افشاگری دیگری از روزنامه جوان

من قبل از عید روابط پنهان کلاه قرمزی و دشمنان انقلاب را روشن کردم و این بار به لطف روزنامه جوان می توانیم به روابط جومونگ و رژیم صهیونیستی پی ببریم.(من در متن تغییری ایجاد نکردم.)

در اواخر مردادماه ۸۸ تب «جومونگ» تهران را فراگرفت و عده اى از خبرنگاران رسانه هاى مختلف به دنبال اين بودند كه با آمدن جومونگ به تهران سريعاً خود را به او رسانده و گزارش هاى مفصلى را براى رسانه هاى خود تهيه كنند.

در سريال «افسانه جومونگ» جومونگ همچون موسى (ع) در خانه فرعون (امپراتور) رشد و نمو مى كند،با وى به مخالفت برمى خيزد و در نهايت مردم آواره را با گذراندن از رودخانه اى پهناور (كه گذرموسى (ع) از رود نيل را تداعى مى كند) به سرزمين خالى از سكنه (!) پدرانش يعنى چوسان قديم (ارض موعود) وارد مى كند.

چوسان در ذهن عبارت «چو سان - jew sun» يعنى خورشيد يهود را متبادر مى سازد و ماجرا آنجا شگفت آور مى شود كه خورشيد در تورات، نماد ارض موعود يا سرزمين مادرى مى باشد! چوسان كه ارض موعود شد، منجى اين قوم - جومونگ - نيز راهبى يهودى مى شود (jew monk = راهب يهودى) و پايه هاى ابتدايى امپراتورى خود را در جو لبن (jew lebun = لبنان يهود) بنا مى كند. در اكثر واژه هاى كليدى اين افسانه كره اى، «جو» يا چيزى شبيه آن (كه دقيقاً با همين تلفظ، در زبان لاتين به معناى يهودى است) به كار رفته است. شايان ذكر است، لازم نيست دقيقاً املاى اين لغات صحيح باشد؛ چرا كه در عمل هم ممكن نيست. بلكه نويسندگان اين افسانه كوشيده اند از اسامى يا كلماتى بهره ببرند كه بيشترين شباهت را با اسامى و مفاهيم يهود داشته باشند و تلفظ مشابه آنها - نه الزاماً املا - اهداف صهيونيستى عناصر پشت پرده اين مجموعه را در ذهن بينندگان نهادينه كند. جالب اينكه بيشتر اين عبارات، اسامى خاص هستند تا در صورت ترجمه و دوبله به زبان هاى ديگر، تغيير نكنند.

البته آنچه ذكر شد، سواى موارد متعدد نمادگرايى تصويرى صهيونيستى اين سريال است. اگر نقشه چوسان قديم كه روى پوست ترسيم شده را ديده باشيد فقط كافيست نقشه فرضى ارض موعود صهيونيست ها (نيل تا فرات) را قبلاً ديده باشيد تا از اين شباهت بى اندازه به شگفت آييد. در پس زمينه سكانس هاى مختلف اين سريال با ستاره شش گوش يا تصاوير متعدد پرچم هايى داراى نقش خورشيد كه نماد ارض موعود صهيونيست هاست، مواجه مى شويد.

نقش «كابالا» يا عرفان و سنت شفاهى يهود و پيشگويى هايشان در اين سريال غوغا مى كند. گويا قرار نيست هيچ تصميمى بدون اذن پيشگوهاى زن اين سريال انجام گيرد. لابد آنها هم حداقل يك «نوستراداموس» يا «ربى يهودا»، «ارى مقدس»، «ربى شمعون» و ديگر كاباليست هاى يهودى لازم دارند تا برايشان، واقعه ۱۱ سپتامبر را پيشگويى كنند و از آينده روشن قومشان بگويند. تاكيد بسيار بر مساله پيشگويى، پرده از نيتى شوم و شيطانى بر مى دارد كه آن چيز جز نامگذارى دهه دوم قرن بيست و يكم به نام دهه كابالا نيست.

آنچه در اين سريال و ديگر فعاليت هاى فرهنگى - رسانه اى يهود به آن پرداخته مى شود. آماده سازى ذهن مردم جهان براى پياده شدن مفاهيم دلخواهشان است. همان گونه كه فيلم ها، سريال ها و آوازه خوانى هاى سبك متال و... دهه نود، جهان را براى ورود به عصر ترانس مدرنيسم كه همان Satanism يا شيطان پرستى بود، آماده كرد.

جومونگ كه گويا «ماشيح يهود» بوده و قومش نيز همان فرزندان برتر خداوند هستند، ارتباطى تنگاتنگ با تورات و تلمود دارد. آنگونه كه همواره مورد عنايت الهى است و حتى همچون پيامبران بنى اسراييل (طالوت و داوود)، خداوند به او روش بافت و ساخت زره را آموخته و سربازانش با تعدادى كم بر دشمنان بسيار خود از امپراتورى چينى ها (هان) پيروز مى شود.
نقش زنان در اين سريال (اعم از كاراكترهاى مثبت ومنفى) انسان را به ياد پيامبران زن هفتگانه يهود يا حداقل ديگرانى چون ريوقا، ساره، يائل و ... مى اندازد. شخصيت بانو «سوسانو» بسيار شبيه «دبورا» پيامبر زن يهودى است كه بنابر فصل هاى چهار و پنج كتاب شوفطيم از مجموعه عهد عتيق بر سربازان سيسرا پيروز مى گردد يا اقدامات تجارى وى «گراسيا ناسى» زن تاجر معروف يهودى و عامل اصلى نفوذ يهوديان در دربار عثمانى را در خاطر زنده مى كند. بانو سويا (همسرجومونگ) نيز كه ابتدا به اسارت مى رود، ولى پس از بازگشت به خاطر اهداف عاليه قوم همسرش از معرفى مجدد خود سرباز مى زند، انسان را ياد داستان «هدسه» كه بنابر فيلم صهيونيستى «يك شب با پادشاه» به زور از خانه عمويش مردخاى ربوده شد و به همسرى خشايار شاه درآمد، مى اندازد.

در بررسى شخصيت هاى زن اين سريال، از هدسه كه با نفوذ در دربار ايران، مقدمات قتل ۷۷۰۰۰ ايرانى را فراهم كرد، بگذريم (كه شرح آن در دفتر استر از مجموعه عهد عتيق آمده است)، به ياد «ركسلانه» يا «خرم سلطان» يهودى مى افتيم كه با نفوذ در دربار سليمان، پادشاه عثمانى به همسرى وى درآمد و با قتل وليعهد «مصطفى» بالاخره منجر به قتل سلطان سليم دوم و شعله ور شدن آتش فتنه جنگ هاى ايران و عثمانى شد. در ديالوگ هاى اين سريال، فراوان عبارت آوارگى، اسارت، سرزمين مادرى و تاريخى، كوچ و ... به چشم مى خورد كه همگى يادآور فرازهايى از تورات است.

جومونگ براى دفاع از خود، حق دارد از سلاح هاى نامتعارف زمان خودش مانند شمشير فولادى، بمب هاى آتشزا و ... عليه دشمنان خود استفاده كند تا جايى كه بيننده، اين برترى تسليحاتى را نوعى حق مسلم وى مى داند كه حاصل هوشمندى و تخصص كارگزاران اوست.

دشمن اصلى جومونگ، امپراتورى چينى ها يا همان «هان» است كه سربازهايش با پرى كه روى كلاهخودهايشان دارند، بى شباهت به جنگاوران مسلمان نيستند. منطقى هم به نظر مى رسد. بايد در مقابل نفوذ روز افزون اقتصادى چينى هاى كمونيست در مقابل ايالات متحده كه ۸۰ درصد ثروتش در اختيار جمعيت حداكثر ۶ درصدى يهوديان است، ايستاد. يكى از اين راه ها، قدرت گرفتن كره به عنوان متحد آمريكا و اسراييل در حياط خلوت چين است.

توجه بيش از حد اين سريال به مقوله تجارت، بى شك براى يهوديان زرپرست، زيبنده تر است تا شينتويست ها و مائويست هاى روح گراى شرق آسيا، شايد هم صهيونيست نمى تواند قبول كند كه پيروان مكتب كمونيسم (چين) امروز اينگونه در اقتصاد آزاد جهان جولان دهند.

لابد كره هم به عنوان هم پيمان ايالات متحده و اسراييل با توجه بيش از حد به مقوله تجارت در اين افسانه تازه ساز (!) به دنبال ايجاد مقدمات فرهنگى جهت سرازير كردن هر چه بيشتر توليدات خود در كشورهاى هدف (مانند ايران) است؛ چرا كه مناسبات اقتصادى ۱۲ ميليارد دلارى بين ايران و كره و نيز داشتن مقام سوم صادرات به ايران، چشم طمع چشم بادامى هاى كره اى را هر چه بيشتر به سوى اين مرز پرگهر جلب كرده است.

اين در حالى است كه نوادگان جومونگ بارها در مجامع بين المللى همداستان با آمريكا و اسراييل، فعاليت هاى صلح آميز هسته اى ما را محكوم كرده اند، راستش من خودم هم نمى فهمم چرا بايد بازارمان را در اختيار كشورى بگذاريم كه حقوق مسلم ما را قبول ندارد. البته اين تنها گزاره اقتصادى - تجارى اين مجموعه نيست بلكه موارد ديگرى همچون نقش شركت گوگل در القاى تبليغات غير مستقيم نيز در اين سريال مشهود است.

آنجا كه قرار است امپراتورى نو بنياد جومونگ «گوگورى يو» نام گيرد، بيننده را به ياد تبليغات و شايعات گسترده مبنى بر تاسيس كشورى به نام گوگورى يو يا گوگ لند در جزيره اى G شكل «لوگوى اصلى شركت گوگل» در اقيانوس آرام از سوى مديران گوگل مى اندازد.

البته شايد سخت باشد اگر بگويم حرف G از نمادهاى اصلى فراماسونرى است يا اينكه نرم افزار google earth هيچگاه آنگونه كه پايگاه اتمى نطنز را به وضوح مشخص كرده پايگاه اتمى ديموناى اسراييل را به دلايل امنيتى تصوير نكرده است. نمى دانم شايد اين هم از ترفندهاى اقتصادى بانو سوسانو و جومونگ باشد!

البته با تمام تلاش و زبردستى كه نويسندگان و دست اندركاران كره اى- اسراييلى اين مجموعه به خرج داده اند، هيچگاه نخواهند توانست اسامى برخى شخصيت ها و كاراكترهاى اين سريال مانند «مگول»، «يا گاك» و «ماگاك» را كه از ديدگاه ترمينولوژى يا اصطلاح شناسى همان «مغول»، «ياجوج» و «ماجوج» خودمان هستند، با پوشش فرهنگى بپوشانند؛ چرا كه همواره در پشت اين اسامى قتل و غارت، خونريزى و توحش نهفته است. البته بد نيست بدانند كه مردمان اين سرزمين همان صاحبان فرهنگى هستند كه از مغول ها، مسلمان ساختند و بنا بر برخى تفاسير اين ذوالقرنين يا كوروش ايرانى بود كه اسلاف و اجداد آنها يعنى ياجوج و ماجوج را از اين سرزمين بيرون راند. به هر حال اگر يكى از قسمت هاى اين سريال را از دست داديد، چندان نگران نباشيد چون صدا و سيما آن را سه بار برايتان پخش خواهد كرد!

متن کامل مصاحبه تلویزیونی آقای میرحسین بعد از انتخابات!!!!!

با حسن نیت آقا حداد و رفقا در مجلس، امکان پخش برنامه زنده تلویزیونی آقای سبز برای پاسخگویی و صحبت با مردم، کلا از بین رفت. از آن طرف چاپ بیانیه و نامه و اینا، که توسط آقای میرحسین نوشته شده باشد، در روزنامه‌ها معذوریت دارد. برای همین و به منظور شفاف‌سازی یک چیزهایی که در تاریکی قرار دارد، ترتیب یک مصاحبه را با آقای موسوی دادیم که متن آن، عینا و واو به واو (البته قبل از حذف شدن در چاپخانه) برای درج در تاریخ منتشر می‌شود.

 

آقای مجری: بینندگان عزیز، طبق قانونی که ما پیش از شروع برنامه با آقا عزت تنظیم کردیم، علاوه بر اینکه هر حرفی که کاندیدای حاضر علیه کاندیدای غایب می‌زند، هر حرفی هم که این کاندیدا راجع به خودش یا علیه خودش هم بزند یا درباره هر کس دیگری حرف بزند یا اصلا حرفی نزند، به هر حال یکی، دو ساعت وقت برای کاندیدای غایب در نظر می‌گیریم! خب، آقای میرحسین! با بینندگان سلام و علیک کنید.

میرحسین: من ضمن عرض سلام خدمت بینندگان...

آقای مجری: ببینید من قبلا هم گفتم هرگونه اشاره مستقیم یا غیرمستقیم به کاندیدای غایب این حق را برای او به وجود می‌آورد که یک ساعت بیاید و تنهایی خودش حرف بزند.

میرحسین: من از شما تعجب می‌کنم. من چه چیزی... اشاره مستقیمی به کاندیدای غایب کردم؟

آقای مجری: شما گفتید «خدمت بینندگان!» و همه می‌دانیم که هرگونه خدمت در طول تاریخ 600هزار ساله ما، فقط توسط کاندیدای غایب صورت گرفته است.

میرحسین: من از شما تعجب می‌کنم من فقط داشتم خدمت مردم سلام...

آقای مجری: ببینید آقای موسوی، شما باز هم گفتید «خدمت مردم! تا همین الان یک ساعت و 20 دقیقه ما وقت برای کاندیدای غایب در نظر گرفتیم برای دفاع از خودش.

میرحسین: ما کلا پنج دقیقه است داریم حرف می‌زنیم، شما یک ساعت و 20 دقیقه وقت برای ایشان در نظر گرفتید؟

آقای مجری: بله.

میرحسین: من همین جا خدمت... منظورم این است که من همین جا با مردم یک موضوعی را مطرح می‌کنم. در انتخابات باشکوه چند هفته پیش، در صندوق‌های رای چیز کردند و انتخابات را به چیز کشیدند. من همین جا با شما مردم فهیم مطرح می‌کنم که حضور شما در خیابان‌ها یک حماسه بزرگ بود و هست و کسانی که به شما چیز گفتند خودشان را چیز کردند.

آقای مجری: آقای میرحسین اینکه شما همه‌اش از چیز استفاده می‌کنید درست نیست. چون ما متوجه منظور شما نمی‌شویم و نمی‌توانیم از حق کاندیدای غایب پاسداری کنیم.

میرحسین: شاعر می‌فرماید من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو. این چیزها رمز و رازی بین من و مردم است. خود مردم بلد هستند، کلماتی را که من بگویم چاپ نمی‌شود یا از تلویزیون پخش نمی‌شود را جایگزین کنند.

آقای مجری: از لحاظ قانونی هم درست باشد از لحاظ ما درست نیست که شما برای مردم شعر بخوانید. ما چه گناهی کردیم که جز آماری که توسط دانشمندان جوان این مملکت در فتوشاپ درست شده است، زبان چیز دیگری را نمی‌فهمیم؟ به هر حال به شما اخطار می‌کنم که دیگر از شعر استفاده نکنید.

میرحسین: به هر حال شما هم آدم چیزی هستید. این را مردم هم می‌دانند. در تمام این روزها با انتشار گزارش‌های‌تان در چشم مردم زل زدید و چیز گفتید. به مردم چیز گفتید. در حالی که خودتان از چیزی که به مردم گفتید چیزترید. مردم ما با حضور میلیونی‌شان و با سکوت‌شان ثابت کردند...

آقای مجری: شما دیگر دارید مرا عصبانی می‌کنید. ما به خاطر این کار شما یک برنامه 24 ساعته زنده برای کاندیدای غایب درنظر می‌گیریم. از طرفی شما می‌گویید مردم با حضور میلیونی‌شان... باید یادآوری کنم طبق گزارش‌هایی که از 20:30 پخش شده و دور کله مردم هم خط کشیده شده است، آن اراذل و اوباش نه تنها سه میلیون نفر نبودند که کلا هزار نفر بودند که آقای فرمانده گفت همه‌شان را هم دستگیر کرده‌اند.

میرحسین: شما می‌گویید هزار نفر اراذل و اوباش؟ اما من همین جا مطرح می‌کنم که در راهپیمایی‌ها بودم و جمع میلیونی مردم را از نزدیک دیدم.

آقای مجری: فکر می‌کنید مردم حرف شما را باور می‌کنند یا حرف راستگوترین راستگویان، صادق‌ترین صادقان، بی‌طرف‌ترین بی‌طرفان، صداوسیمای آقا عزت اینها را، که به صورت 24 ساعته و شبانه‌روزی مشغول معرفی خس و خاشاکی است که به خیابان‌ها می‌آیند.

میرحسین: من همین‌جا مطرح می‌کنم خس‌و‌خاشاک چیز است. دشمن این خاک چیز است.

آقای مجری: چیز است، چیز است... یعنی چی چیز است؟ شما دارید غیرمستقیم حق کاندیدای غایب را از بین می‌برید.

میرحسین: بنده نه کانال تلویزیونی دارم، نه روزنامه دارم، نه امکان استفاده از هواپیما و هلی‌کوپتر دارم، سایت‌های اینترنتی هم که فیلتر شده... مردم خودشان دیدند تنها ابزاری که برای بنده و آقا مهدی مانده تا با مردم حرف بزنیم، یک بلندگوی دستی است که نمکی‌ها از آن استفاده می‌کنند. همین مانده که بلندگوهای دستی را هم از بازار جمع کنند. من همین جا مطرح می‌کنم که مردم شرایط و تفاوت‌ها را درک می‌کنند...

آقای مجری: ببینید، شما نمی‌توانید به جای مردم حرف بزنید. این حق فقط برای کاندیدای غایب لحاظ شده است که به جای ضمیر من از واژه مردم استفاده کند. به هر حال حدود چهار سال و یک ساعت، وقت اضافه برای کاندیدای غایب در نظر گرفته می‌شود تا از خودش دفاع کند. همین الان توی گوشی به من می‌گویند از این به بعد برای استفاده از تریبون تاثیرگذاری مثل بلندگوی دستی هم، باید درخواست مجوز کنید. حالا دیگر صحبت‌های پایانی‌تان را به عنوان خداحافظی بگویید.

میرحسین: من همین جا مطرح می‌کنم مردم می‌دانند که چیز بزرگی شده...

آقای مجری: نه دیگر، آقا لطفا میکروفن این آقا را قطع کنید... ممنونم عزت جان. اما شما، مشخص است شما از کجاها پول گرفته‌اید. مردم آگاه ما می‌دانند که «چیزیک واژه بیگانه به معنی پنیر است. و شما با این همه استفاده از واژه‌های بیگانه به رابطه خودتان با صهیونیسم اشاره می‌کنید. جزئیات این رابطه را هم اگر نمی‌دانید، فردا شب می‌توانید در 20:30 ببینید. به اطلاع مردم آگاه می‌رسانم که حق به هر حال با کاندیدای غایب است. تا برنامه دیگر خداحافظ.

حکایت آن پادشاه که باد معده را ممنوع کرد

من این داستان را ۷ ماه پیش خواندم ولی دیدم بد نیست الان نقلش کنم.فقط یک کمی ملاحظات به خرج دادم و دچار خود سانسوری شدم.

در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین باد معده هم ممنوع اعلام شد.
پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بندباد معده دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.
و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع باد معده خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی [...]. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط ن[...] ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به [...], یا مثل سگ بو کشان دماغش را به دنبال مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.
نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد [...] را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به [...]در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می[...]. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ [...] راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند.
و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده  و همگان را [...] کرده اند

نیمه پنهان کلاه قرمزی

این مطلب رو جایی دیدم به نظرم بر اساس استاندارد های روزنامه کیهان نوشته شده.حالا که قراره عید شبکه 2 ما رو با این موجود سرگرم کنه بد نیست بدونیم پشت شرده چه خبره!؟ کلا خیلی وقته طنز غیر سیاسی خوب نخواندم اگه کسی می تونه بنویسه دریغ نکنه.

کلاه قرمزی عروسکی بود که در اوایل دهه هفتاد در ایران ظهور کرد.ردپای سازمان های مخوف جاسوسی انگلستان در سفارش ساخت آن دیده می شد.

کلاه او با الگوبرداری مستقیم از مدل های غربی طراحی شده بود.نوع بینی و چشم های آبی رنگ او یادآور مدل های غربی بود.موسیقی او بشدت تداعی کننده سبک موسیقی گروه های شسطان پرستی بود که در آن مفاهیمی مانند الاغ،مدرسه،آقای راننده و دنده به مسخره گرفته می شد....

ادامه نوشته

خواب !

تا حالا شده اونقدر خسته باشید که نتونید چشمتون رو باز نگه دارید ؟!!

شده در یک روز پر کار وقت ۳۰ دقیقه استراحت نداشته باشید ؟!!

حالا فرض کنید تو همون روز پر کار هستید ، کارهاتون همه تموم شده و دیگه توان روی پا ایستادنو ندارید . فکر میکنید اولین جایی که پیدا کنید چه جوری خوابتون میبره ؟!!!

ادامه مطلب رو ببینید تا درک کنید به کیا میگن "اگه دنیا رو آب ببره ، تورو خواب میبره !!"

یاعلی

ادامه نوشته

سوتی!

سلام! بالاخره این امتحانهای پدر در بیار هم تموم شد! عجب هفته پر استرسی بود! حالا................ هر چی که بود تموم شد و مهم اینه که یه ۲ هفته ای استراحت میکنیم و یه کم به وبلاگمون میرسیم تا ازاین کلیشه ای بودنش در بیاد! در ضمن از این که کمی جو سایت رو سیاسیش کردم عذر میخوام و ازین به بعد به جز بخش انتخاب ۱۰دیگه مطلب سیاسی نمیذارم اگر چه بیشترین مطالبی که دستم میاد از این قبیله!

گذشته از همه این حرفا... خواستم یه کم جو سایت رو از خشکی در بیارم و برای همین چندتا عکس سوتی دار در ادامه مطلب گذاشتم که یه کم بخندیم. البته یه کم!                                                      خلاصه ببخشید دیگه! سعی میکنم در آینده ای نه چندان دور پستهای پر محتواتری بذارم.

 

ادامه نوشته

حالا می‌خوای بیا ... می‌خوای بپیچون!

سلام

این پست امروزم فوق العاده قشنگه!!! البته اگه مدل خوندنشو بلد باشین!
حتما حتما حتما حوصله کنین و تا تهش بخونین!!!

شعر طنزی که نیما دهقانی شاعر و طنز پرداز,تو همايش «موج سوم» به ميزباني «پویش دعوت از خاتمی» خوند و مورد استقبال گسترده حاضرین قرار گرفت.

 متن شعرو میذارم تو ادامه مطلب.

ادامه نوشته

سوال

یارو(!) توی مسابقه ی اطلاعات عمومی شرکت کرده و سعی بردن جایزه یک میلیون دلاری رو داره .

سوالا رو بخونید!

۱ـ جنگ صد ساله چند سال طول کشید؟
الف) ۱۱۶ سال
ب ) ۹۹ سال
ج ) ۱۰۰ سال
د ) ۱۵۰ سال
 نمیتونه به این سوال جواب بده!

۲ـ کلاه های پاناما تو چه کشوری تولید میشه؟
الف) برزیل
ب) شیلی
ج) پاناما
د)اکوادور
حالا با خجالت از دانشجوهای تماشاگر درخواست کمک میکنه!

۳ـ روس ها تو چه ماهی انقلاب اکتبر رو جشن میگیرن؟
الف) ژانویه
ب) سپتامبر
ج) اکتبر
د) نوامبر
این دفه هم شرکت کننده درمونده تقاضای فرصت میکنه!!!
.
.
.
.

یارو ترک نیستا! یه وخ فک نکنین..!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
.
.
.

۴ـ اسم شاه جرج سوم چی بود؟
الف) ادر
ب) آلبرت
ج) جرج
د) مانوئل
خب مثکه بقیه حضار باید به دادش برسن!

۵ـ اسم جزایر قناری توی اقیانوس آرام از کدوم حیوون گرفته شده؟
الف) قناری
ب) کانگارو
ج) توله سگ
د) موش
 اینجاس که شرکت کننده ی بخت برگشته از ادامه ی مسابقه انصراف میده!!!

اگر خیلی با خودتون حال کردین که همه ی جوابها رو میدونین و به این طفلک هم کلی خندیدین بهتره جوابا رو بخونین!

جوابها

۱ـ جنگ صد ساله در واقع ۱۱۶ سال طول کشید (۱۳۳۷ـ۱۴۵۳)!!!
۲
ـ کلاه پاناما تو اکوادور تولید میشه!!!
۳
- انقلاب اکتبر توی ماه نوامبر جشن گرفته میشه!!!
۴
ـ اسم شاه جرج .آلبرت بوده که بعد به سلطنت رسیدن به جرج تغیر کرده!!!
۵
ـ جزایر قناری اسم لاتینشinsularia canaria یعنی جزایر توله سگه!!!