
هفته گذشته، یکی دیگر از بیانیههای نفاق یعنی (بیانیه یا توهیننامه آقای
سروش به مقام معظم رهبری) در سایتها منتشر شد، به این بهانه دکتر
خسروپناه استاد گرانقدر حوزه و دانشگاه به تحلیل این توهین نامه پرداخته
است.
به گزارش جهان در بخشهایی از این جوابیه خطاب به سروش آمده است:
آقای سروش
بنا
به آنچه به نام تو در سایتهای اینترنتی منتشر شد که به احتمال قوی و به
دلیل نداشتن تکذیبیه از سوی شما و شناختی که از شما دارم، مستند است، از
قحطی سال فضیلت و عدالت شکایت کردی و از ذلت و نکبت استبداد دینی شاد
گشتی؛ البته ما هم از بیفضیلتی و بیعدالتی رنج میبریم، ما هم با
استبداد دینی مخالفیم و از ذلت آن خوشحال؛ از بیفضیلتیها، از
بیادبیهای تو به ارزشهای دینی و مقدسات اسلامی دردناکیم و از اینکه
عدالت بر رفتارهای رذالتبار تو حکم نمیکند، ناراحتیم. بارها متفکران
حوزه و دانشگاه به تو گفتند که استبداد دینی همچون هر استبداد دیگری
نامیمون و ناپسند است و با مردمسالاری دینی و تئوری ولایت فقیه متفاوت
است. تو بارها و در سالهای قبل، اینگونه سخنها را گفتی و به تو جواب
دادند که ولایت مطلقه فقیه با استبداد دینی تفاوت دارد و بارها امام راحل
به لیبرالهایی مثل شما پاسخ داد که گرفتار مغالطه مفاهیم غربی و اسلامی
نشوید؛ حکومت مطلقه در غرب، به معنای استبداد است، ولی ولایت مطلقه اسلامی
به معنای اجرای تمام احکام الهی برای همه مردم در حد وسع و توان است. حاکم
اسلامی بنابر نصوص دینی، عهدهدار کشف احکام اجتماعی اسلامی و مدیریت کلان
اجرایی آنها است و حاکم مستبد، خود واضع قوانین به نفع فرد یا گروه خاصی
است. جناب سروش، چرا به مطالعه کتابهای اسلامی و فقهی و کلامی نمیپردازی
تا با مفاهیم اسلامی آشنا شوی یا اینکه این حقایق را میدانی و برای دفاع
از لیبرالیسم آمریکایی، حکومت ولایی را به استبداد دینی متهم میسازی. آیا
برخورد حکومت با افراد اغتشاشگر و بحرانزا در جامعه، استبداد دینی است؟
شاید آقای سروش میخواهد معنای آزادی و دموکراسی را با آنارشیسم مترادف
بگیرد! آیا برخوردهای امنیتی را که غربیان با مخالفانشان انجام میدهند،
نیز استبداد میدانی؟ چرا برای رضای خدا یکبار هم که شده، دل مبارک شما
از ظلم فرانسویان بر ضد زنان محجبه و قتل زن بیگناه مسلمان و ستم
آمریکاییها بر ضد تبعیض نژادی و جنایتهای صهیونیستها بر ضد فلسطینیان
رنجور نمیشود؟
آقای سروش
میدانی مشکل شما چیست؟ درد شما
چیست؟ من به شما میگویم: مشکل شما نه تئوری ولایت فقیه و نه حاکمیت دینی
مقام معظم رهبری است که بارها به شخص و جایگاه ایشان توهین کردی و نظام
اسلامی و معظمله، با سعه صدر، تو را تحمل کرده و آزاد گذاشتند و تو هم،
همیشه این آزادی را استبداد معرفی کردی، درد شما حتی قربانیان و زندانیان
حادثه اخیر نیست! مخالفت شما با شریعت و دیانت نبوی و رسالت خاتم(ص) است.
مخالفت شما با تحقق و اجرای احکام الهی است؛ به همین جهت، حکومت و مردم
سالاری دینی را استبداد دینی خواندید؛
البته از مثل حاج فرج دباغی(سروش) که
سالهاست کوس ضد نبوت و امامت میزند و با تئوری بسط تجربه نبوی به انکار
وحی الهی میپردازد و آن را تجربه شخصی پیامبری میداند و متأثر از عوامل
اجتماعی و روانی و فرهنگ زمانه معرفی میکند و خطای فراوان به آن نسبت
میدهد؛ چنین مخالفتی بعید نیست. سروشی که حجیت کلام امام معصوم را
نمیپذیرد و برای اینکه با دولت وقت مقابله کند، ارزشهای مهدوی را طعن
میزند، توهین به ولایت دینی رهبر فرزانه، بسیار سهل و آسان است. چگونه
میتوان انتظار داشت که سروش با نسبی خواندن معرفت دینی در نگاشته قبض و
بسط تئوریک شریعت و نسبی خواندن حقیقت وحی و دین در بسط تجربه نبوی و طرح
صراطهای مستقیم و دفاع از مکتب لیبرال در عرصه فرهنگ و اقتصاد و سیاست،
مدافع حکومت دینی باشد. پس سروش غربزده و همراه با تئوریسینهای پنتاگون
و سیاه و دارای پارادایم نسبیگرا، باید با هر وسیلهای که شده با اجرای
قوانین جزایی مخالفت کند و باید منافقانه، از اغتشاشگران، حمایت نماید و
البته و صد البته او باید برای حادثهجویان، اشک تمساح بریزد. چگونه کسی
که خود را به غفلت میزند، حقیقت دینی را انکار نکند؟ مگر همیشه اهل حقیقت
در طول تاریخ با غافلان و منافقان روبرو نبودند؛ اینک نیز همه سنت تاریخی
تکرار شده است. به تعبیر مولوی در دفتر اول، ستون حنانه از هجر رسول
نالید، وقتی که مسندش را تغییر داد و بر فراز منبر رفت. ستون چوبی و جمادی
آنقدر شعور داشت که حاضر نشد نخل پر میوهای شود و حیات ابدی و اخروی را
به حیات کوتاه مدت دنیوی ترجیح داد. آقای سروش چرا همچون چوب درختی به فکر
آخرت خود نیستی؟! ...
متن کامل این جوابیه تحلیلی را در ادامه مطلب بخوانید.