تقاطع

امشب فیلمی از صدا و سیمای ایران پخش شد به نام تقاطع، که “گزارشی پژوهشی” از مرگ ندا آقاسلطان ارائه می داد. بسیار مستفیض شدم. به نظرم اتفاق فرخنده ای بود پخش این فیلم.

روز اول گفتند فیلم اصلا جعلی است و ندا آقاسلطان در یونان است.

بعد گفتند خبرنگار بی بی سی صحنه سازی کرده که ندا را بکشند و او فیلم بگیرد.

بعد سفیر ایران در مکزیک اعلام کرد که گلوله ای که “در سر ندا پیدا شده”، از نوعی نیست که در ایران وجود دارد.

بعد آقای ضرغامی دوباره گفت فیلم جعلی است.

بنده خدایی به نام آرش حجازی پیدا شد که سر صحنه بود و وقتی دید این همه دروغ می گویند و خون بیگناهی دارد پایمال می شود، نتوانست تحمل کند و به سخن در آمد. گفت اولاً که فیلم جعلی نیست و ندا جلوی چشم های من مرد. بعد هم گفت که مردم جسد ندا را برداشتند و در یک پژو ۲۰۶ گذاشتند و بردند، هرچند دیر شده بود و ندا مرده بود. آخرش هم گفت که بعد از دور شدن پژو با جسد ندا و معلم موسیقی، مردم فردی را گرفتند که سبیل و هیکل تنومندی داشت و فریاد می زد که نمی خواستم بکشمش. مردم پیراهنش را درآوردند و کارت های شناسایی اش را که نشان می داد عضو بسیج است، گرفتند.

رئیس نیروی انتظامی، آقای احمدی مقدم، گفت که کل ماجرا دروغ است و پای خود آرش حجازی وسط است و اصلا اینترپل به دنبال آرش حجازی می گردد.

اینترپل اعلام کرد که نه خیر، این طور نیست و دولت ایران دروغ می گوید.

آقای احمدی مقدم گفت من کی گفتم اینترپل دنبالش می گردد، این ها را رسانه ها از خودشان در آورده اند.

ده پانزده روز بعد کارت های شناسایی عباس کارگر جاوید و بعد هم فیلمی هم از صحنه ای که مردم پیراهن کارگر جاوید را درآورده بودند، منتشر شد.

فیلم دقیقا با گفته های آرش حجازی تطبیق می کرد. آرش حجازی عکس را که دید، گفت بله این همانی است که بعد از مرگ ندا مردم گرفته بودند.

گفتند حجازی دروغ می گوید و اصلا چنین فردی آنجا نبوده و کارت ها جعلی است و با فوتوشاپ درستش کرده اند.

بعد هم خواهران بسیجی شال و کلاه کردند و رفتند “خودجوش” جلوی سفارت انگلیس تجمع کردند و تئاتر گذاشتند که اصلا این آرش حجازی خودش قاتل است و برش گردانید تا “خودجوش” ازش اعتراف بگیریم (البته برای این تجمع مجوز وزارت کشور لازم نبود).

در این میان البته مجوز انتشارات کاروان را هم لغو کردند و به کتاب هایش هم دیگر مجوز ندادند و اجازه تجدید چاپ کتاب های قبلی اش را هم ندادند تا ۲۲ کارمندش بیکار بشوند تا برایشان درس عبرتی بشود که برای آدمی مثل حجازی کار نکنند. خود حجازی هم بعد از حرف هایش تحت تعقیب قرار گرفت و ده ها بار به مرگ تهدید شد.

اما هنوز دل آقایان خنک نشده بود، چون ویدئوی ندا و شهادت آرش خان کار خودش را کرده بود و تمام دنیا اخم هایشان را به سمت ایران گره کرده بودند.

بعد به صورت “خودجوش” فیلمی ساختند و از شبکه رسمی پرس تی وی پخش کردند و در آن گفتند اصلا ماجرا از این قرار است که آرش حجازی و پناهی معلم موسیقی و ندا تیمی فرستاده از سوی خارجی ها بودند و ندا خون روی صورت خودش ریخت که مردم فکر کنند تیر خورده. بعد هم وقتی سوار پژو ۲۰۶ شدند، آرش حجازی و پناهی تیر خلاصی به ندا زدند و کشتندش و به کمک راننده که دستش توی کار بود، بردندش.

بعد شبکه اچ بی او فیلمی ساخت و برای اولین بار صحنه ای را پخش کرد که مردم جسد ندا را در ماشین می گذاشتند و آرش حجازی هم در تصویر نبود.

حرص دوستان وزارت اطلاعات کلی درآمد که پس چرا آرش حجازی سوار ماشین نشده، او که قرار بود در ماشین با گلوله ندا را بزند! پس حالا دمار از روزگارش در می آوریم که سوار ماشین نشده.

فیلم تقاطع را ساختند و در آن به آرش خان تاختند که اصلاً تو پزشک خیلی بدی هستی! اصلاً تو پزشکی؟ مدرکت کو؟ اگر پزشک خوبی بودی، سوار ماشین می شدی و می رفتی تا سناریوی قبلی ما درست در بیاید و مجبور نشویم دوباره ازاول سناریوی جدیدی بسازیم. حالا دیگر اصلا از فیلم قبلی اظهار بی اطلاعی می کنند. ظاهراً همین طوری مثل علف هرز، “خودجوش” از سبد برنامه های پرس تی وی درآمده بود!

اما این فیلم آخری از همه بهتر بود. چون دولت ایران خیلی چیزها را پذیرفت:

۱٫ ندا آقاسلطان واقعا کشته شده، در یونان نیست.

۲٫ فیلم هم جعلی نبوده.

۳٫ ندا واقعا در صحنه تیر خورده و پمپ خون هم دستش نبوده و دخیل در توطئه ای هم نبوده.

۴٫ آرش حجازی قاتل نبوده.

۶٫ بر خلاف گفته سفیر ایران در مکزیک، نه تنها گلوله به سر ندا نخورده بوده، بلکه اصلا گلوله را پیدا نکرده بوده اند! (بماند که چرا گزارش های پزشکی قانونی یک سال بعد منتشر می شود آن هم از طرف خبرنگار پرس تی وی و نه از طرف پلیس ایران).

۵٫ از همه مهم تر، عباس کارگر جاوید وجود دارد، آن روز در صحنه بوده (خودجوش، چون قرار نبوده کار عملیاتی بکنند)، بعدش هم از دست مردم کتک خورده. (البته آقای پناهی گفتند که نشنیدند ایشان فریاد بزند که نمی خواستم بکشمش. حق هم داشتند. چون همان طور که بارها گفته ام، مردم عباس کارگر جاوید را بعد از دور شدن آقای پناهی و ندا در پژو ۲۰۶ گرفتند. بنابراین آقای پناهی اولین بار بود که ایشان را می دید! نکته جالب تر اینکه در این یک سال هیچ کس نتوانست عباس کارگر جاوید را پیدا کند جز این خانم فیلمساز “مستقل”!)

هرچند، چون آقای کارگر جاوید شخصا گفته اند که اسلحه نداشته اند و قسم می خورند که دخالتی در ماجرا نداشته اند، پس حتما راست می گویند و نیازی به تحقیق بیشتر یا بازجویی یا محاکمه نیست.

این یک قدم بزرگ به جلو است. یک چیز مهم ثابت می شود. در یک طرف روایت آرش حجازی قرار دارد و در یک طرف روایات دولت ایران. روایات دولت ایران تا به حال چندین بار عوض شده، اما روایت آرش حجازی همان روایت است و هر روز که می گذرد، حقیقت گفته هایش بیشتر آشکار می شود. در یک طرف آرش حجازی قرار دارد که برای شهادت دادن بر چگونگی قتل یک بی گناه نه تنها چیزی به دست نیاورد (جز آرامش وجدان)، که آواره شد، امنیتش را از دست داد، کارش را ازش گرفتند، دیگر خانواده اش را هم نمی تواند ببیند، دسترنج تمام عمرش بر باد رفت، اما پای حرفش ایستاد. در طرف دیگر دولتی قرار دارد که تمام آبرویش را با شهادت ندا و شهادت دادن آرش حجازی از دست داد و به هر فریب و نیرنگ و دروغی متوسل شد تا این آبرو را دوباره باز بخرد و در این میان از هیچ کاری فروگذار نکرد.

مهم نیست اگر ثابت کنند من پزشک بدی بودم. من هیچ وقت ادعا نکردم که پزشک برجسته ای هستم. چه فرقی می کند؟ مهم این است که بی گناهی کشته شد و قاتلان گام به گام در دام خودنهاده افتاده اند، با هر دست و پا بیشتر گرفتار می شوند و خروجی ندارند.

قاتلان به مکر خدا گرفتار شدند و مکرو مکرالله والله خیر الماکرین.

در این باره بیشتر حرف خواهم زد.

یا حق

آرش حجازی

21 خرداد 1389


پ.ن:

1-برگرفته از وبلاگ آرش حجازي. (http://www.arashhejazi.com)

2-مستند ياد شده ("تقاطع") جمعه شب همين هفته، از شبكه سه سيما پخش شد.

3-نظرخواهي فعال است.


گزارشي از حضور پرشور سبزها در 13 آبان

امروز 13 آبان است و ما خود را براي يك روز بزرگ آماده مي‌كنيم. همان طوري كه رييس جمهور موسوي چند روز پيش گفته بود، آنك 13 آبان رسيد. از وقتي بيانيه رييس جمهور را خوانده‌ام، انرژي مضاعفي گرفته‌ام. مطمئنم كه امروز تهران را فتح مي‌كنيم، مطمئنم. به شرطي كه مردم ميليوني بيايند و تا لحظه پيروزي در خيابان‌ها بمانند.

از خانه بيرون مي‌آيم. خداي من! چه مي‌بينم؟ همه جا سبز است. كوچه‌ها، خيابان‌ها، مغازه‌ها، خانه‌ها، در و ديوار شهر، همه جا سبز است. حتي آسمان هم امروز سبز است. زنگ زدم به مسعود. ديشب با هم قرار گذاشته بوديم كه امروز با هم باشيم. مسعود از رفقاي قديمي بالاترين است. رژيم خيلي از او مي‌ترسد. چون لينك‌هايش، دارد رژيم را نابودي مي‌كند. من هميشه به لينك‌هاي مسعود امتياز مثبت مي‌دهم. اين مسعود، افتخاري است براي بالاترين. ديشب تا دير وقت مشغول ارسال لينك در بالاترين بوديم. رژيم ديشب حسابي كلافه شده بود. لينك‌هاي ما اعصاب كودتاگران را بهم ريخته. ديروز و ديشب همه يك صدا در بالاترين فرياد مي‌زدند مرگ بر كودتا.

ادامه مطلب

جنبش بي سر!

 

دکتر علي مطهري 
























۳۰ شهريور ۱۳۸۸























هنر رهبري يك جنبش اجتماعي اين است كه همواره بتواند نيروهاي هوادار خود را در مسير درست و همراستا با اهداف اوليه آن جنبش هدايت كند. برخي شعارهايي كه هواداران «موج سبز» در حاشيه راهپيمايي عظيم مردم در روز قدس سر مي دادند نشان داد كه رهبران اين جريان اجتماعي از هدايت آن در مسير اهداف خود عاجزند و هركسي از ظن خود يار اين جنبش شده است. به عبارت ديگر معلوم شد كه «موج سبز» يا «راه سبز اميد» يك جنبش بي سر است و مخالفان نظام اعم از سلطنت طلبان و منافقين و همه كساني كه كينه اي از جمهوري اسلامي به دل دارند و حتي كساني كه با اسلام مخالفند در آن راه يافته اند.

آيا مي توان باور كرد كه شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» و شعار «مرگ بر روسيه» به جاي «مرگ بر اسرائيل» و شعار «جمهوري ايراني» به جاي «جمهوري اسلامي» شعار جنبشي باشد كه مدعي است مي خواهيم اصول بر زمين مانده قانون اساسي را كه شامل آزاديهاي مدني و حقوق شهروندي است عملي سازيم و اسلامي بودن نظام و همبستگي اسلامي و دفاع از سرزمين اسلامي را يك اصل مفروض و مسلم مي داند؟ آيا اين شعارها كه به معني مخالفت با روز قدس و همراهي با صهيونيسم جهاني است مي تواند مورد حمايت رهبران اين حركت اجتماعي باشد كه مدعي احياي راه امام خميني هستند؟

و چه زيبا مردم در پاسخ آن شعار گروه موسوم به «موج سبز» مي گفتند: «هم غزه، هم لبنان، جانم فداي اسلام». آنها در اين شعار خود اولا بر همبستگي اسلامي تاكيد داشتند و اين كه به قول سيد جمال الدين اسدآبادي وطن ما آنجاست كه اسلام باشد و امت اسلامي امت واحد است و مرزهاي فعلي مرزهاي قراردادي است و اشغال فلسطين به معني اشغال ايران و پاكستان و سوريه و اندونزي و غيره است و ثانيا با اين شعار خود اعلام كردند كه هيچ چيزي غير از اسلام ارزش آن را ندارد كه انسان جان خود را در راه آن فدا كند، ما ايران را به عنوان وطن اسلامي دوست داريم و الا ايران منهاي اسلام تنها يك آشيانه است و عشق به آن از قبيل عشق يك كبوتر به لانه خود است و دفاع از آن از مشتركات انسان و حيوان است. آن دفاعي ارزشمندتر است كه جنبه ايدئولوژيك و مكتبي آنهم مكتب الهي داشته باشد. اصولا انقلاب اسلامي ديد ما را از نگاه تنگ ملي به نگاه وسيع اسلامي و جهاني ارتقا داد. بازگشت به شعارهايي كه صرفا منافع ملي را مد نظر دارد و از مباني اعتقادي و انساني تهي است نوعي ارتجاع به شمار مي آيد.

بايد به اين مردم آفرين گفت كه در مقابل شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» بلافاصله اين شعار را ساختند كه «هم غزه، هم لبنان، جانم فداي اسلام». به علاوه اين مردم، خوب مي دانند كه علاوه بر وظيفه اسلامي و به تعبيري منافع اسلامي، اصولا منافع ملي ما اقتضا مي كند كه براي آزادي فلسطين تلاش كنيم.

لازم است آقايان موسوي، كروبي و خاتمي كه به هرحال رهبران اين حركت قلمداد شده اند از اين شعارها تبري جويند و اگر واقعا به دنبال اصلاحات اجتماعي و احياي اصول فراموش شده قانون اساسي در خصوص حقوق فردي و اجتماعي مردم هستند اجازه ندهند كه هواداران آنها از چارچوب اهداف آنان خارج شوند، در غير اين صورت آنها به ابزاري در دست دشمنان اسلام تبديل خواهند شد. اينكه يك حركت اجتماعي را آغاز كنيم و از آفات آن غافل بمانيم به طوري كه گروهي مانند سلطنت طلبان از اين حركت، مخالفت با اسلام و تعصب ايراني گري را بفهمند يا با تجاهل اين گونه وانمود كنند، گروه ديگري پيام بي بند و باري را دريافت كنند و گروه سوم مانند آقاي دكتر سروش رسيدن به يك حكومت فراديني را اراده نمايند، نشانه ضعف رهبري آن حركت اجتماعي است.

بديهي است نظام جمهوري اسلامي از يك حركت اجتماعي كه به دنبال احقاق حقوق مردم باشد استقبال مي كند اما رهبران آن حركت همواره بايد از منحرف شدن شعارها و تغيير اهداف اوليه آن جلوگيري كنند تا مانند آنچه كه در روز قدس اتفاق افتاد ابزار دست طرفداران انهدام نظام جمهوري اسلامي واقع نشوند.
والسلام























افشاگری دیگری از روزنامه جوان

من قبل از عید روابط پنهان کلاه قرمزی و دشمنان انقلاب را روشن کردم و این بار به لطف روزنامه جوان می توانیم به روابط جومونگ و رژیم صهیونیستی پی ببریم.(من در متن تغییری ایجاد نکردم.)

در اواخر مردادماه ۸۸ تب «جومونگ» تهران را فراگرفت و عده اى از خبرنگاران رسانه هاى مختلف به دنبال اين بودند كه با آمدن جومونگ به تهران سريعاً خود را به او رسانده و گزارش هاى مفصلى را براى رسانه هاى خود تهيه كنند.

در سريال «افسانه جومونگ» جومونگ همچون موسى (ع) در خانه فرعون (امپراتور) رشد و نمو مى كند،با وى به مخالفت برمى خيزد و در نهايت مردم آواره را با گذراندن از رودخانه اى پهناور (كه گذرموسى (ع) از رود نيل را تداعى مى كند) به سرزمين خالى از سكنه (!) پدرانش يعنى چوسان قديم (ارض موعود) وارد مى كند.

چوسان در ذهن عبارت «چو سان - jew sun» يعنى خورشيد يهود را متبادر مى سازد و ماجرا آنجا شگفت آور مى شود كه خورشيد در تورات، نماد ارض موعود يا سرزمين مادرى مى باشد! چوسان كه ارض موعود شد، منجى اين قوم - جومونگ - نيز راهبى يهودى مى شود (jew monk = راهب يهودى) و پايه هاى ابتدايى امپراتورى خود را در جو لبن (jew lebun = لبنان يهود) بنا مى كند. در اكثر واژه هاى كليدى اين افسانه كره اى، «جو» يا چيزى شبيه آن (كه دقيقاً با همين تلفظ، در زبان لاتين به معناى يهودى است) به كار رفته است. شايان ذكر است، لازم نيست دقيقاً املاى اين لغات صحيح باشد؛ چرا كه در عمل هم ممكن نيست. بلكه نويسندگان اين افسانه كوشيده اند از اسامى يا كلماتى بهره ببرند كه بيشترين شباهت را با اسامى و مفاهيم يهود داشته باشند و تلفظ مشابه آنها - نه الزاماً املا - اهداف صهيونيستى عناصر پشت پرده اين مجموعه را در ذهن بينندگان نهادينه كند. جالب اينكه بيشتر اين عبارات، اسامى خاص هستند تا در صورت ترجمه و دوبله به زبان هاى ديگر، تغيير نكنند.

البته آنچه ذكر شد، سواى موارد متعدد نمادگرايى تصويرى صهيونيستى اين سريال است. اگر نقشه چوسان قديم كه روى پوست ترسيم شده را ديده باشيد فقط كافيست نقشه فرضى ارض موعود صهيونيست ها (نيل تا فرات) را قبلاً ديده باشيد تا از اين شباهت بى اندازه به شگفت آييد. در پس زمينه سكانس هاى مختلف اين سريال با ستاره شش گوش يا تصاوير متعدد پرچم هايى داراى نقش خورشيد كه نماد ارض موعود صهيونيست هاست، مواجه مى شويد.

نقش «كابالا» يا عرفان و سنت شفاهى يهود و پيشگويى هايشان در اين سريال غوغا مى كند. گويا قرار نيست هيچ تصميمى بدون اذن پيشگوهاى زن اين سريال انجام گيرد. لابد آنها هم حداقل يك «نوستراداموس» يا «ربى يهودا»، «ارى مقدس»، «ربى شمعون» و ديگر كاباليست هاى يهودى لازم دارند تا برايشان، واقعه ۱۱ سپتامبر را پيشگويى كنند و از آينده روشن قومشان بگويند. تاكيد بسيار بر مساله پيشگويى، پرده از نيتى شوم و شيطانى بر مى دارد كه آن چيز جز نامگذارى دهه دوم قرن بيست و يكم به نام دهه كابالا نيست.

آنچه در اين سريال و ديگر فعاليت هاى فرهنگى - رسانه اى يهود به آن پرداخته مى شود. آماده سازى ذهن مردم جهان براى پياده شدن مفاهيم دلخواهشان است. همان گونه كه فيلم ها، سريال ها و آوازه خوانى هاى سبك متال و... دهه نود، جهان را براى ورود به عصر ترانس مدرنيسم كه همان Satanism يا شيطان پرستى بود، آماده كرد.

جومونگ كه گويا «ماشيح يهود» بوده و قومش نيز همان فرزندان برتر خداوند هستند، ارتباطى تنگاتنگ با تورات و تلمود دارد. آنگونه كه همواره مورد عنايت الهى است و حتى همچون پيامبران بنى اسراييل (طالوت و داوود)، خداوند به او روش بافت و ساخت زره را آموخته و سربازانش با تعدادى كم بر دشمنان بسيار خود از امپراتورى چينى ها (هان) پيروز مى شود.
نقش زنان در اين سريال (اعم از كاراكترهاى مثبت ومنفى) انسان را به ياد پيامبران زن هفتگانه يهود يا حداقل ديگرانى چون ريوقا، ساره، يائل و ... مى اندازد. شخصيت بانو «سوسانو» بسيار شبيه «دبورا» پيامبر زن يهودى است كه بنابر فصل هاى چهار و پنج كتاب شوفطيم از مجموعه عهد عتيق بر سربازان سيسرا پيروز مى گردد يا اقدامات تجارى وى «گراسيا ناسى» زن تاجر معروف يهودى و عامل اصلى نفوذ يهوديان در دربار عثمانى را در خاطر زنده مى كند. بانو سويا (همسرجومونگ) نيز كه ابتدا به اسارت مى رود، ولى پس از بازگشت به خاطر اهداف عاليه قوم همسرش از معرفى مجدد خود سرباز مى زند، انسان را ياد داستان «هدسه» كه بنابر فيلم صهيونيستى «يك شب با پادشاه» به زور از خانه عمويش مردخاى ربوده شد و به همسرى خشايار شاه درآمد، مى اندازد.

در بررسى شخصيت هاى زن اين سريال، از هدسه كه با نفوذ در دربار ايران، مقدمات قتل ۷۷۰۰۰ ايرانى را فراهم كرد، بگذريم (كه شرح آن در دفتر استر از مجموعه عهد عتيق آمده است)، به ياد «ركسلانه» يا «خرم سلطان» يهودى مى افتيم كه با نفوذ در دربار سليمان، پادشاه عثمانى به همسرى وى درآمد و با قتل وليعهد «مصطفى» بالاخره منجر به قتل سلطان سليم دوم و شعله ور شدن آتش فتنه جنگ هاى ايران و عثمانى شد. در ديالوگ هاى اين سريال، فراوان عبارت آوارگى، اسارت، سرزمين مادرى و تاريخى، كوچ و ... به چشم مى خورد كه همگى يادآور فرازهايى از تورات است.

جومونگ براى دفاع از خود، حق دارد از سلاح هاى نامتعارف زمان خودش مانند شمشير فولادى، بمب هاى آتشزا و ... عليه دشمنان خود استفاده كند تا جايى كه بيننده، اين برترى تسليحاتى را نوعى حق مسلم وى مى داند كه حاصل هوشمندى و تخصص كارگزاران اوست.

دشمن اصلى جومونگ، امپراتورى چينى ها يا همان «هان» است كه سربازهايش با پرى كه روى كلاهخودهايشان دارند، بى شباهت به جنگاوران مسلمان نيستند. منطقى هم به نظر مى رسد. بايد در مقابل نفوذ روز افزون اقتصادى چينى هاى كمونيست در مقابل ايالات متحده كه ۸۰ درصد ثروتش در اختيار جمعيت حداكثر ۶ درصدى يهوديان است، ايستاد. يكى از اين راه ها، قدرت گرفتن كره به عنوان متحد آمريكا و اسراييل در حياط خلوت چين است.

توجه بيش از حد اين سريال به مقوله تجارت، بى شك براى يهوديان زرپرست، زيبنده تر است تا شينتويست ها و مائويست هاى روح گراى شرق آسيا، شايد هم صهيونيست نمى تواند قبول كند كه پيروان مكتب كمونيسم (چين) امروز اينگونه در اقتصاد آزاد جهان جولان دهند.

لابد كره هم به عنوان هم پيمان ايالات متحده و اسراييل با توجه بيش از حد به مقوله تجارت در اين افسانه تازه ساز (!) به دنبال ايجاد مقدمات فرهنگى جهت سرازير كردن هر چه بيشتر توليدات خود در كشورهاى هدف (مانند ايران) است؛ چرا كه مناسبات اقتصادى ۱۲ ميليارد دلارى بين ايران و كره و نيز داشتن مقام سوم صادرات به ايران، چشم طمع چشم بادامى هاى كره اى را هر چه بيشتر به سوى اين مرز پرگهر جلب كرده است.

اين در حالى است كه نوادگان جومونگ بارها در مجامع بين المللى همداستان با آمريكا و اسراييل، فعاليت هاى صلح آميز هسته اى ما را محكوم كرده اند، راستش من خودم هم نمى فهمم چرا بايد بازارمان را در اختيار كشورى بگذاريم كه حقوق مسلم ما را قبول ندارد. البته اين تنها گزاره اقتصادى - تجارى اين مجموعه نيست بلكه موارد ديگرى همچون نقش شركت گوگل در القاى تبليغات غير مستقيم نيز در اين سريال مشهود است.

آنجا كه قرار است امپراتورى نو بنياد جومونگ «گوگورى يو» نام گيرد، بيننده را به ياد تبليغات و شايعات گسترده مبنى بر تاسيس كشورى به نام گوگورى يو يا گوگ لند در جزيره اى G شكل «لوگوى اصلى شركت گوگل» در اقيانوس آرام از سوى مديران گوگل مى اندازد.

البته شايد سخت باشد اگر بگويم حرف G از نمادهاى اصلى فراماسونرى است يا اينكه نرم افزار google earth هيچگاه آنگونه كه پايگاه اتمى نطنز را به وضوح مشخص كرده پايگاه اتمى ديموناى اسراييل را به دلايل امنيتى تصوير نكرده است. نمى دانم شايد اين هم از ترفندهاى اقتصادى بانو سوسانو و جومونگ باشد!

البته با تمام تلاش و زبردستى كه نويسندگان و دست اندركاران كره اى- اسراييلى اين مجموعه به خرج داده اند، هيچگاه نخواهند توانست اسامى برخى شخصيت ها و كاراكترهاى اين سريال مانند «مگول»، «يا گاك» و «ماگاك» را كه از ديدگاه ترمينولوژى يا اصطلاح شناسى همان «مغول»، «ياجوج» و «ماجوج» خودمان هستند، با پوشش فرهنگى بپوشانند؛ چرا كه همواره در پشت اين اسامى قتل و غارت، خونريزى و توحش نهفته است. البته بد نيست بدانند كه مردمان اين سرزمين همان صاحبان فرهنگى هستند كه از مغول ها، مسلمان ساختند و بنا بر برخى تفاسير اين ذوالقرنين يا كوروش ايرانى بود كه اسلاف و اجداد آنها يعنى ياجوج و ماجوج را از اين سرزمين بيرون راند. به هر حال اگر يكى از قسمت هاى اين سريال را از دست داديد، چندان نگران نباشيد چون صدا و سيما آن را سه بار برايتان پخش خواهد كرد!

متن کامل مصاحبه تلویزیونی آقای میرحسین بعد از انتخابات!!!!!

با حسن نیت آقا حداد و رفقا در مجلس، امکان پخش برنامه زنده تلویزیونی آقای سبز برای پاسخگویی و صحبت با مردم، کلا از بین رفت. از آن طرف چاپ بیانیه و نامه و اینا، که توسط آقای میرحسین نوشته شده باشد، در روزنامه‌ها معذوریت دارد. برای همین و به منظور شفاف‌سازی یک چیزهایی که در تاریکی قرار دارد، ترتیب یک مصاحبه را با آقای موسوی دادیم که متن آن، عینا و واو به واو (البته قبل از حذف شدن در چاپخانه) برای درج در تاریخ منتشر می‌شود.

 

آقای مجری: بینندگان عزیز، طبق قانونی که ما پیش از شروع برنامه با آقا عزت تنظیم کردیم، علاوه بر اینکه هر حرفی که کاندیدای حاضر علیه کاندیدای غایب می‌زند، هر حرفی هم که این کاندیدا راجع به خودش یا علیه خودش هم بزند یا درباره هر کس دیگری حرف بزند یا اصلا حرفی نزند، به هر حال یکی، دو ساعت وقت برای کاندیدای غایب در نظر می‌گیریم! خب، آقای میرحسین! با بینندگان سلام و علیک کنید.

میرحسین: من ضمن عرض سلام خدمت بینندگان...

آقای مجری: ببینید من قبلا هم گفتم هرگونه اشاره مستقیم یا غیرمستقیم به کاندیدای غایب این حق را برای او به وجود می‌آورد که یک ساعت بیاید و تنهایی خودش حرف بزند.

میرحسین: من از شما تعجب می‌کنم. من چه چیزی... اشاره مستقیمی به کاندیدای غایب کردم؟

آقای مجری: شما گفتید «خدمت بینندگان!» و همه می‌دانیم که هرگونه خدمت در طول تاریخ 600هزار ساله ما، فقط توسط کاندیدای غایب صورت گرفته است.

میرحسین: من از شما تعجب می‌کنم من فقط داشتم خدمت مردم سلام...

آقای مجری: ببینید آقای موسوی، شما باز هم گفتید «خدمت مردم! تا همین الان یک ساعت و 20 دقیقه ما وقت برای کاندیدای غایب در نظر گرفتیم برای دفاع از خودش.

میرحسین: ما کلا پنج دقیقه است داریم حرف می‌زنیم، شما یک ساعت و 20 دقیقه وقت برای ایشان در نظر گرفتید؟

آقای مجری: بله.

میرحسین: من همین جا خدمت... منظورم این است که من همین جا با مردم یک موضوعی را مطرح می‌کنم. در انتخابات باشکوه چند هفته پیش، در صندوق‌های رای چیز کردند و انتخابات را به چیز کشیدند. من همین جا با شما مردم فهیم مطرح می‌کنم که حضور شما در خیابان‌ها یک حماسه بزرگ بود و هست و کسانی که به شما چیز گفتند خودشان را چیز کردند.

آقای مجری: آقای میرحسین اینکه شما همه‌اش از چیز استفاده می‌کنید درست نیست. چون ما متوجه منظور شما نمی‌شویم و نمی‌توانیم از حق کاندیدای غایب پاسداری کنیم.

میرحسین: شاعر می‌فرماید من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو. این چیزها رمز و رازی بین من و مردم است. خود مردم بلد هستند، کلماتی را که من بگویم چاپ نمی‌شود یا از تلویزیون پخش نمی‌شود را جایگزین کنند.

آقای مجری: از لحاظ قانونی هم درست باشد از لحاظ ما درست نیست که شما برای مردم شعر بخوانید. ما چه گناهی کردیم که جز آماری که توسط دانشمندان جوان این مملکت در فتوشاپ درست شده است، زبان چیز دیگری را نمی‌فهمیم؟ به هر حال به شما اخطار می‌کنم که دیگر از شعر استفاده نکنید.

میرحسین: به هر حال شما هم آدم چیزی هستید. این را مردم هم می‌دانند. در تمام این روزها با انتشار گزارش‌های‌تان در چشم مردم زل زدید و چیز گفتید. به مردم چیز گفتید. در حالی که خودتان از چیزی که به مردم گفتید چیزترید. مردم ما با حضور میلیونی‌شان و با سکوت‌شان ثابت کردند...

آقای مجری: شما دیگر دارید مرا عصبانی می‌کنید. ما به خاطر این کار شما یک برنامه 24 ساعته زنده برای کاندیدای غایب درنظر می‌گیریم. از طرفی شما می‌گویید مردم با حضور میلیونی‌شان... باید یادآوری کنم طبق گزارش‌هایی که از 20:30 پخش شده و دور کله مردم هم خط کشیده شده است، آن اراذل و اوباش نه تنها سه میلیون نفر نبودند که کلا هزار نفر بودند که آقای فرمانده گفت همه‌شان را هم دستگیر کرده‌اند.

میرحسین: شما می‌گویید هزار نفر اراذل و اوباش؟ اما من همین جا مطرح می‌کنم که در راهپیمایی‌ها بودم و جمع میلیونی مردم را از نزدیک دیدم.

آقای مجری: فکر می‌کنید مردم حرف شما را باور می‌کنند یا حرف راستگوترین راستگویان، صادق‌ترین صادقان، بی‌طرف‌ترین بی‌طرفان، صداوسیمای آقا عزت اینها را، که به صورت 24 ساعته و شبانه‌روزی مشغول معرفی خس و خاشاکی است که به خیابان‌ها می‌آیند.

میرحسین: من همین‌جا مطرح می‌کنم خس‌و‌خاشاک چیز است. دشمن این خاک چیز است.

آقای مجری: چیز است، چیز است... یعنی چی چیز است؟ شما دارید غیرمستقیم حق کاندیدای غایب را از بین می‌برید.

میرحسین: بنده نه کانال تلویزیونی دارم، نه روزنامه دارم، نه امکان استفاده از هواپیما و هلی‌کوپتر دارم، سایت‌های اینترنتی هم که فیلتر شده... مردم خودشان دیدند تنها ابزاری که برای بنده و آقا مهدی مانده تا با مردم حرف بزنیم، یک بلندگوی دستی است که نمکی‌ها از آن استفاده می‌کنند. همین مانده که بلندگوهای دستی را هم از بازار جمع کنند. من همین جا مطرح می‌کنم که مردم شرایط و تفاوت‌ها را درک می‌کنند...

آقای مجری: ببینید، شما نمی‌توانید به جای مردم حرف بزنید. این حق فقط برای کاندیدای غایب لحاظ شده است که به جای ضمیر من از واژه مردم استفاده کند. به هر حال حدود چهار سال و یک ساعت، وقت اضافه برای کاندیدای غایب در نظر گرفته می‌شود تا از خودش دفاع کند. همین الان توی گوشی به من می‌گویند از این به بعد برای استفاده از تریبون تاثیرگذاری مثل بلندگوی دستی هم، باید درخواست مجوز کنید. حالا دیگر صحبت‌های پایانی‌تان را به عنوان خداحافظی بگویید.

میرحسین: من همین جا مطرح می‌کنم مردم می‌دانند که چیز بزرگی شده...

آقای مجری: نه دیگر، آقا لطفا میکروفن این آقا را قطع کنید... ممنونم عزت جان. اما شما، مشخص است شما از کجاها پول گرفته‌اید. مردم آگاه ما می‌دانند که «چیزیک واژه بیگانه به معنی پنیر است. و شما با این همه استفاده از واژه‌های بیگانه به رابطه خودتان با صهیونیسم اشاره می‌کنید. جزئیات این رابطه را هم اگر نمی‌دانید، فردا شب می‌توانید در 20:30 ببینید. به اطلاع مردم آگاه می‌رسانم که حق به هر حال با کاندیدای غایب است. تا برنامه دیگر خداحافظ.

آزادی سیاسی، براندازی نرم نیست!

یکی از شعارهای محوری مردم ایران در انقلاب اسلامی در سال 57 آزادی بوده است. در آن زمان، آزادی اجتماعی و به نوعی فرهنگی که از آن به عنوان بی‌بندوباری نیز یاد می‌شد، وجود داشت، اما چرا آزادی باز هم از جمله آرمان‌های مردم کشورمان بود؟

استاد شهید مطهری از جمله متفکران بزرگ انقلاب اسلامی ماست و سیری در اندیشه‌های سیاسی ایشان به خوبی می‌تواند بیان کننده این آرمان ملی ما در دهه‌های گذشته باشد. اتفاقا از این نقطه نظر، ارتباط آزادی با انقلاب «اسلامی» معنایی خاص پیدا می‌کند. شهید مطهری از منظر یک اندیشمند برجسته اسلامی به دفاع و تأکید بر آزادی بیان و اندیشه و در کل آزادی سیاسی می‌پرداخت.

با نگاهی به اندیشه‌های ایشان به خوبی می‌توان دریافت که نه تنها نباید از آزادی سیاسی حتی برای مخالفان بیمناک بود بلکه باید از آن استقبال کرد؛ هم حق انسانی است و هم برای دفاع از آرمان و باورهای دینی‌مان سودمند است.

به باور مطهری «اگـر در جـامـعـه ما محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بـیـایـد، به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف‌هایشان را مـطـرح کـنـند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کـنـیـم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتـر رشد می‌کند و به اعتقاد من، تنها طریق درست برخورد با افکار مـخـالـف، همین است والا اگر جلو فکر را بخواهیم بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست داده‌ایم، در جمهوري اسلامي هيچ محدوديتي در افكار وجود ندارد و از به اصطلاح، كاناليزه كردن انديشه‌ها اثر نخواهد برد؛ همه بايد آزاد باشند كه حاصل انديشه‌ها و تفكرات اصلي خود را عرضه كنند. (1)

حضرت علی (ع) که شیوه حکومتداری عادلانه‌شان زبانزد دوستان و دشمنان است، در پاسخ به یکی از یاران درباره به زندان افکندن و برخورد با یکی از مخالفان که قصد شورش و توطئه داشت، می‌فرمایند:

(انـا لو فعلنا هذا لکل من نتهمه من الناس ملانا السجون منهم ولا
ارانی یسعنی الوثوب علی الناس والحبس لهم و عقوبتهم حتی یظهروا لنا الخلاف)

اگر ما این کار [زندانی کردن] را درباره همه کسانی که آنان را بـه مـخـالـفـت مـتهم می‌کنیم، انجام دهیم، باید زندانها را از مـخـالـفان پر کنیم. من از آنان نیستم که به مردم بتازم و آنان را زنـدانـی کـنم و کیفر دهم، جز آن گاه که با ما اظهار مخالفت کنند و البته منظور حضرت از «اظهار» مخالفت هم مشخص است. در حالی که خوارج با حضرت مخالف بودند و به گفته شهید مطهری در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند، اما حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبه‌رو مى‏شدند و صحبت مى‏كردند، طرفين استدلال مى‏كردند، استدلال يكديگر را پاسخ مى‏گفتند.

شايد اين مقدار آزادى در دنيا بى‏سابقه باشد كه حكومتى با مخالفان خود تا اين درجه با دمكراسى رفتار كرده باشد. مى‏آمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على پارازيت ايجاد مى‏كردند و حتی به ایشان ناسزا می‌گفتند اما حضرت تا آن زمان که خوارج دست به اسلحه برای اظهار مخالفتشان نبردند، حضرت به مقابله با آنان برنخاست. به گفته استاد مطهری «امـیـرالـمـومنین(ع) با خوارج در منتهی درجه آزادی و دمکراسی رفـتـار کـرد. او خلیفه است و آنها رعیتش، هرگونه اعمال سیاستی بـرایـش مـقـدور بود، اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سـهمیه آنان را از بیت‌المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افـراد می‌نگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست، اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد.» (2)

از سوی دیگر، حضرت علی که حکومتداری او جایگاه خاصی در اندیشه سیاسی مطهری دارد حق انتقاد از حاکم را برای مردم محترم می‌شمرد و حتی از آن به عنوان حق خود بر آنها یاد می‌کند. حضرت علی ـ ‏علیه السَّلام ـ می‏فرماید: و امّا حقی علیکم فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب. نهج‏البلاغه، خطبه‏ی 43.

و امّا حق من بر شما این است که به عهدتان وفا کنید و مرا در نهان و آشکار نصیحت نمایید.

حضرت امام خمینی نیز به پیروی از همین سیره بود که می‌فرمودند:«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمام دار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد. (صحیفه‏ نور، ج7، ص 91 ) یا آنجا که می‌گفتند: «اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشته‏ای، خودت را حفظ کن.» (صحیفه نور، صص 33 و 43)

مطهری حتی امکان اشتباه کردن مردم را دلیل گرفتن آزادی سیاسی از آنها نمی‌دانند: «اگر به بهانه اين كه مردم قابل و لايق نيستند و خودشان نمي‌فهمند آزادي را از آنها گرفت، اين مردم تا ابد بي‌لياقت مي‌مانند. مثلاً در انتخاب وكيل اگر بخواهند فردي را كه از نظر آنها شايسته است، تحمل كنند اين مردم تا قيامت مردمي نخواهند شد كه رشد اجتماعي پيدا كنند. رشد مردم به اين است كه آزادشان بگذاريم، ولو در آن آزادي ابتدا اشتباه هم بكنند.»(3)

امروز اما جامعه ما همچنان اصول و آرمان‌های خود را طلب می‌کند و برای تحقق آنها تلاش می‌کند. نسل امروز نیازمند آشنایی و ارتباط بیشتر با این اندیشه‌های ناب است. اندیشه نابی که متحجران تاب تحملش را نداشتند و با گلوله در برابر آن قرار گرفتند. اگر مطهری و بهشتی امروز نیستند، اما همچنان اندیشه‌شان زنده است.

انقلاب ما برای آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی بود. اگر خوارج در حکومت علی آنهمه آزادی داشتند، اگر اسلام با همین آزادی‌ها زنده بوده است، اگر با آزادی بیان می‌توان از دین دفاع کرد، چرا نباید آنهایی که دلبسته به همین انقلاب و کشور و دینند بتوانند آزادانه حرفشان را بزنند؟

آیا اگر کسانی با برداشت‌هایی متحجرانه سد راه این آزادی‌ها بشوند و اجازه طرح و بیان افکار و آرای گوناگون را در جامعه ندهند و به این حق انسانی نام‌هایی برای توجیه کردن گرفتن این حق طبیعی از آنها بدهند، نباید امروز نگران باشیم و خواهان بازگشت به همان اصول؟ آیا اینکه امروز چگونه می‌توان از دین، از باورها، از انقلاب و نظام دفاع کرد دغدغه ما نیست؟ آیا همان‌گونه که نگران اسلامیت نظام باید باشیم نباید نگران سدکردن آزادی بیان و اندیشه و جمهوریت باشیم؟

امروز دفاع از حق انتقاد از حاکمان و مسئولان و بیان آزادانه انتقادات و آرا و اندیشه‌ها و جلوگیری از برخوردهای تحدیدی و سلبی و کاهش هزینه فعالیت‌های سیاسی، عدم برخورد‌های قهرآمیز با فعالان سیاسی و مدنی به عنوان دغدغه‌ای مهم برای بازگشت به آرمانهای انقلاب شکوهمند اسلامی‌مان مطرح است. نباید تصور کنیم همه خطرها از بیرون متوجه ماست، هر چقدر از این فضای آزادی که مطهری و بهشتی و امام برایمان ترسیم می‌کردند، تحت هر نامی فاصله بگیریم این هم یک خطر است؛ خطری بزرگ.

باور کنیم همان گونه که استاد مطهری می‌گفت: «اسلام به اين دليل باقي مانده كه با شجاعت و صراحت با افكار مختلف مواجه شده است. در آينده هم اسلام تنها و تنها با رویارویی صريح شجاعانه با عقايد و افكار مختلف است كه مي تواند به حيات خود ادامه دهد و من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مي‌دهم كه خيال نكنند راه حفظ معتقدات اسلامي جلوگيري از ابراز عقيده ديگران است. از اسلام فقط با يك نيرو مي‌شود پاسداري كرد و آن علم است و آزادي دادن به افكار مخالف و مواجهه صريح و روشن با آن‌ها.»

هر رفتار و برخوردی که باعث برخورد با فعالان سیاسی و منتقدان و جلوگیری از حق انتقاد و بیان بشود و به سلب حقوق مدنی دامن بزند و به افزایش هزینه فعالیت‌های سیاسی در جامعه ما دامن بزند، با اندیشه مطهری به عنوان یک تئوریسین بزرگ انقلاب اسلامی و آنچه در حکومت علی(ع) در برخورد با مخالفان سرسختش دیدیم که از فضای آزادی بیان برای مخالفت و برخورد با حکومت حضرت استقاده می‌کردند، همخوانی و همراهی ندارد.

امروز باید از ارزش‌های انقلابمان دفاع کنیم. بپذیریم که آزادی سیاسی در متن تعالیم اسلام عزیز و سیره ائمه و آرمانهای انقلاب شکوهمند ماست و نمی‌توان با براندازی نرم ارتباطی داشته باشد. مراقب باشیم برخورد با براندازی نرم و دفاع از نظام و ایران عزیز، معنای سلب آزادی‌های سیاسی را پیدا نکند.

1- پیروامون انقلاب اسلامی صفحه 49
2- جاذبه و دافعه علی(ع) شهید مطهری143
3- پيرامون جمهوري اسلامي، ص 12 – 124
4- پیرامون انقلاب اسلامی صفحه 16

مهدی مکارمی(سایت تابناک)

میزان رای ملت است.

تو این مطلب سعی می کنم با کمک مفهوم هرم مازلو که یکی از مهمترین نظریات روانشناسی است نشون بدم که کسب رای 24 میلیونی! احمدی نژاد قابل افتخار نیست.ایده اولیه ی این نوع نگاهم به موضوع تو جلسه ی دوره ی قبلی شکل گرفت وقتی جواب های مختلفی به سوال انتظار از رئیس جمهور داده شد.ابتدا مفهوم هرم مازلو رو توضیح می دم.

این نظریه در سال 1943 توسط آقای آبراهام مازلو با عنوان «نظریه انگیزه‌های انسان» مطرح شد. مازلو نیازهای اساسی انسان را در یک هرم جای داده است که دارای 5 طبقه است.(طبقه ی آخر از 2 زیر طبقه تشکیل شده) طبقات پایین‌تر هرم نیازهای حیاتی‌تر و ساده‌تر و طبقات بالاتر نیازهای پیچیده‌تر ولی کمتر حیاتی را نشان می‌دهند. نیازهای طبقه‌های بالاتر فقط وقتی مورد توجه فرد قرار می‌گیرند که نیازهای طبقه‌های پایین‌تر برطرف شده باشند. هرگاه فردی به طبقه‌ بالاتر حرکت کرد، نیازهای طبقه پایین‌تر چندان مورد توجه اصلی او نخواهد بود. اگر هم به صورت موردی به یک نیاز در طبقه‌های پایین‌تر احتیاج پیدا کند به صورت موقتی اولویت آن نیاز را بالا می‌برد ولی هرگز به صورت دائمی به طبقه پایین‌تر باز نمی‌گردد. به عنوان مثال یک شخص موفق از لحاظ تجاری که کارش را نیز دوست دارد در صورتی که مبتلا به سرطان شود (نیاز طبقه پایین: سلامتی) وقت و انرژی زیادی را برای بهبود یافتن صرف می‌کند، اما همچنان به کار و موقعیت‌اش به عنوان یک فرد موفق خواهد بالید و احتمالا در صورت توان به کارش باز خواهد گشت.

چهار طبقه پایین: نیازهای پایه

چهار طبقه اول هرم مازلو «نیازهای پایه» یا «نیازهای فقدانی» (Deficiency Needs) یا D-Needs نام دارند. این نیاز‌ها در صورتی که تامین شوند حس خاصی به فرد نمی‌دهند، اما در صورتی که تامین نشوند او را دچار اضطراب و نگرانی می‌کنند.

  • طبقه اول: جسمانی و فیزیولوژیکی
    دفع کردن، خوردن، نوشیدن، نفس کشیدن و …
  • طبقه دوم: امنیت
    امنیت شخصی در برابر جرائم، امنیت مالی و شغلی، بهداشت و سالم بودن، امنیت در برابر حوداث و بیماری‌ها
  • طبقه سوم: اجتماعی
    دوستی، صمیمیت، خانواده‌ی پشتیبان و با روابط مناسب داشتن
    انسان‌ها به تعلق داشتن و پذیرفته شدن احتیاج دارند. این حس می‌تواند از سوی گروه‌های بزرگ (مانند باشگاه‌های ورزشی، اداره، گروه‌های مذهبی، سازمان‌های حرفه‌ای و …) یا گروه‌های اجتماعی کوچک (مانند اعضای خانواده، همسر یا دوست نزدیک، معلم، همکار یا هم‌تحصیل نزدیک، اشخاص مورد اعتماد و …) ایجاد شود. افراد همچنین نیاز دارند توسط دیگران دوست داشته شوند و آن‌ها را دوست داشته باشند‌ (چه از نوع جنسی و چه از نوع غیرجنسی).
    در نبود چنین پذیرفته‌شدنی فرد در معرض تنهایی، اضطراب اجتماعی یا افسرده‌گی قرار می‌گیرد.
  • طبقه چهارم: رضایت و احترام
    انسان‌ها نیاز به احترام و رضایت دارند: «احترام به خود»، «رضایت از خود» و «احترام به دیگران». عدم تعادل در مورد این نیازها می‌تواند به کمبود احترام به خود، اعتماد به نفس پایین، عقده‌های درونی و … منجر شود.

طبقه پنجم: نیازهای متعالی (نیازهای انگیزه‌بخش)

این نیازها به عنوان «نیازهای رشد‌دهنده» یا «نیازهای متعالی» یا B-Needs شناخته می‌شوند.

  • نیازهای ذهنی و فکری (Cognitive): انسان‌ها نیاز دارند ذهن و فکر و هوش خود را گسترش دهند. این نیازها شامل خواست طبیعی انسان برای یادگرفتن، اکتشاف، دیدن نقاط جدید و خلق کردن می‌شود.
  • نیازهای زیبایی‌شناسیک (Aesthetic): انسان‌ها برای رشد کردن (رسیدن به خودشکوفایی) به تصور زیبا یا چیزی که از لحاظ زیبایی‌شناسیک دلپذیر باشد نیاز دارند.

به نظرم همین حد برای آشنایی کافی باشه و احتیاجی به توضیح در مورد نیازهای متعالی نیست.

حالا کافی است به برنامه ها و شعار های نامزد های ریاست جمهوری و تعداد رای هاشون در این دوره و دوره ی پیش نگاه کنیم.در دوره ی قبل کسی فکر نمی کرد که آقای کروبی 5 میلیون رای بیارند و طرح 50 هزار تومان در ماه به هر نفر توانست این رای رو براشون جمع کنه که اگر اون خواب معروفش نبود شاید الان وضع فرق می کرد.احمدی نژاد هم که هم در این دوره و هم در دوره ی قبل تمام تمرکز خودش رو بر روی طبقات پایین جامعه و مردم کم بضاعت و قول بهبود وضعیت مناطق محروم گذاشته بود. که به عنوان مثال به سفرهای استانی و نظر عموم مردم که در این دوره احمدی نژاد در روستاها و شهرستان ها رای بیشتری رو نسبت به شهر های بزرگ می آره.این یعنی پاسخ گویی به نیاز های بنیادی طبقه ی اول.

در مقابل آقای مهندس موسوی رو در این دوره داشتیم با شعار دولت امید که شعارهاشون بر مبنای احترام و ترویج اخلاق بود.یعنی دقیقا نیاز های طبقه ی چهارم یعنی بالاترین حد نیاز های پایه.دققیقا بر خلاف احمدی نژاد با پاسخگویی به پست ترین نیازهای انسانی.

با مقایسه ی مجموع آرای احمدی نژاد و آقای کروبی در دوره ی قبل که حدود 12 میلیون بود با این دوره ی احمدی نژاد که 24 میلیون! بود میزان تعالی انسانی جامعه و توانایی دولت در عمل به وعده ها و رفع نیاز های اولیه در این 4 سال را می فهمیم.خلاصه اینکه 12 میلیون نفر در مدت این 4 سال از طبقات بالای هرم به پایین سقوط کردند.

 

حفظ نظام، اوجب واجبات!

امروز بر ملت  ايران، خصوصاً، و بر جميع مسلمانان، عموماً،  واجب است اين امانت الهي را كه در ايران به طور رسمي اعلام شده و در مدتي كوتاه نتايج عظيمي به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاي آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند.-وصیت‌نامه سیاسی الهی امام خمینی(ره)

×××

قطاری پر از طلا و جواهرات قیمتی متعلق به مردم یک سرزمین با مردمانی نجیب را در نظر بگیرید که توسط گروهی از دزدان حرفه‌ای و بی فرهنگ وابسته به دشمنان دزدیده شده و به سمت سرزمین دشمن در حرکت است. عده‌ای از محافظان و مردم فداکار آن سرزمین تصمیم می‌گیرند که در یک عملیات سخت و خطرناک جواهرات مردم را از دست دزدان وابسته به دشمن خارج کنند. اما تا زمانیکه موفق به این کار شوند؛ دزدان هم قطار را وارد زمین دشمن کرده‌اند و هم با بی‌عقلی و نابلدی و عیاشی خود تا توانسته‌اند به قطار صدمه‌زده‌ و آن را آلوده کرده‌اند.

سردسته مردان فداکار هدایت قطار را بدست می‌گیرد. کار او بسیار مشکل است. هم باید قطار را به کشور امن خود بازگرداند، هم خرابی‌های قطار را بدون متوقف کردن قطار تعمیر کند، هم واگن‌های آلوده را تمیز کند و هم با دزدانی که به دنبال آنان به راه افتاده یا بر سرراهشان کمین کرده اند مقابله کند. از آنجا که دشمنان برای دستگیری آنان ریل‌های مسیر را خراب کرده‌اند تا آن‌ها را متوقف کنند؛ بنابراین مجبورند هم ریل را تعمیر کنند هم در برابر مهاجمان از خود دفاع کنند. از آن بدتر اینکه برای فرار از دشمنان برخی اوقات مجبورند از راه میانبر استفاده کنند و برای میانبر مجبورند که بر روی یک رودخانه پل بزنند و مقداری ریل‌گذاری هم انجام بدهند.

راننده قطار یا همان سردسته نجات دهندگان قطار وظایف خودش را به خوبی می‌داند و بر اوضاع مسلط است؛ و با وجود تمام مشکلات قطار لحظه به لحظه به وطن خود نزدیک می‌شود؛ اما او با چند دردسر جدی مواجه است. برخی از همراهان او از همان ابتدا به امید اینکه چیزی عایدشان شود با او همراه شده‌اند. برخی دیگر از ابتدا اینگونه نبودند اما با مشاهده جواهرات وسوسه شدند و هدفشان عوض شد. برخی دیگر نه طمعی دارند و نه وسوسه شدند. اما از ترس دستگیر شدن توسط دشمن حسابی ترسیده‌اند؛ برخی دیگر هیچ‌کدام از مشکلات فوق را ندارند اما خوب کار کردن را بلد نیستند و دائم با خرابکاری‌های خود برای او دردسر درست می‌کنند. بعضی دیگر خوب کار می‌کنند اما بعضی وقت‌ها خودسری هم می‌کنند که برای او دردسر ساز می‌شود. گروه دیگری هم در قطار هستند که نه کارخرابی می‌کنند و نه خودسری، اما بدشان هم نمی‌آید که کار را از دست او خارج کنند و خودشان اوضاع را بدست بگیرند؛ بنابراین دائم به او و کارهای او درگوش یکدیگر اشکال  می‌گیرند.

این چند دسته دائما با هم درگیرند. بعضی وقت‌ها هم چند تا با هم علیه بقیه متحد می‌شوند. دائم از راننده اشکال می‌گیرند که چرا واگن ما کثیف است؟ چرا شام ما سرد است؟ چرا به فکر تعمیر توالت‌های قطار نیستید؟ و ... بعضی وقت‌ها هم به این نتیجه می‌رسند که به دلیل کثیفی واگن ما، حتما تا یک ساعت دیگر همه ما توسط دشمن دستگیر می‌شویم! و شروع می‌کنند اخطار دادن به راننده که اگر واگن ما را تعمیر نکنی حتما همه ما توسط دشمن قتل‌عام خواهیم شد.

اما راننده کارهای مهم‌تری دارد و نمی‌تواند وقت خود را برای آن‌ها تلف کند. اصلا شاید از نظر او کثیفی واگن آن‌ها برای رسیدن به هدف و نجات قطار ضروری باشد! اما بعضی از گروه‌های فوق پس از مدتی به این نتیجه می‌رسند که اتفاقا به همین دلیل این راننده دیگر صلاحیت رانندگی و فرماندهی قطار را ندارد. از آن بدتر اینکه بعضی از گروه‌های دیگر اصلا حرکت قطار را اشتباه می‌دانند و معتقدند که باید از قطار خارج شد!


ادامه نوشته

تامل

بسم الله الرحمن الرحيم

از همه ي دوستان عاجزانه خواهش مي كنم عرائض بنده رو با دقت  و بدون موضع گيري قبلي بخونن و روش فكر كنن.
اميد وارم سخنان من را حمل بر ناديده گرفتن نظر افراد نكنيد. هميشه با خودم فكر مي كنم كه اگه همه ي افراد جامعه از ريز  و درشت بخوان خودشون رو در جايگاه رهبري كه شرايط بسيار ويژه اي داره اعم از اخبار اطلاعات مختلف و بسيار گستيرده تر از هر كس، پيش بيني آينده مصلحت سنجي كلي نگاه جامع و مجموعه نگرانه و ... بذارن ديگه معني رهبري چي ميشه و اصلا كسي مي تونه همه ي اون ويژگي ها رو با خودش همراه كنه؟ و اون وقت مثلا تو اين مورد بگه كه بد كردند كه سكوت كردند يا خوب كردن!
البته در بعضي موارد انسان مي تونه با دلايل منطقي مسئله ايي رو تاييد كنه اما گاهي اوقات به دليل بي اطاعي يا قرار نداشتن در افق ديدي رهبري بعضي مسائل قابل هضم نمي شه. مثلا يك موقعي ميشه كه بايد در مقابل ملعون ترين افراد (ابوبكر و عمر) كوتاه اومد يا با معاويه سازش كرد تا بگير بيا بال تا مواردي در عصر حاضر حتما با من هم نظريد كه براي خيلي ها حداقال تو همون مقطعي كه اتفاق رخ مي ده درك دلايل اون حركت بسيار دشوار بوده نشونه اش هم اينهمه جريان انحرافي در تاريخ.
در پايان لازمه دو نكته رو اشاره كنم1. ذكر مثال از تاريخ ائمه به دليل اولا آشنايي همهي عزيزان با آن و دوما قابل خدشه نبودن سياست هاي آن حضرات است.2. ذكر اين مثال ها رو قرار دادن انساني غير معصوم در جايگاه معصوم تعبير نكيند.   

اقای شریعت مداری به خاطر خدمات شما به انقلاب متشکرم

شرح لازم داره؟

بیانیه رسمی بانک مرکزی ( افشای یک دروغ بزرگ )

 ۱۸ خرداد ۱۳۸۸
روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد: بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین مرجع تولید و انتشار آمارهای اقتصادی کشور این اطمینان خاطر را به آحاد جامعه می دهد که کارشناسان این بانک هیچگاه اصول حرفه ای کار خود را فدای ملاحظات کوتاه بینانه نکرده و حفظ اعتماد عمومی را مهمترین سرمایه کاری خود می دانند .
انتشار منظم و مداوم شاخص قیمت خرده فروشی از سال 1315 و تولید ناخالص داخلی از سال 1338 گواه این مدعاست که بانک مرکزی اندازه گیری دقیق فعالیت های اقتصادی و حسابداری اقتصاد کلان کشور در بیش از 5 دهه را سر لوحه کار خود قرار داده و دقت در محاسبه را  صرف نظر از نتایج محاسبات  فدای اغراض سیاسی ننموده است . به خصوص در مورد محاسبه شاخص های قیمت ، این بانک از 70 سال تجربه موجود بهره مند بوده و روش های آن بارها توسط کارشناسان بین المللی و داخلی مورد ارزیابی قرار گرفته و صحت آن تایید شده است .
برای برآورد شاخص قیمت خرده فروشی در حال حاضر براساس تجدیدنظر سال پایه 1383 با مراجعه به بیش از 12 هزار خانوار در 75 شهر کشور ، هزینه و ضریب اهمیت 359 قلم کالا و خدمت در سبد مصرفی خانوار مورد ارزیابی قرار گرفته و به محض نهایی شدن شاخص های قیمت ماهانه  نتایج برای اطلاع عموم از طریق گزارش های رسمی منتشر شده و در پایگاه اطلاع رسانی بانک مرکزی در اختیار قرار می گیرد.
بنابراین سبد کالاها و خدمات مشمول شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی تا حد امکان ( از جنبه نظری و عملی ) به الگوی مصرف واقعی خانوارهای شهرنشین کشور نزدیک و مطابق با استانداردهای جهانی است.
نکته ای که در بهره برداری از آمارهای فوق باید مورد توجه قرار گیرد ، سازگاری ارقام مورد استفاده است . به عنوان مثال نرخ تورم سال 1387 برابر 4/25 درصد می باشد. شاخص مذکور در اردیبهشت سال 1388 به 6/23 درصد رسیده است . این ارقام که در یک چارچوب محاسباتی برآورد شده اند با یکدیگر قابل مقایسه می باشند. از سوی دیگر نرخ رشد شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در اسفند 87 و اردیبهشت 88 نسبت به ماه های مشابه سال قبل به ترتیب برابر 8/17 و 15 درصد می باشند . دو رقم اخیر نیز با یکدیگر قابل مقایسه می باشند.
نکته قابل توجه آن است که مقایسه نرخ تورم در هر مقطع با نرخ رشد شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در ماه متناظر قیاسی مع الفارق بوده و حداقل برای مخاطب غیرحرفه ای گمراه کننده می باشد. به علاوه آنچه که در محافل علمی از آن به نام نرخ تورم یاد می شود همان تغییرات شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در 12 ماهه منتهی به هر ماه نسبت به دوره مشابه سال قبل است.  این رقم چنانکه فوقا" بدان اشاره شد در مقاطع اسفند 87 و اردیبهشت 88 به ترتیب برابر 4/25 و 6/23 درصد بوده است.
جهت مزید اطلاع خوانندگان گرامی ، متوسط نرخ تورم سال ، نرخ تغییرات سالانه شاخص قیمت در پایان هرسال و متوسط نرخ تورم در ادوار چهار ساله منتهی به سال 1387 برای دوره 87-1368 در جدول زیر ارائه می گردد. به علاوه کارشناسان این بانک آمادگی کامل خود را برای ارائه هرگونه  توضیح مجدد به شهروندان گرامی در مورد نحوه محاسبه آمارها و رفع شبهات احتمالی اعلام می کنند.

*********************************************************************
۳ تا نکته :
۱-اون سال پایه که تو یکی از نظرات اشاره کردم قراره اصلاح بشه و سال ۸۳ در نظر گرفته شه .
۲-ضریب اهمیت ها هم قراره اصلاح بشه !
با این دو مورد ، یه کم از شگفت انگیزی آمارهای رییس جمهور کم میشه !
۳-جدولی که در بند آخر گفت ، پی دی اف هست ، لینک سایت رو میذارم ، هر کی خواست از اونجا دانلود کنه . لینک سایت بانک مرکزی

نامه‌ی آیت الله هاشمی رفسنجانی به رهبری

بسم‌الله الرحمن الرحيم
مقام معظم رهبري آيت‌الله خامنه‌اي زيده عزّه
متأسفانه اظهارات عاري از حقيقت و غيرمسئولانه آقاي احمدي‌نژاد در جريان مناظره با مهندس موسوي و مقدمه‌چيني‌هاي قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهك‌‌هاي ضدانقلاب در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب و نيز تهمت‌زدن‌ها در انتخابات 84 و انتخابات مجلس ششم ولجن‌‌پراكني‌هاي باند پاليزدار كه در دادگاه محكوم شده را به نمايش گذاشت و از آنجا كه بخشي از اين اظهارات قبلاً در رسانه‌هاي دولتي و آتش تهيه آن در سخنراني مشهد مقدس مطرح شده، ادعاي اينكه مطالب او تحت تأثير فضاي مناظره گفته شده و فاقد برنامه‌ريزي قبلي است، پذيرفتني نيست و گويا براي تحت‌الشعاع قرادادن گزارشهاي مستند و مكرر ديوان محاسبات در خصوص مفقودالاثر بودن يك ميليارد دلار و ارتكاب چند هزار تخلّف در اجراي بودجه‌ها مي‌باشد و شايد هم رقيب اصلي خود را افتخارات ربع قرن انقلاب اسلامي مي‌داند.

ده‌ها ميليون نفر در داخل و خارج ناظر دروغ‌پردازي‌ها و خلافگويي‌هايي بودند كه برخلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف، افتخارات نظام اسلامي‌مان را نشانه گرفته بود.

زير سوال بردن تصميمات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و تلاشهاي امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانيت عظيم‌القدر كه در نيم قرن گذشته با مجاهدت‌هاي خويش توانستند بناي باشكوه نظام اسلامي را ايجاد و مستقر و بالنده كنند، از اين بدتر نمي‌شد. دوران مشعشعي كه خود شما پشت سر امام(ره) در قامت مجاهد پيشتاز، رئيس‌جمهور و نهايتاً رهبري نظام نقش و مسئوليت‌هاي ممتازي به عهده داشته‌ايد.

نقطه قابل توجه دراين تهمت‌ها اين است كه غيرمستقيم، مقام ولايت در زمان رهبري امام راحل و جناب‌عالي كه هادي دولت‌ها بوده‌ايد و با اظهارات صريح، مديريت‌ها را مورد تأييد و تحسين قرارداده‌ايد، نشانه گرفته است. 

مابقی، در ادامه مطلب ...

ادامه نوشته

قیمت رای ما

به رایتون احترام بزارین.برای رایتون ارزش قائل باشین چون داریم خیلی چیزها رو براش خرج می کنیم.نه به دینمون رحم می کنیم نه اخلاق.می بینید که چطور با اعلام حقیقت از جانب آقای جوادی آملی برضدش شورش کردن؟وقتی که بعد از نماز جماعت توی قم –شهری که قراره محل آرامش روحانیت شیعه باشه تا به وظیفه اش عمل کنه-جمع می شن و شعار می دن مرگ بر ...!این قیمت رای ماست پس درست رای بدین.

به رایتون احترام بزارین.برای رایتون ارزش قائل باشین چون داریم خیلی چیزها رو براش خرج می کنیم.نه به دینمون رحم می کنیم نه اخلاق..نیروی انتظامی عده ای رو دستگیر کرده که داشتن سی دی و عکس های بی حجاب یک نفر رو تکثیر می کردن.(این که عادیه!)بگم اون زن رو ؟بگم؟واقعا می تونی تحمل کنی؟بگم؟زهرا رهنورد. این قیمت رای ماست پس عاقلانه رای بدین.

به رایتون احترام بزارین.برای رایتون ارزش قائل باشین چون داریم خیلی چیزها رو براش خرج می کنیم.نه به دینمون رحم می کنیم نه اخلاق.همراهی همسر قانونی گناهی شده که به خاطرش میشه آبروی مسلمون رو برد.افتخار به زن قانونی جرمه.چرا؟به سخنان پروین احمدی نژاد رجوع کنید."در پاسخ" مي‌گويند ناموس ما را گروگان گرفته‌اند"، اظهار داشت: زماني ناموس انسان گرو گرفته مي‌شود كه انسان او را در تبليغات در كنار خودش قرار دهد و دست او را در بين دانشجويان دختر و پسر بالا ببرد و تكان دهد و بگويد من افتخار مي‌كنم كه اين زن من است." این قیمت رای ماست پس عاقلانه رای بدین.

به رایتون احترام بزارین.برای رایتون ارزش قائل باشین چون داریم خیلی چیزها رو براش خرج می کنیم.نه به دینمون رحم می کنیم نه اخلاق.وقتی برای خدمت کردن! یا آبروی ملت رو می برن یا ناموس خودشون(به فرض درستی ادعا مخالفان موسوی) رو به حراج می زارن تا 4 تا نا نجیب تر از خودشون رو بکشن پایین. این قیمت رای ماست پس عاقلانه رای بدین.

به رایتون احترام بزارین.برای رایتون ارزش قائل باشین چون داریم خیلی چیزها رو براش خرج می کنیم.نه به دینمون رحم می کنیم نه اخلاق.طرفداران آقای موسوی احتمالا اس ام اسی حاوی جمله از امام بر ضد آقای موسوی دریافت کردن که نوشته:

"آقای موسوی اگر اندکخدمات شما به این انقلاب نبود شما را به دادگاه معرفی می کردم.(صحیفه نور ج 21 ص 163)"

این پیام هم نتیجه ی بدعت جناب شریعت مداری بود.برین چک کنین ببینین چی تو این صفحه نوشته.من اینکار رو کردم اینم لینکش.ممنون آقای شریعتمداری به خاطر خدماتت به این انقلاب. این قیمت رای ماست پس عاقلانه رای بدین.

 

 

منابع:

1.روزنامه کلمه سبز و دفتر آقای جوادی آملی که اعلام کرده از بعد مناظره هر کس با ما تماس گرفته صحت فیلم هاله نور رو تایید کردیم.

2و4. http://www.khabaronline.ir/news-10198.aspx

3. http://alef.ir/1388/content/view/47235

بگم که سایت الف برای توکلی و از مخالفان موسوی است.

بانک مرکزی، تورم را 23.6 درصد اعلام کرد !

قتصادی - در حالی که محمود احمدی‌نژاد در برنامه‌های تبلیغات تلویزیونی خود دائما تاکید می‌کند که نرخ تورم 15 درصد است، بانک مرکزی در ۱۶ خرداد ۱۳۸۸ اعلام کرد که نرخ تورم 23.6 است.


به گزارش قلم‌نیوز، بر اساس اعلام روابط عمومی بانک مرکزی نرخ تورم در دوازده ماه منتهی به اردیبهشت‌ماه سال 1388 نسبت به دوازده ماه منتهی به اردیبهشت‌ماه سال 1387 معادل 23.6 درصد است.

نرخ تورم در دوازده‌ماه منتهی به فروردین‌ماه 1388 نسبت به دوازده‌ماه منتهی به فروردین ماه 1387 معادل 24.5 درصد بود که نشان دهنده ادامه آهنگ کاهش رشد نرخ تورم در اردیبهشت ماه است.

به گزارش روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران ، خلاصه نتایج به دست آمده از شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران براساس سال پایه 100= 1383 ، (358 قلم کالا و خدمت) در اردیبهشت ماه 1388 به شرح ذیل است :
شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران در اردیبهشت ماه 1388 نسبت به ماه قبل 1.2 درصد افزایش یافت. 
در مقایسه با ماه مشابه سال قبل، رشد شاخص مذکور در اردیبهشت ماه به 15.0 درصد رسید که نشان دهنده ادامه روند کاهشی می باشد. یادآور می گردد که در مهرماه 1387 نرخ رشد شاخص مذکور 29.5 درصد بوده که تا اردیبهشت ماه 1388 ، معادل 14.5 واحد درصد از رشد شاخص قیمت کاسته شده است.

نرخ تورم اعلامی از سوی بانک مرکزی هم‌اکنون در سایت cbi.ir (سایت بانک مرکزی) قابل مشاهده است.

اعلام نرخ تورم 23.6 درصدی در حالی است که احمدی‌نژاد دائما بر اساس محاسباتی تاکید می‌کند که نرخ تورم 15 درصد است و مدعی می‌شود که رقبای وی برای مقابله با دولت، نرخ تورم را 25 درصد اعلام می‌کنند.

بدون شرح !

فقط یاداور میشم که جدول زیر مربوط به دوره ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاده !

دیدنیه !!!

وقتي كه رنگ، پيام‌رسان مي‌شود

در آستانه دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، هواداران يكي از نامزدها -ميرحسين موسوي- در رقابت‌هاي انتخاباتي به نمادسازي روي آورده اند و از رنگ سبز به عنوان نمادي براي انتقال پيام خود بهره مي‌برند.
بازوبندها و مچ‌بندهاي سبز، تي‌شرت‌ها و روسري‌هاي سبز، نوارهاي سبز‌رنگ بسته شده به برف‌پاك‌كن‌ها و آنتن ماشين‌ها و حتي وبلاگ‌هايي با صفحات سبز و كاربراني كه در فضاي مجازي عكس خود به رنگ سبز درآورده‌اند، همگي در حال انتقال پيامي مشترك هستند و پشتيباني‌شان را از اين نامزد به آساني، با سرعت و بي‌نياز از توضيح و تفسير بيان مي‌كنند.

شانه‌ها، ساده‌ترين نوع پيام هستند و رنگ، مي‌تواند در شمار نشانه‌هاي قراردادي يا نمادها قرار گيرد؛ آنچنانكه پوشش قرمز از سوي طرفداران باشگاه پرسپوليس و پوشش آبي در ميان هواداران باشگاه استقلال، نشانه قراردادي حمايت آنها از تيم محبوبشان است.
و در همين رديف است داشتن عمامه سياه يا شال سبز به نشانه سيادت.
قرن‌ها پيش، ارسطو هدف از ارتباط را اقناع ديگران دانسته‌بود و اينكه برقرار‌كننده ارتباط، مي‌كوشد تا به هر روي، بر مخاطب اثر بگذارد و او را با باور خود همراه سازد. هرچند اين نظر پس از او با افزودن و كاستن‌هاي فراوان رو به رو شد اما همچنان با رگه‌هايي از درستي و روايي آميخته است.
چه با نگاه ارسطويي به نمادي مانند "رنگ سبز" بنگريم و چه با نگاهي امروزي‌تر، ارتباط حقيقي را روندي بدانيم كه در آن فرستنده پيام، آگاهانه پيامي را مي‌فرستد و گيرنده موفق به دريافت كامل آن مي‌شود، به هر روي در اين هماوردي انتخاباتي، سبزخواهان توانسته‌اند بي‌هزينه و به آساني به پيام‌رساني و برقراري ارتباط با مخاطبان بپردازند.
سبزهاي ايراني توانسته اند از "رنگ" به سان نمادي مشترك براي بيان آنچه در ذهن دارند بهره ببرند و معناي همسان يا نزديكي را در ذهن گيرنده پيام پديد آورند. رنگ سبز به زباني مشترك و نمادي براي به نمايش در آوردن وجوه مشترك بدل شده است تا به صورت اختياري، پيامي غيركلامي را به ديگران منتقل كند. آنگونه كه مولانا گفته است:
پس زبان محرمان خود ديگر است ؛ همدلي از همزباني بهتر است
نمادگرايي (Symbolism) در ارتباطات وقتي بروز مي‌يابد كه فرستنده پيام، پندارها و باورهاي خود را به جاي تشريح و توصيف كلامي، در نمادهايي عينيت بخشد و به مخاطب انتقال دهد. همانند نقشي كه رنگ سبز در فضاي سياسي كنوني كشور براي بخشي از جامعه بازي مي‌كند و معاني پنهان شده در خود را به چشم و ذهن گيرندگان پيام روان مي‌سازد.
رنگ سبز در فرهنگ ايراني و اسلامي هم بار مذهبي و قدسي دارد و نشانه‌اي از پيوند با اهل بيت پيامبر
(ص) است و هم حامل معناي سرسبزي، طراوت، طبيعت‌گرايي و دوستي با محيط زيست است. هم از رويش سخن مي‌گويد و هم از صلح و آرامش خبر مي‌دهد و نيز به راندن سياست‌هاي خشن و گرايش به سياست‌هاي انساني اشاره دارد.
و سبزخواهان در اين رويارويي انتخاباتي، از اين رنگ و اين نماد، به خوبي براي پيام‌رساني و انتقال مضامين مطلوب خود بهره مي‌برند.
سبزپوشان و سبزنمايان، خود يك رسانه شده اند؛ رسانه‌اي كم هزينه، سريع، جذاب، كارآمد و اثرگذار،هر ايراني يك ستاد...

همه خوبند!

بسم الله الرحمن الرحيم

اين مطلب رو تو يه نشريه ي دانشجويي خوندم چون خودم خيلي خنديدم گفتم شما رو هم شاد كنم. البته دو خط آخرش اشتباس كه به خاطر احترام به نويسنده حذفش نكردم!!

ستاد انتخابات كشور، روز ثبت نام كانديداها:

مجرى تلويزيون، ميكروفن به دست، به دوربين زل زده و به زور مى خواهد لبخندى به صورتش بچسباند. كارگردان 10 ، 12 بار »كات « مى دهد كه؛ لبخندت گيرا نيست. مجري بخت برگشته كه براى گيرا شدن، صورت را شش تيغه كرده و زيرابروها را هم برداشته، حالا با دست، لبهايش را به طرفين مى كشد تا بلكه لبخند مورد رضايت كارگردان، حاصل شود. فيلمبردار هم تلاش مذبوحانه اى به خرج مى دهد تا خانمهاى بدحجاب رهگذر، توى فيلم نيفتند. بالاخره كارگردان رضايت مى دهد و مجرى با همان لبخند بلاهت بار (گيرا) شروع مى كند:
بسم ا... الرحمن الرحيم. با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد... امروز به ستاد انتخابات كشور آمديم تا در آخرين دقايق ثبت نام از كانديداهاى انتخابات رياست جمهورى، با چند تن از آنها مصاحبه كنيم. ابتدا به سراغ دكتر احمدى نژاد مى رويم...
- آقاى دكتر، ابتدا توضيح دهيد كه با چه هدفى در اين دوره كانديدا شديد؟
- بسم ا... الرحمن الرحيم. آنها مى گويند احمدى نژاد در انتخابات كانديدا نشود. ما مى گوييم عجب... چطور شما و اطرافيانتان كانديدا شويد ولى ما نشويم؟ بنده به كورى چشم دشمنان در همه انتخاباتها كانديدا مى شوم.
- لطفا درباره شعارهاى انتخاباتى خود در دور قبل و ميزان دستيابى به آنها توضيح دهيد.
 -همانطور كه مى دانيد شعار انتخاباتى من در دور قبل، تشكيل كابينه 70 ميليونى بود كه الحمدا... با تغييرات مداوم در كابينه، توانستم بخش عمده اى از 70 ميليون نفر را براى مدتى در كابينه قرار دهم. البته شعار من در اين دوره، كابينه 70 ميليون به اضافه يك نفرى خواهد بود.
 -يعنى چى؟
 -يعنى همه 70 ميليون نفر را بصورت دوره اى به عضويت كابينه در مى آورم ولى يك نفر كه همان آقاى رحيم مشايى است بصورت دائم در كابينه، عضو خواهند بود.
 درصورت موفقيت در انتخابات... ببخشيد آقاى زريبافان! يه مقدار كنار برويد تا آقاى احمدى نژاد توى تصوير بيفتند. عرض مى كردم... در صورت موفقيت در انتخابات، چه اهدافى را پيگيرى مى كنيد؟
- بنده در 4 سال آينده كلا همه چيز را 8 برابر 25 سال گذشته ميكنم.
- خيلى ممنون. خب بينندگان عزيز، بنده آقاى مهندس موسوى را مى بينم كه به طرف ما مى آيند و پشت سرايشان هم آقاى آرمين و آقاى بهزاد... بله؟ نگويم؟ باشه چشم! به هر حال گفتگويى هم با آقاى موسوى انجام مى دهيم.
- ابتدا بفرماييد هدف شما از شركت در انخابات چيست؟
 -والا آن موقع كه ما بوديم هميشه قواعد بازى قدرت را رعايت مى كرديم. ولى الآن كسانى سر كار آمده اند كه نه تنها قواعد اين بازى را رعايت نمى كنند بلكه متاسفانه اصلا اعتقادى به بازى قدرت ندارند.
- رابطه شما با احزاب اصلاح طلب و اصولگرا چگونه است؟
- بارها گفته ام كه بنده اصلاح طلبى هستم كه به اصولگراها مراجعه مى كنم، دهانشان را سرويس مى كنم و برمى گردم پيش دوستان اصلاح طلب.
- ديدگاه شما درباره انقلاب اسلامى چيست؟
 -خوب است.
 -نظرتان درباره مبارزه با استكبار جهانى؟
 -بسيار عالى.
 -ليبراليسم؟
 -خيلى خوب است.
 -ولى اين دو كه با هم تناقض دارند!
 -زياد سوال مى پرسى. قهر مى كنم استعفا مى دم ها!
- نه... ببخشيد. شعار اصلى شما در انتخابات چيست؟
 -»همه خوبند «
 -شما براى موفقيت در انتخابات، چه اقداماتى انجام مى دهيد؟
- از آنجا كه ما مثل بعضيها پول نداريم كه سر چهارراهها آش و سيب زمينى توزيع كنيم لذا سر چهارراهها شال و تى شرت بين مردم توزيع مى كنيم.
 -در صورتى كه بعنوان رئيس جمهور انتخاب شويد چه اهدافى را پيگيرى مى كنيد؟
 -بنده بررسى مى كنم كه احمدى نژاد چه كارهايى انجام داده، آن كارها را انجام نمى دهم.
 ... بينندگان عزيز، در آن گوشه ستاد، يك درگيرى ايجاد شده. اجازه بدهيد ببينم... بله...
آقاى كروبى در وسط معركه هستند. بگذاريد ماجرا را از خودشان بپرسيم.
 -آقاى كروبى!
- ولم كن بذار بزنمش!
- آقاى كروبى!
 -بله؟ چى ميگى؟
- چى شده؟ چرا اينقدر عصبانى هستيد؟
- آقا من ساعت 12 ظهر، نيم ساعت يك چُرتى زدم بعد آمدم ستاد. اين آقايان مى گويند مهلت ثبت نام تمام شده. نامردها مرا ثبت نام نمى كنند.
- ولى الآن كه ساعت 5 بعد از ظهر است. فكر كنم خواب مانده ايد و يك چرت 4 ساعته زده ايد.من نمى دانم. -اينها همه اش توطئه است.
دوربين آقاى قوچانى را نشان مى دهد كه يك خودكار و كاغذ به دست كروبى مى دهد.
كرباسچى دولا شده و كروبى كاغذ را روى كمرش گذاشت و نامه اى خطاب به كارمند ستاد انتخابات نوشت: ... تويى كه نشستى پشت ميز و منو ثبت نام نمى كنى. تو اصلا چند كلاس سواد دارى؟ با اين هيكلت! تو اصلا تا حالا امام رو ديدى؟ ميدونى من چند بار امام رو ديدم؟ اصلا خيلى وقتها كه زود مى رفتيم جماران، اون جلوها جا گيرمان مى آمد و از نزديكِ نزديك، امام رو مى ديديم. حتى يك بار، موسوى خوينى ها، من رو فرستاد اون بالا و امام دست كشيد روى سرم... «
خب بينندگان عزيز... به انتهاى اين برنامه رسيديم تا برنامه بعد خدانگهدار.
راستى آقاى محسن رضايى هم جهت ثبت نام به ستاد انتخابات مراجعه كردند. ولى چون وقت برنامه محدود است، با كسب اجازه از آقاى هاشمى رفسنجانى، آقا محسن را مثل يك ديوار بتنى فرض كرده و از رويش پل مى زنيم مى رويم.

سنت وينسنت و گرنادينس(برگی زرین از کارنامه دولت مهرورز در سیاست خارجی)

«سنت وينسنت و گرنادينس»؛ چنين واژه يي شما را به ياد چه مفهوم يا موضوع يا سوژه يي مي اندازد؟ اگر راهنمايي و گفته شود که «سنت وينسنت و گرنادينس» نام مکاني است، تصور مي کنيد با چه جايي طرف خواهيد شد؟ يک کليسا، يا يک محله، يا منطقه يي از يک کشور يا ...؟ کاش مي شد مسابقه يي با اين مضمون حتي در سطح کارشناسان ارشد وزارت امور خارجه نه فقط کشورمان، که کشورهاي جهان برگزار کرد. نتيجه چنين مسابقه يي، به شکلي قابل حدس، جالب مي شد. جالب از آن جهت که «سنت وينسنت و گرنادينس» نام کشوري است در جهاني که ما در آن زندگي مي کنيم. جزيره يي کوچک در درياي کارائيب که از سال 1979 ميلادي استقلال يافته است. پيدا کردن چنين کشوري در نقشه جغرافيا، حوصله و انگيزه یی نه چندان اندک نياز دارد چرا که بايد ذره بيني به دست گرفت و در غرب اقيانوس اطلس شمالي، حدفاصل شرقي ميان ونزوئلا و کوبا را ميان آب هاي کارائيب کاويد تا موقعيت و موجوديت آن را کشف کرد. کل مساحت اين کشور، حدود 389 کيلومتر مربع است.

در حد اين يادداشت کافي خواهد بود که اضافه شود، پايتخت اين کشور 120 هزار نفري، شهر کينگر تاون است که حدود 17 هزار نفر جمعيت دارد. نوع حکومت کشور مورد اشاره نيز، «فرمانداري کل» (تحت حکومت تشريفاتي انگلستان) است. به سهولت مي توان دريافت که بسياري از شهرهاي کشورمان، جمعيت و گاه مساحتي بيش از کشور يادشده دارند.

غرض از اين مقدمه، تاملي در رفتار سياست خارجي دولت محمود احمدي نژاد است. مي توان حدس زد که در يکي از سفرهاي احمدي نژاد به ونزوئلا، ايشان از فراز يا کنار اين «نقطه کوچک» در ميان آب هاي اقيانوس اطلس و درياي کارائيب، از وجود چنين کشوري مطلع شده است. و اين گونه، روابط ايران و سنت وينسنت و گرنادينس، از سال 1387 آغاز مي شود. ماه پيش بود که رسانه هاي رسمي کشور از ديدار پرويز داوودي معاون اول رئيس جمهور با رالف اوارد گونزالس نخست وزير سنت وينسنت و گرنادينس خبر دادند (8 ارديبهشت). معاون اول احمدي نژاد در ديدارش تصريح کرده بود؛ « ايران براي توسعه روابط دوستانه با کشور سنت وينسنت و گرنادينس اهميت زيادي قائل است.» گونزالس نيز عنوان کرده بود؛ «ما هشتمين کشور در جامعه کارائيب هستيم که با ايران رابطه برقرار کرده ايم و سال گذشته در ماه سپتامبر و در جريان مجمع عمومي سازمان ملل متحد افتخار ملاقات با رئيس جمهور ايران را داشتم که وي از من دعوت به سفر به ايران کرد.» وي افزوده بود؛ «در مذاکرات با مقامات وزارت راه و ترابري، جمهوري اسلامي ايران سخاوتمندانه قبول کرد که در اين پروژه ( احداث فرودگاه) ما را ياري کند که بزرگ ترين پروژه از زمان حضور نيروهاي استعماري در کشورمان است.»

وي همچنين گفته بود؛ «ما به دليل کمبود زمين مسطح پروژه بزرگي را آغاز کرده ايم که براي ساختن آن سه تپه بزرگ را بايد جابه جا کنيم و دو دره را پر و روي يک رودخانه پل بزنيم و خوشبختانه متخصصان و مهندسان ايراني تجربه گسترده يي در اين زمينه دارند.» نخست وزير سنت وينسنت و گرنادينس همچنين از پيشنهاد سخاوتمندانه ديگر ايران براي ارائه بورس به دانشجويان اين کشور براي تحصيل در رشته هاي مهندسي و پزشکي خبر داده بود.

قابل اشاره است که شهريورماه سال گذشته نخست وزير اين جزيره اعلام کرده بود، ايالات متحده نسبت به توسعه روابط اين کشور با ايران معترض است، اما «کينگر تاون» به ادامه روابط خود با تهران ادامه خواهد داد. «آسوشيتدپرس» نيز خبر داده بود قرار است ايران براي ساخت فرودگاه در سنت وينسنت و گرنادينس هفت ميليون دلار به اين کشور کمک کند.

وقتي جيب دولت رانتي، از درآمدهاي نجومي ناشي از ثروت هاي بادآورده و خدادادي (مانند نفت و گاز) آکنده باشد، قابل پيش بيني است که با ذره بيني در دست، مناسبات با کشورهايي که اينجا و آنجاي جهان، پراکنده اند، محقق شود و رو به فزوني گيرد. کسي هم نخواهد بود که حاصل اين همه آمد و شد و هزينه هاي استقبال و ميزباني، يا سفر هيات هاي عاليرتبه را به دورافتاده ترين و گم گشته ترين نقاط کره خاکي، نقد کند، يا توضيح و پاسخي در خور گيرد.

اينکه چنين مناسباتي در کجاي کادر «منافع ملي» ايران و ايرانيان قابل دسته بندي و تعريف است، يا راهبرد دولت احمدي نژاد از بازتوليد جهاني خود، آن هم در اقيانوس و در جزايري کوچک و دورافتاده، چيست، پرسش هايي است که نمي توان به آنها پاسخي روشن داد. مگر آنکه سياستگذاران سياست خارجي کشور، استدلالي درخور داشته باشند، يا چون اغلب موارد، توجيهي در جيب و جوابيه يي آماده براي مطبوعات منتقد.

بد نيست در اين روزهاي تبليغات براي انتخابات آتي، احمدي نژاد چنين سياست هايي را در بوته «هزينه- فايده» نهد و براي افکار عمومي، اهميت و ضرورت آنها را توضيح دهد. آقاي رئيس جمهور البته با اعتماد به نفسي که در اين چهار سال از خود نشان داده است، نقدي را بر سياست ها و تصميم هاي خود برنمي تابد. هيچ چيز آسان تر از دست يازيدن به توجيه، از موضع بالا، و ريشخند و تحقير منتقدان نيست. آن روستانشين درگير هزار و يک مشکل، يا فلان کارگر و جوان جوياي کار در شهرستان را هم مي توان با «سفري» يا يکي دو چک پول اهدايي، براي «زماني» راضي و آرام نگه داشت و کسي نخواهد پرسيد که با کمک هاي اهدايي به امثال «سنت وينسنت و گرنادينس» چند کارگاه را مي شد راه اندازي و تجهيز کرد و دست چند بيکار و خانواده محتاج ايراني را گرفت، يا...

باورکردني نيست که در اين وضع و روزگار، باز هم بخش هايي از جامعه، در قبال انتخابات و سرنوشت و منافع و منابع کشور (و خويش)، انفعال پيشه کنند و با بي تفاوتي نسبت به اهميت انتخابات، زمام امور و رشته کار را در اختيار کساني قرار دهند که خود را فاعل مطلق و فعال مايشاء نسبت به سرمايه هاي ملي و دارايي هاي ايرانيان بدانند؛ کساني که معتقدند؛ «توسعه روابط با کشور سنت وينسنت و گرنادينس بسيار مهم است.»

انصافا جایه قشنگی نیست؟

انتخاب10

اصلاح طلبان یا اصولگرایان...

                                 باور کنید مسئله این نیست!...

مقوله "اصلاح" همواره مورد توجه انبیای الهی و امامان معصوم بوده است،رسالت پیامبران-به عنوان مصلحان الهی- ارایه تفکر اصلاحی و هدایت جامعه در مسیر اصلاح بوده است. قرآن کریم به نقل از حضرت شعیب علیه السلام میفرماید:

"اِن اُریدُ اِلا اِلاصلاح ما استَطَعتُ و ما توفیقی اِلا بالله"(هود88) 

"جز اصلاح هدفی ندارم تا آنجا که در توانم هست.وتوفیق من تنها به خداست"

 در قرآن کریم واژه های صلاح،اصلاح،مصلح و... بسیار به کار رفته است و انسانهایی که در اندیشه صلاح و اصلاح جامعه هستند فراوان ستایش شده است.

"وما کان ربّک لِیهلک القُری و اَهلها مُصلِحون"(هود117)
"خدا هیچ قومی را در صورتی که مصلح باشند هلاکت نکند"

قیام امام حسین(علیه السلام)و ایثار جان و مال برای اصلاح امّت(انّما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امّت جدّی) نشان از اهمّیّت اصلاح گری در سیره اولیای خدا دارد.ولی اصلاح طلبی همواره مدعیان دروغینی نیز داشته است:

 "و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انّما نحن مصلحون. الا انّهم هم المفسدون ولکن لاتشعرون"(اعراف170)

 "و هنگامی که به آنان گفته میشود در زمین فساد نکنید میگویند ما تنها صلاح گریم. آگاه باشید!اینها همان مفسدان هستند ولی نمیفهمند".....

در واقع مسئله مهم این است که کسانی که تحت عنوان اصلاح طلب قد علم میکنند،در کدام دسته قرار میگیرند؟ آیا در زمره مصلحانی هستند که خداوند به واسطه ی اصلاح گری آنها، هلاکت را از قومشان دور میکند یا در زمره آنان که خداوند صراحتاً مفسد خطابشان میکند؟ و مرز این دو گروه چیزی جز پایبندی به اصول و حرکت در چارچوب ارزش ها نیست.آنجا که به بهانه ی اصلاح، مرزهای اخلاقی و اعتقادی در هم شکسته شود، به کار بردن لفظ "اصلاح"دروغی بیش نیست....ا
از این منظر، اصلاح و اصلاح گری که در متن و جوهره دین قرار دارد، با رفریسم غربی (رفریسم در ترجمه فارسی به اصلاحات تعبیر شده است )، تفاوت ماهوی دارد. رفریسم غربییا همان اصلاحات آمریکایی ،
نرم افزاری سیاسی، امنیتی و تبلیغاتی به شمار می آید که شرایط لازم برای مداخله و انتصاب دولتهای مورد نظر و ایجاد سلطه نوین را فراهم می آورد. ازین منظر،رفریسم غربی نرم افزار براندازی نوین است
و دکترین این شیوه در واقع تغییر شکل و نابودی یک دولت از درون خود آن و در نتیجه ایجاد سلطه نوین را تشکیل میدهد.

به راستی کسانی که در دوم خرداد 76 به قدرت رسیدند وشعار"اصلاح" سر دادند، در کدام دسته میگنجند؟ قضاوت به عهده شماست....
ان شاء الله اگر مجالی بود در ادامه به موضوعات کتاب "موج سوم دموکراسی" هانتنگتون که رفریسم غربی را مرحله به مرحله طراحی و توصیه کرده خواه(ی)م پرداخت!
                                                            والعاقبة للمتقین!

دستور رهبري براي پخش اذان اهل سنت ازسيماي کردستان درنگاه کارشناسان

رهبر معظم انقلاب ظهر روز چهارشنبه و در اولين روز از سفر خود به کردستان، سيماي مرکز سنندج را موظف کردند تا از اين پس اذان را بر اساس فقه جعفري و فقه شافعي به صورت جداگانه پخش کند. اين اقدام با استقبال وسيع مردم و روحانيون کردستان مواجه شد.
کارشناسان در گفت وگوهايي با خبرنگار خبرگزاري ايرنا، ابعاد اين موضوع را مورد بررسي قرار داده‌اند.

**صديقي: تصميم رهبر معظم انقلاب، سلاح دنياي استکبار را زنگ زده کرد
حجت الاسلام‌والمسلمين کاظم صديقي با اشاره به دستور مقام معظم رهبري درباره پخش اذان از سيماي مرکز کردستان خاطرنشان کرد: با اين تصميم، سلاح دنياي خطرناک استکبار که حربه‌اش ايجاد اختلاف بين تشيع و تسنن است، زنگ زده شد.
وي در گفت‌وگو با خبرگزاري ايرنا، با تاکيد بر اينکه قرآن وجه مشترکي بين مسلمانان شيعه و سني است گفت: قرآن مي‌فرمايد‌ «واعتصموا بحبل اللّه جمعيا و لاتفرقوا» و دستور اکيد مي‌دهد به تمامي مسلمانان که همه باهم به حبل الله چنگ زنند.
استاد صديقي افزود: اين حبل الله در جمهوري اسلامي ايران همان وحدت و رهبري است و مي‌بينيم که رهبري داريم که تمام اقوام کشور زير پرچم اين رهبري در جبهه حضور پيدا مي‌کنند و راي مي‌دهند و در تمام صحنه‌ها حاضر هستند.
وي ادامه داد: اتحاد تشيع و تسنن در نظام جمهوري اسلامي به حدي است که وقتي رهبر معظم انقلاب در کردستان حضور پيدا مي‌کنند براداران اهل تسنن، در مقايسه با ساير اقوام کشور، ذره اي از ابراز محبت و اشتياق کم نمي‌گذارند و حماسه حضور را به دنيا اعلام مي‌کنند.
ادامه نوشته

انتخاب10

                           

مهندس میر حسین موسوی خامنه ای پنجمین نخست وزیر جمهوری اسلامی است. او متولد 1320 در خامنه است و در سال 1348 از دانشگاه ملی آن زمان (شهید بهشتی کنونی) در رشته معماری کارشناسی ارشد دریافت داشته است و از سال 1358 تا کنون عضو شورای انقلاب فرهنگی است.از دیگر فعالیت های وی میتوان موارد زیر را نام برد:

مدرس دانشگاه ملی (شهید بهشتی) سال ۱۳۵۳ - ۱۳۵۴

استادیار دانشگاه ملی (شهید بهشتی) سال ۱۳۵۴ - ۱۳۵۶

عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۷ - ۱۳۶۰

رئیس دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی۱۳۵۸

دبیر و مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی

وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران

نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۶۰ - ۱۳۶۸

مشاور سیاسی رئیس جمهور

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۶۸

استادیار علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس ۱۳۶۸ - ۱۳۷۶

مشاور عالی رییس جمهور از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴

رئیس فرهنگستان هنر ایران از سال ۱۳۷۸ تاکنون

حال که کمی با ایشان آشنا شدید، به سراغ اخبارهایی که امروزه درباره ایشان گفته میشود میرویم. اول از همه شایعه ایست که هفته پیش در دهان مردم و روزنامه نگاران افتاده بود که خبر از نامه گلایه آمیز مهندس موسوی به خاتمی میداد. ولی خاتمی در راهپیمایی 22 بهمن گفته که همچین نامه ای به ایشان نوشته نشده و آنرا تکذیب میکند! سید محمد خاتمی در پاسخ به دیگر سوالات خبرنگاران در  خصوص اینکه آیا با حضور شما میرحسین موسوی هم در صحنه خواهد بود، پاسخ نداد.

همچنین محمد رضا عارف عضو هیئت رئیسه بنیاد باران گفته که حضور میر حسین موسوی بسیار مفید و مغتنم است و جو انتخابات را نیز گرمتر میکند. (به ما چه؟)

خبر دیگه ای که تازه به دست رسیده حاکی از اینه که مشاور ارشد میر حسین موسوی(علیرضا بهشتی) در همین روزهای اخیر از قصد او برای تداوم حضور در صحنه انتخابات خبر داده است. پس از اعلام کاندیداتوری رسمی آن دو فرشته نجات ، اکنون میر حسین موسوی با هدف پایان دادن به تردیدهایی که درباره قصد او به تداوم حضور در عرصه به وجود آمده بود اعلام کرده که به صحنه اومده و به طور "فعال" ، "مستقل" و"موثر" در صحنه باقی خواهد ماند. علیرضا بهشتی در این بیانیه نیز اعلام حضور موسوی در صحنه صریحاً اعلام کرده که البته عملا به گونه ای نوشته که موضوع "فعالیت" در آن بیشتر تاکید شده تا موضوع "کاندیداتوری"!

(کیهان:) با همه این اظهارات هنوز هم ارزیابی روشنی از موضع مهندس موسوی نمیتوان ارائه داد. اتفاقات و اظهار نظرهای روزهای اخیر را با توجه به مجموعه قرائن ، بیشتر باید به عنوان پاسخی به حملات و جوسازی های حامیان خاتمی تفسیر کرد که طی هفته های گذشته فشار سنگینی بر موسوی با هدف کنار گذاشتن او از صحنه انتخابات وارد کرده اند. میر حسین موسوی که مدتهاست از ناحیه رفتار حامیان خاتمی احساس خطر میکند اکنون قصد دارد به آنها نشان دهد مهره ای نیست که بتوانند هر طور خواستند با او بازی کنند.

(خودم:)در دهه فجر مهندس ، یک سخنرانی هم در جمع دانشجویان داشته که درباره مسائل مختلفی چون برنامه ها و نظراتش در مورد دهه چهارم انقلاب ، مشکلات جوانان با انقلاب ، طرح تحول اقتصادی ، دولت سالاری و... صحبت کرده که اگر مشتاق بودید من خلاصه خلاصه سخنرانی را در ادامه مطلب گذاشتم. اگر هم مشتاق تر بودید متن تمام سخنرانی را بخوانید(که میدانم نیستید!)، به سایت کلمه مراجعه کنید.  

ادامه نوشته

ما رای می دهیم چون رای ندادن یعنی...

به نقل از سايت ... !

مطلبی که با این عنوان توی سایت گذاشته شد کار من نبود ، بلکه یکی از دوستانم وقتی صفحه باز بوده و من حواسم نبوده این مطلب رو گذاشته .
از هر کسی هم که نظر داده ممنون ولی بهتر بود نظرات دوستانه تری میذاشتید .
باتشکر و عرض معذرت

چرا من به خاتمی رای نمی دهم!

همونطور که می دونید خاتمی اعلام رسمی کرد که در انتخابات آینده کاندید می شود.خبری که من انتظارشو داشتم ولی امیدوار بودم اتفاق نیفته چون فکر می کنم اگر رای نیاره ارزشش زیر سوال می ره و اگر هم رای بیاره لحظه ای امانش نمی دن که کارشو بکنه و انتظار هرگونه تخریبی رو باید داشت، همون طور که این تخریب از قبل اعلام رسمی کاندیداتوری خاتمی شروع شده بود(چه در روزنامه ها و چه در مجلس(برای مجلس نمونه آماده ندارم)).متن زیر  سرمقاله 14 بهمن روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است:(حداقل جملات قرمز را بخوانید)

ادامه نوشته

قذافي:  اوباما به بن‌لادن فرصتي براي برقراري صلح بدهد      كشور واحد اسراييل-فلسطين با نام "اسراطين"

رهبر ليبي در پيشنهادي عجيب به باراك اوباما، گفت: به بن لادن فرصتي براي برقراري صلح بده!

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، معمر قذافي رهبر ليبي كه به دليل اظهارات صريح و تندش شهرت دارد، از طريق يك ويدئو كنفرانس در جمع دانشجويان دانشگاه جورج تاون اظهار داشت: بن لادن نشان داده كه آماده گفت‌وگوست.

قذافي به باراك اوباما، رييس جمهور آمريكا پيشنهاد داد كه راه را براي رهبر القاعده كه از وي به عنوان دشمن شماره يك آمريكا نام برده شده، باز كند.

قذافي گفت: فكر مي‌كنم بن لادن كسي است كه مي‌توان به او فرصت داد.

محور سخنراني قذافي براي دانشجويان جورج تاون بيشتر ارايه طرحي براي تشكيل يك كشور مشترك از اسراييلي‌ها و فلسطينيان با نام "اسراطين" بود.

قذافي گفت: راه‌حل تشكيل يك كشور واحد به نفع اسراييل است، چرا كه همواره با كشمكش و منازعه در خاورميانه روبه‌روست. من از حق يهوديان حمايت مي‌كنم اما مي‌گويم جهان بايد راه‌حل تشكيل دو كشور جداگانه را كنار بگذارد.

رهبر ليبي افزود: اگر بخواهيد حق يك گروه يعني يهوديان به عنوان يك گروه قومي را محفوظ بداريد در آن صورت فلسطين در جايگاه درستي قرار نخواهد گرفت. خاورميانه درياي اعراب است. مي‌توانيد آنها را به آلاسكا، هونولولو يا جزاير هاوايي يا جزاير اقيانوس آرام ببريد. در آن صورت آنها مي‌توانند در صلح و آرامش زندگي كنند.

تحلیل و راه حل های یهودی

سلام؛

آقای Rabbi Michael Lerner یک خاخام (عالم یهودی) و فعال سیاسی اهل ایالات متحده است که کتب و مقالات متعددی در مورد صهیونیسم و مسئله فلسطین نوشته.

چند وقت پیش یک "یهودی خواستار صلح جهانی!" تحلیل این آقا و راه حل های پیشنهادی اون رو برای آنچه در غزه اتفاق می افته برام فرستاده بود. می گفت این تحلیل "نیمه-فلسطینی، نیمه-اسرائیلی" هستش و بسیاری از یهودی های امریکا از جمله خودش با اون موافقند.

تحلیل جالب و خنده داریه، اگه حوصله کردید به ادامه مطلب برید و بخونیدش، ببینید که چقدر طرز تفکر متفاوته!


er


ادامه نوشته

انتخاب 10

خاتمی: دعوت مردم را جدی گرفته ام!
 «من صدای طیف وسیعی از نخبگان و ایرانیان را از جمله از طریق موج سوم شنیده‌ام و حتی صدای جامعه و توده‌های مردم نیز در خلال پاره‌ای از فعالیت‌های متنوعی که در متن جامعه دارم به من رسیده است. بدانید که این دعوت‌ مردم را جدی گرفته‌ام؛ چه بیایم و چه نیایم.»
  
 
(در پایان این گزارش از شما میخوام که نظرتون رو درباره سخنان ایشون بگین، به نظر شما بالاخره خاتمی میاد یا فقط داره موج ضد دولتی راه میندازه؟)
ادامه نوشته

غزه هنوز در آتش و خون

اسرائيل براي افزايش آمار شهدا هرمنطقه غزه را پياپي بمباران مي کند
به گزارش شبکه تلويزيوني الجزيره قطر، ارتش رژيم صهيونيستي براي آنکه تعداد شهدا و مجروحان فلسطيني درغزه هر چه بيشتر افزايش يابد، اهداف مورد نظر را در چند نوبت پياپي بمباران مي کند.
به گزارش گروه اخبار صوتي و تصويري ايرنا، روز سه شنبه با اعلام اين خبر، افزود : جنگنده هاي اسرائيلي يک هدف امنيتي يا سياسي مانند ساختمان وزارتخانه يا مقر نيروهاي امنيتي را در غزه در بمباران يا موشک باران اول به طور کامل تخريب نمي کند، بلکه چند فروند موشک به آن شليک مي کند. سپس جنگنده ها منطقه را ترک مي کنند و در فاصله کوتاه زماني، بار ديگر همان هدف قبلي را مجددا هدف بمب يا موشک قرار مي دهند. به همين دليل بعضي از ساختمان هاي متعلق به حماس چندين بار هدف قرار گرفته اند، ولي هنوز با خاک يکسان نشده اند، زيرا ارتش اسرائيل باز هم تصميم به بمباران آنها دارد.
خبرنگار الجزيره از غزه گزارش داد : "در اطراف برخي از ساختمان هاي سياسي يا امنيتي حماس، مجتمع هاي مسکوني شامل صدها منزل غير نظامي قرار دارند. جنگنده هاي اسرائيلي که در نوبتهاي قبلي حملات، ساختمان هاي سياسي و امنيتي مذکور را هدف قرار داده اند، بار ديگر به سوي آنها موشک شليک مي کنند تا بدين ترتيب رعب و وحشت را لحظه به لحظه در دل مردم غير نظامي افزايش دهند. اين بخشي از جنگ رواني است که اسرائيل در کنار جنگ تمام عيار نظامي عليه مردم غزه به راه انداخته است".  در ضمن گفتنی است رژیم صهیونیستی شمارش معکوس برای حمله زمینی به غزه را آغاز کرده است!!

انتخاب10

مهدی کروبی: حتی در صورت حضور خاتمی، هاشمی، میرحسین موسوی و عبدالله نوری   هم کنار نخواهم رفت!
 

به گزارش "ايلنا" مهدي کروبي طي سخناني در جلسه  شوراي مرکزي حزب اعتمادملي به تشريح فضاي سياسي کشور پرداخت و با بازخواني چگونگي ورود به صحنه انتخابات رياست جمهوري به دعوت شوراي مرکزي حزب اعتمادملي، شخصيت‌ها، چهره‌‏هاي سياسي و گروه‌‏هاي مختلف از وي جهت حضور در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اشاره کرد و گفت: در ايام ماه مبارک رمضان در يک مراسم افطاري که جمعي از مسئولين دوران اصلاحات و فعالين سياسي حضور داشتند پيشنهاد شد که کانديداهاي مختلف وارد عرصه شوند و به کار و فعاليت انتخاباتي و تبليغاتي بپردازند و با گذشت زمان ميزان اقبال مردمي و همين طور موانع راه مشخص مي‌‏کند که چه کسي داراي وضعيت مناسب‌‏تري نسبت به ديگران است با اين روند حرکت به سمت همگرايي با کانديداي واحد تقويت مي‌‏شود و در همان جلسه قريب به اتفاق حاضرين در تائيد اين مدل پيشنهادي صحبت کردند. 
 کانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري با اشاره به حجم سنگين فعاليت‌‏هاي انتخاباتي در سطح کشور تاکيد کرد: ما در شرايطي هستيم که هيچ امکاناتي نداريم و رقباي ما داراي امکانات فراواني هستند اگر مي‌‏خواهيم وارد شويم بايد جدي و با تمام قدرت حضور پيدا کنيم. شما مطمئن باشيد رقبا همه توان خود را به کار بسته‌اند و وارد عرصه انتخابات شده‌اند و نه نگران شايعه‌سازان هستند و نه دغدغه امکانات دارند.
 دبيرکل حزب اعتمادملي در بخش ديگري از سخنان خود تصريح کرد: البته بعد از انتخابات (هرچه سرنوشت آن باشد) تمام آن چرا که در اين ايام رخ داده را تشريح خواهم کرد.

وي با بيان اين‌که از ورود هر عزيز و بزرگواري که وارد انتخابات شود استقبال خواهيم کرد، گفت: از اين‌که همه افراد به طور جدي وارد رقابت‌‏ها شوند استقبال مي‌‏کنيم. از دوستان و عزيزان و از کساني که در حزب و يا خارج از حزب ابراز محبت کرده‌‏اند صميمانه خواهش مي‌کنم از هر گونه تخريب و تعضيف خودداري کنند و به هيچ وجه وارد عرصه‌‏هاي خلاف اخلاق سياسي نشوند. تنها و تنها به کار سازنده بپردازند.
 
کروبي خاطر نشان کرد: اکنون پس از همه فراز و نشيب‌‏ها وارد صحنه شده‌‏ايم و داوطلب انتخابات رياست جمهوري هستيم. امروز اعلام مي‌کنم با فرض حضور يا عدم حضور هر عزيز ديگري همچون آقايان هاشمي، خاتمي، ميرحسين موسوي و عبدالله نوري ديگر تحت هيچ شرايطي از صحنه کنار نخواهم رفت براي اين‌که اگرها مطرح نشود، و تزلزل به وجود نيايد، براي اين که نيروها معطل نشوند به عزيزان مي‌‏گويم هيچ مانعي در تصميم من نخواهد بود چون شرايط به گونه‌‏اي است که هرگونه اما و اگر جز تزلزل چيز ديگري نصيب نخواهد کرد. پس شما مطمئن باشيد من در هر صورت در صحنه خواهم ماند و منتظر مذاکره و مباحث اين چنيني نخواهم بود و ديگر وارد گفت‌وگوها نمي‌‏شويم.
 
دبيرکل حزب اعتمادملي در بخش ديگري از سخنان خود خطاب به مسوولين استان‌‏ها که جمعي از آن‌ها در جلسه حضور داشتند اظهار داشت: از نيروهاي غيرحزبي که ابراز محبت نموده‌‏اند بخواهيد اگر عزيزي ترديد دارد تصميم‌گیري خود را در زمان مناسب انجام دهد و در صورت رسيدن به جمع‌بندي شفاف و صريح فرض خود را بر آن بگذارد که همه افراد بالقوه و بالفعل وارد صحنه انتخات شده‌‏اند تصميم خود را بگيرند.
 
کروبي يادآور شد: بحث آمدن يا نيامدن موضوعي است که تا دهه سوم فروردين‌ماه سال آينده زمان مي‌‏برد در انتخابات نمي‌‏توان تاريخ براي کسي اعلام کرد. ما نمي‌‏خواهيم نيروها بلاتکليف باشند. خيلي از توهين‌‏ها و تخريب‌‏ها را براي وحدت تحمل کرديم اما اکنون به اين نتيجه رسيده‌‏ايم که راهي جز اين نداريم.
 وي با اظهار اميدواري نسبت به برگزاري سالم انتخابات رياست جمهوري، گفت: ان‌شاءالله انتخابات سالم پرشکوه و آزادي داشته باشيم و هرچه مردم انتخاب کنند مورد استقبال ما است، در عين آن‌که به ياري خدا براي پيروزي تلاش مي‌‏کنيم.                                                                                

ايشان در پايان سخنان خود از هم‌حزبي‌‏هاي خود خواست که ضمن افزايش فعاليت‌‏ها، فعاليت‌‏هاي خود را منسجم‌‏تر نمايند.

 

(اینجا تهران است)
سلام   عیدتان مبارک
 طی بازخوردی که اینجانب ز حرکت قابل تامل برادر عراقی ام(لنگه کفش انداز معروف) در گذرگاههای مختلف این مرز و بوم دریافت کردم (قزوین-تهران) بر آن شدم تا چند جمله ای برایتان به ارمغان آورم شاید که باعث ادخال السرور گشته  و برقی بر چشمان نقره فامتان بیاندازد.(این آخری رو مزخرف گفتم!!!)
مطلب زیر از سایت www.inn.ir گلچین گشته .برای مشاهده ی متن کامل بدین سایت مراجعه فرمایید.
                                                                                             قزوینی های مقیم مرکز

۱)پیامک فلسطینی: محمود عباس بدون کفش به کاخ سفید بیاید

اقدام خبرنگار عراق موج گسترده‌ای از پیامک‌های طنز را به راه انداخته است. در یکی از آنها آمده است: کاخ سفید از محمود عباس، روزنامه‌نگاران و خبرنگاران فلسطینی همراه وی خواسته است که برای برنامه روز جمعه بدون کفش به کاخ سفید بروند. پیام دیگری می‌گوید: نیروهای امنیتی فلسطین پس از کشف یک انبار کفش در سندیکای روزنامه‌نگاران، به یک کارخانه کفش‌سازی در الخلیل حمله کردند اما آنها هرگونه رابطه با آن انبار را تکذیب کردند.

 

۲)تیم 200 نفره وکلای عراقی و آمریکایی:
مقاومت با هر وسیله‌ای حتی «کفش» کاملاً قانونی است
دستگیری خبرنگار عراقی پرتاب کننده کفش به بوش، موج گسترده‌ای از اعتراضات جهانی را برانگیخته و تیمی 200 نفره متشکل از وکلای عراقی و آمریکایی برای دفاع از این خبرنگار اعلام آمادگی کرده اند.

خبر شهابی!

اغتشاشگران میلیشیای تحکیم وحدت با وجود این که از ماه ها قبل از طریق رسانه های غربی و برخی از روزنامه های داخلی نظیر اعتماد ملی،اعتماد،و کارگزاران تبلیغات وسیعی برای مراسم شده بود بازهم نتوانستند اتحاد خود را حفظ کنند و کمی بعد از شروع مراسم اقدام به در گیری های داخلی نمودند!(؟) در حالی که این مراسم در دانشگاه تهران برگزار میشد ، برای این که تعداد قلیل اغتشاشگران بالا برود اعضای معلوم الحال دانشگاه های دیگر از جمله خواجه نصیر نیز در این مراسم شرکت کردند. گفتنی است اکثر این افراد به خاطر حمایت از منافقین در تعلیق تحصیلی به سر میبرند. و دانشجویان با حضور این افراطیون یک روز خوش ندارند!