حدیث

قال الله تعالی:
اهل الدنیا . . .
1-من كَثُرَ اَكْلُهُ كسانی كه خوردنشان زیاد است.
2- من كَثُرَ ضِحْكُهُ كسی كه زیاد می خندد
3- من كَثُرَ نَوْمُهُ كسی كه زیاد می خوابد
4- من كَثُرَ غَضَبُهُ كسی كه زیاد خشمگین می شود،( چه به حق و چه به ناحق)
5- قلیل الرضا، لا یعتذر الى من اساء الیه ، لا یقبل عذر من اعتذر الیه كسانی كه از مردم راضی نمی شوند. (نه     اسائه ادب را می بخشد و نه عذر خلف وعده ی عذرخواهی كننده را.)
6- كسلان عند الطاعة در زمان عبادت كسل هستند
7- شجاع عند المعصیة در هنگام معصیت شجاع هستند.
8- امله بعید آرزوهای طولانی
9- واجله قریب لا یحاسب نفسه مرگش نزدیك است اما محاسبه ی عمل ندارد
10- قلیل التفقه اصلا فكر نمی كند و در دم عمل می كند.
11- كثیر الكلام زیاد حرف می زند
12- قلیل الخوف از خدا نمی ترسد
13- كثیر الفرح عند الطعام سفره را كه می بیند گل از گلش می شكفد!
14- وان اهل الدنیا لا یشكرون عند الرخاء هنگام شادی ها شاكر نیستند
15- ولا یصبرون عند البلاء وقتی بلا و امتحان نازل می شود صبر نمی كنند
16-كثیر الناس عندهم قلیل برای مردم ارزش قائل نیستند
17- ویحمدون انفسهم بما لا یفعلون برای كاری كه انجام نداده اند خودستایی می كنند
18- ویدّعون بما لیس لدیهم و آن چیزی را كه اهلش نیست ادعا می كنند
19- ویذكُرون مساویء الناس ویُخفون حسناتهم بدی های مردم را دائما ذكر می كنند و خوبی هایشان را كوچك می شمارند

ولادت امام رضا مبارک

موسیا آداب دانان دیگراند

دید موسی یک شبانی را به راه

کو همی گفت ای خدا و ای اله

...

...

ما برون را ننگریم و قال را

ما درون را بنگریم و حال را

موسیا! آداب دانان دیگرند

سوخته جان و روانان دیگرند

- با هم راه افتادیم.من بودم و شبان. او می رفت چارق خدا را بدوزد، روغن و شیر برایش ببرد، موهایش را شانه کند. من می رفتم. پابوس حضرت!

- گفت: " حالا کدام حرم برویم؟ " گفتم: " فرقی با هم ندارند. همه ی اولیای خدا یک نور واحدند ". شبان خندید: " برای تو فرقی نمی کند کجا برویم؟ " گفتم: " نه، نباید بکند. " گفت: " پس چرا به اسم او که می رسی، روی چشمت مه می گیرد؟ فرق نمی کنند که؟ " لال شدم. مچ گرفته بود. گفت: " تو نور واحد و این حرفها سرت نمی شود. درس تو هنوز به آنجا نرسیده، این درس کلاس بالایی هاست. درس تو رسیده به نان و نمک! نان و نمک او را خوردی، به او دل بستی. بین او و همه ی ائمه فرق می گذاری. نمک گیر شده ای. "

- می خواستم قبل از اینکه مشرف شوم غسل کنم. می دانستم جزو آداب است. دوش هتل آب گرم خوبی داشت. لیف و صابون و کیسه هم بود برای سابیدن، اما این شبان نگذاشت. گفت: " فایده ای ندارد، این آب ها چرک ما را نمی شوید. این لجن ها لِرد بسته. اگر بسابی هم نمی رود. " گفتم: " با این سر و وضع برویم؟ " گفت: " اهل بیرون کردن که نیستند. معصوم هم که نمی تواند به رجس نگاه کند. می بینند الان است که بارگاهشان نجس شود. دستور می دهند زود بیایند ما را تطهیر کنند که همه جا را به گند نکشیم. تا می آیند بشویندمان زود نیت می کنیم: خدایا ما را از پاکیزگان قرار بده و این می شود غسل زیارت! " گفتم: " چه زرنگی! " گفت: " کسی برای ملاقات می رود غسل می کند، عاقل؟ " شیر آب را بستم. یکی در گوشم زیارت جامعه می خواند: " ولایتتان زیبامان کرد، چرک روحمان را گرفت، جانمان را شست. "

- کفش های من و پاهای برهنه ی او، هر دو به صحن رسیدیم. گفتم: " تند نرو! باید اول اذن دخول بخوانیم. اجازه ی ورود بگیریم. " پاهای عریانش از شوق رفتن لرزیدند. مبهوت نگاهم کرد. گفتم: " من می خوانم تو تکرار کن:

آیا به من اجازه می دهید ای فرشتگان مقیم در این درگاه؟

آیا به من اجازه می دهی ای رسول خدا؟

آیا به من اجازه می دهی ای آقا، ای علی بن موسی الرضا؟ "

عصایش را به زمین کوفت: " این جور ادب ها مال اهل مدینه ی خودشان است. همان ها که هر روز به درسشان می آیند، دستشان را می بوسند. ما که اهل شهرشان نیستیم. ما را که راه نداده اند. ما اهل بیابانیم. دور از آب و آبادی ولایت! ما اعرابی هستیم. بیابان فراق نشین. اعرابی ادب سرش نمی شود. "

- اعرابی به مسجد مدینه آمده بود. چون نیاز پیدا کرد، همان جا در مسجد ادرار کرد. اصحاب برآشفتند. خواستند او را بزنند. پیامبر آن ها را عقب زدند. فرمودند: " با او مدارا کنید! "

- گفت:  " با ما مدارا می کنند! باور کن. " گفتم: " هیچی نگوییم؟ همین طور برویم تو؟ " گفت: " فقط سرت را بینداز پایین و برو تو! به زبان بیابان نشینی، این یعنی اذن دخول! "

سرش را انداخت پایین و با پاهای برهنه ی از شوق لرزان دوید طرف حرم. خادم کفش دار زد به شانه ام: " نمره ی کفش تو بگیر. حواست کجاست؟ "

- گفتم: بیا سلام کنیم.

"سلام بر تو ای حجت خدا در زمین

 سلام بر تو ای صدیق شهید

 سلام بر تو ای جانشین خوب و نیکو"

شبان ایستاده بود و طوری غریب، به کلماتی که از دهانم می آمدند نگاه می کرد. طوری غریب! طفلکی، نمی فهمید. حرف ها به زبان او نبود. نگاهش کردم تا شاید او هم سلام ها را تکرار کند. هنوز مات بود... در من؟ یا کنارم؟ نمی دانم! دست روی سینه اش گذاشت: " السلام علیک دوست! سیدی مولای مهربان! "

- ایستادیم گوشه ی دیوار آینه ای. گفتم: " حالا باید زیارت نامه بخوانیم. " رفتم مفاتیح بیاورم. با من نیامد. ماند. همان جا پوستینش را انداخت کف زمین. نشست. سرش را گذاشت به دیوار. زل زد به ضریح. مفاتیح در دست های من باز بود. گفتم: " بگو سلام بر تو ای نور خدا در تاریکی های زمین! " نگفت. ناگهان با لحنی غمگین که کسی اش مرده باشد نوحه کرد: " از آن بالا بالا ما را انداختند پایین! آقا. تاریک بود، چه جور. آن پایین را می گویم. چشم، چشم را نمی دید. مثل اتاق که تاریک باشد، نه! مثل شب رودخانه، شاید هم مثل رودخانه ی یک شب. غلیظ! دست که می بردیم جلو، دستمان توی تاریکی گیر می کرد. حتی دستمان را هم نمی دیدیم. موج های تاریکی هر هر می ریختند روی هم! ترسیده بودیم آقا. چه جور! خالی بود. دور و برمان را می گویم. هیچی نبود. نه چیزی که بشود گرفت، نه چیزی که بشود رویش ایستاد یا بهش تکیه کرد. مثل بیابان لخت؟ نه! تو بیابان اقلا زیر پای آدم چیزی هست، ولی آنجا نبود. حتی زیر پاهایمان هم خالی بود.

آقا، تنها بودیم. صدای ناله ی همدیگر را می شنیدیم، ولی هر چه دست می کشیدیم هم را پیدا نمی کردیم. دست هایمان را کشیده بودیم جلو، کورمال، کورمال، دور خودمان می چرخیدیم و دنبال چیزی که نبود می گشتیم.

بعد همانی شد که خودتان می دانید. صدای شما آمد، از پشت تاریکی. اول گفتید: " سلام! " نمی دانید چه حالی شدیم. از وقتی از آن بالا بالا افتاده بودیم کسی بهمان سلام نکرده بود. صدایتان! صدایتان خیلی آشنا بود، ولی هر چه فکر کردیم یادمان نیامد کجا قبلا شنیده بودیم.

گفتید: " من این جایم  این جا تاریک نیست! من فانوس دارم! " آقا دلمان غلنج رفت. داد زدیم: " کجا؟ کدام طرف؟ " گفتید: " یک قدم جلوتر " از ذوق جیغ کشیدیم. یک پایمان را بلند کردیم که بگذاریم جلوتر! یک دفعه گیج شدیم. ما مدت ها بود داشتیم می چرخیدیم. حالا دیگر یادمان نمی آمد که اول به کدام جهت آمده بودیم تو قبل از چرخیدن! نه اصلا یادمان نمی آمد.

پای بالا رفته را به کدام طرف زمین می گذاشتیم که اسمش جلوتر باشد؟ نمی دانستیم. گفتیم شاید دور بعدی معلوم شود. باز چرخیدیم.

این ها همه را یادتان هست که، خب حالا یک مطلب کوچک: ما هنوز همان جاییم آقا! تو همان حال ها! داریم می چرخیم تا شاید دور بعدی بفهمیم. عجیب است؟ نه؟ باورتان نمی شود؟ هستیم دیگر! درست همان جا! فقط فرقی که کرده، صدای شما یواش تر می آید. هر هر موج های تاریکی هم بلند تر شده!

خب، نیامدم ای جا که داستان را از اول تعریف کنم. می خواستم بگویم: آقا ما فانوس نداریم، خب؟ این جا هم تاریک است. خب؟ حالا شما هی از پشت آن موج ها بگویید: " بیا جلوتر! " عجب بدبختی ای است. آقا ما نمی دانیم شما کدام طرفید؟ جلوتر کجاست؟

چه وضع گریه داری داریم. همین طور دستمان روی تن تاریکی است، داریم می چرخیم. صدای شما می آید. یک پای ما توی هوا است. اشک هایمان می ریزند وسط دایره  ای که دورش می چرخیم.

آقا فانوس را بگیرید بالاتر! همین آقا! من اصلا آمده بودم همین را بگویم: فانوس را بگیرید بالاتر.

پیرزنی کنارم بود گفت: " جوان! اگر زیارتت تمام شده مفاتیح را بده من هم بخوانم. " تمام شده بود؟ زیارتم؟... زیارتش؟

- چمدان را که توی کوپه گذاشتم دیدم بقچه اش نیست. گشتم همه جا را، توی ایستگاه نبود. قطار سوت کشید. پریدم توی کوپه. قطار راه افتاد. سرم را چسباندم به شیشه. از گنبد که رد شدیم یادم افتاد که جا ماند. همان جا. آن گوشه، زل زده به ضریح.

شب‌های قدر - رايزنی‌های واقعی (پست 300 سايت)

اصولاً شب‌های قدر كه به آستانه‌ی زندگانی ما پای می‌نهند ۱، يك نشاط ذاتی در انسان پديدار می‌شود، يك شور و اشتياق عجيب كه بعضاً موجب و مقدمه‌ی برخی تحولات روحی نيز می‌گردد. شوری كه شايد مشابه‌اش را در محرم و صفر و گاهاً در رويدادهای ديگر بيابيم ولی آنها فقط مشابه هستند، اين يكی جنسش فرق می‌كند - نه اينكه بالاتر از آنهای ديگر است، قياس و رتبه‌بندی اينها محلش اينجا نيست - منظور اين است كه ذاتش متفاوت است. شايد بتوان گفت كه بی‌واسطه با خود پروردگار رايزنی می‌كنی! همين آخری را كه ياد كرديم، شيرينی بی حد و اندازه‌ی آن است. می‌خواهی تا محبوبت آنچه تقدير توست برای آينده، نيكو نگارد و از آنچه خيرش نمی‌چربد، بكاهد.

اما اينجا دو نكته عميقاً پا به جاست:

اول آنكه در كنار اين‌همه عظمت و معرفت و لطافت و زيبايي، روشن است كه برخی آفت‌های دنيايی و غيرالاهی نيز نفوذ كرده و رو به رشد خواهند گذاشت، يا با ظواهر درگير می‌كنند و به دنبال ته‌ديگ‌های بی‌مايه جستجوگر می‌نمايند و يا اصلاً بر صورت پرسش قلم نيستی كشيده و آن را در ذهن بی‌جلوه پندار می‌كنند. ...
اگر آن اولی باشيم كه فقط تلاش كنيم تا بخوانيم و بخوانيم و بخوانيم بی‌آنكه بفهميم و هرزمان كه سخن معرفت و اصلاحی نيز به پيش آيد، خاك‌آلود همان خواندن‌ها، خميازه‌های مستی و خماری سردهيم و همان‌طور كه بوديم گذر كنيم، كه خب فقط - البته تقريباً فقط - شب را گذرانده‌ايم و صد البته كه خسته نباشيم، چراكه شايد اقل بهره‌ها را از دريای منفعت‌ها صيد كرده‌ايم.۲ يعنی خيلی عادی هستيم!

دوم نيز، تكليفش از اول روشن‌تر است، بخار معرفت اولی حداقل ما را تا جايی ولو اندك مهيای تحرك می‌كند، امّا در اين مرتبه‌ی اخير همان بخار و غبار رقيق را نيز حول خويش نمی‌بينيم.
انسان وقتی خودش نخواهد و نپندارد و مايل نباشد، تقصير از آن ديگری نيست.

اين شب‌ها خوب است و عالی است كه انسان رنج عبادت به جان كشد و وقت خويش را به ندبه و ناله گذراند، اما حال و معرفت جايگاهی اَهَمّ دارد، آنجا كه معرفت باشد، الطاف و رحمت‌ها در سكوت و غير ادعيه نيز حاصل می‌شود چه رسد به همراهی آنان.
گرچه آن پروردگار رحيم و رحمانی كه نفسمان به وجود او گره خورده، همين كاستی‌ها را نيز با رأفت پرمايه‌ی خويش ارج گذاشته و دست رد بر سينه‌ای روانه نمی‌دارد ...

فَلَم أرَ مَوْلًی كريماً أصبَرَ علی عَبْدٍ لَئيمٍ ۳

------------------------------------------
۱. البته دقيق‌ترش شايد پانهادن ما به آستانه‌ی آنهاست!
۲. هرچند صيد كه شايد نتوان گفت، چرا كه در عرضه‌مان نمی‌گنجد؛ بلكه از روی كرامت و بزرگواری چيزی در كف تهی دستانمان گذارده‌اند و اينگونه امر برمان مشتبه گشته است!
۳. از دعای پرمعنای افتتاح

از وب‌نوشت حيران

به دنیای من بیایید،دنیای وارونه

من عاشق گوشی نوکیا n81 بودم تا وقتی که n86 تولید نشده بود.

من عاشق منچستر یونایتد بودم تا وقتی که تو فینال جام باشگاه ها از بارسلونا نباخته بود.

من عاشق سینما بودم تا وقتی که ،دقیقا یادم نیست تا کی.

من عاشق بحث کردن بودم تا وقتی که دوستام رو تو بحث نرنجونده بودم.

من عاشق علم بودم تا وقتی که لذت درون قدرت رو نفهمیده بودم.

من عاشق قدرت بودم تا وقتی که فساد پنهان درونش رو ندیده بودم.

من عاشق یک دختر بودم تا وقتی که .... .

من عاشق اطرافیانم بودم تا وقتی که بهم دروغ نگفته بودن.

من عاشق خودم بودم تا وقتی که دیگه نتونستم اشتباهاتم رو ببخشم.

من عاشق دینم هستم تا وقتی که اعتقاد دارم:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا

جلسه انس با قرآن دکتر دولتی

ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکه و الرحمه و المغفره

ماه خدا ، ماه برکت و رحمت در راه است . به استقبال بهار قرآن می رویم.

از تمامی دوستان دعوت می شود تا در جلسه ای با عنوان "انس با قرآن (سری دوم)"
با سخنرانی "دکتر دولتی" شرکت نمایند.

این جلسات از تاریخ 25 تیر ماه به مدت 4 جلسه (به جز نیمه شعبان) روزهای 5 شنبه از ساعت 18:30 برگزار
می شود .


مکان جلسه : سه راه طالقانی (تقاطع شریعتی - طالقانی ) ، کانون انصار

در صورت تمایل به شرکت در جلسات :

به شماره تلفن 09124260785 و یا ایمیل Jalasaat@yahoo.com   ، نام ، تلفن و آدرس ایمیل خود را اطلاع فرمایید.

نامه‌ی آیت الله هاشمی رفسنجانی به رهبری

بسم‌الله الرحمن الرحيم
مقام معظم رهبري آيت‌الله خامنه‌اي زيده عزّه
متأسفانه اظهارات عاري از حقيقت و غيرمسئولانه آقاي احمدي‌نژاد در جريان مناظره با مهندس موسوي و مقدمه‌چيني‌هاي قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهك‌‌هاي ضدانقلاب در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب و نيز تهمت‌زدن‌ها در انتخابات 84 و انتخابات مجلس ششم ولجن‌‌پراكني‌هاي باند پاليزدار كه در دادگاه محكوم شده را به نمايش گذاشت و از آنجا كه بخشي از اين اظهارات قبلاً در رسانه‌هاي دولتي و آتش تهيه آن در سخنراني مشهد مقدس مطرح شده، ادعاي اينكه مطالب او تحت تأثير فضاي مناظره گفته شده و فاقد برنامه‌ريزي قبلي است، پذيرفتني نيست و گويا براي تحت‌الشعاع قرادادن گزارشهاي مستند و مكرر ديوان محاسبات در خصوص مفقودالاثر بودن يك ميليارد دلار و ارتكاب چند هزار تخلّف در اجراي بودجه‌ها مي‌باشد و شايد هم رقيب اصلي خود را افتخارات ربع قرن انقلاب اسلامي مي‌داند.

ده‌ها ميليون نفر در داخل و خارج ناظر دروغ‌پردازي‌ها و خلافگويي‌هايي بودند كه برخلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف، افتخارات نظام اسلامي‌مان را نشانه گرفته بود.

زير سوال بردن تصميمات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و تلاشهاي امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانيت عظيم‌القدر كه در نيم قرن گذشته با مجاهدت‌هاي خويش توانستند بناي باشكوه نظام اسلامي را ايجاد و مستقر و بالنده كنند، از اين بدتر نمي‌شد. دوران مشعشعي كه خود شما پشت سر امام(ره) در قامت مجاهد پيشتاز، رئيس‌جمهور و نهايتاً رهبري نظام نقش و مسئوليت‌هاي ممتازي به عهده داشته‌ايد.

نقطه قابل توجه دراين تهمت‌ها اين است كه غيرمستقيم، مقام ولايت در زمان رهبري امام راحل و جناب‌عالي كه هادي دولت‌ها بوده‌ايد و با اظهارات صريح، مديريت‌ها را مورد تأييد و تحسين قرارداده‌ايد، نشانه گرفته است. 

مابقی، در ادامه مطلب ...

ادامه نوشته

وداع بقیع ، وداع نبی

یه مدیــــــنه ، یه بقیـــــــــــــــع ، اون امامیــــــــــــــکه حرم نداره . . .

                                                                     یه وداع ، یه نبـــــی . . .

گذشت بقیع ، گذشت کوچه های ، رغم و غصه ، گذشت لحظاتی که چشم می دوختیم به قبور بی سایبان ، گذشت باب جبرئیل . . .

تمام شد لحظاتی که وقتی سربلند می کردیم گنبد خضراء را می دیدیم ، گنبدی که دیگر سالخورده و خاک آلود شده . . .

تمام شد آن لحظاتی که در بین الحرمین خلوتی با ائمه داشتیم . . .

ای کاش می شد قعطه ای از خود را در این خاک جا گذاشت تا همواره زائر باشد ، زائر نور . . .

 

                                                                                                     ربیع الاول ۱۴۳۰

                                                                                                         فروردین ۸۸

                                                                                               شهاب کیایی / طه تهرانی فر

                                                                                                        مدینه منوره

 

شهر نورهای خاموش

اینجا مدینة النبی است . شهر علی ،  شهر فاطمه ، شهر رسول (سلام الله علیهم). شهر محسن زهرا .

اینجا روشناییش تاریکی است . دینش در قرآن خلاصه می شود و رسولش در مسجد . بقیعش بقیع نیست !

همه در گرد مسجد النبی جمع اند ولی ارزش رسول دانسته نمی شود .

اینجا زائران گم گشته ای دارند ، گم گشته ای که خود صاحب خانه است و آنها را دعوت کرده . به خانه اش که میروی ، روی قفل در نوشته شده است :" هو الحبیب الذی یرجی شفاعته . . . " دیگر اجازه خواندن نداری ، نمی توانی به در نگاه کنی ، چون وانمود می شود آنجا اتفاقی نیافتاده ، وانمود می شود این در هیچ گاه رنگ آتش به خود ندیده . . .!

در اینجا رسول خدا در عین عظمت و شکوه غریب است . در میان این مردم غدیر مفهومی ندارد . علی (علیه السلام) جز خلیفه ی چهارم منسبی ندارد ! برای زهرا (علیها السلام) جز دخت نبی شأنی قائل نیستند (که تازه اگر همین شأن هم باشد).

آری ، اگر در مشهد الرضا ، هشتمین اختر تابناک ، ایران را منور می کند ؛ اینجا 6 نور خاموش مانده اند .

شهری سراسر غم ، سراسر ماتم . نمی دانم اینجا باید به ماتم کوچه گریست یا به تشت پر از پاره های جگر . . . !

چه سرد است خاک بقیع که اگر نورهای مسجدالنبی نبود ، در شب دیده نمی شد . خاکی که از طلوع تا غروب آفتاب در معرض آفتاب سوزان حجاز است . به راستی چه با ادبند کبوتران بقیع که بر قبور پر می گشایند تا شاید قدری کمتر آفتاب سوخته شوند .

کمی از آنها بیاموزیم !

                                                                                                                 ربیع الاول ۱۴۳۰

                                                                                                                  فروردین ۱۳۸۸

                                                                                                                   مدینه منوره

مدینة النبی

سیری در روایات

با سلام و عرض تبريک به مناسبت اعياد ربیع الاول

چند روز پيش دوستمون مطلبي در مورد وحدت و نحوه ابراز برائت از دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) در سايت قرار داد و به اين فکر افتادم تا در روايات بررسي کنم و ببينم که ائمه با اين موضوع چگونه برخورد داشته اند . مطلبي گرد آوري شده به علت رواياتي که ذکر کردم ، کمي طولاني مي باشد و آن را در ادامه مطلب قرار میدهم  اما اگر اين طور که پيشنهاد ميکنم مطلب رو مطالعه کنيد هم مفهوم کل مطلب را برداشت مي‌کنيد و هم هر جا مايل باشيد از مطالعه آن فارغ مي شويد :

ابتدا نتيجه که در آخر مطلب آمده مطالعه کنيد . سپس در صورت تمايل به توضيحاتي که بعد از متن عربي هر روايت آمده مراجعه کنيد و اگر هم راغب بوديد به متن حديث و آدرس آن مراجعه کنيد .

 اميدوارم مورد استفاده قرار بگيرد .

سال خوبی را برای همه دوستان آرزومندم

ادامه نوشته

پاداش رسالت ( مصیبت پیامبر)

با عرض تسلیت به مناسبت شهادت خاتم پیغمبران و ۲ اختر تابناک امامت ، امام حسن مجتبی امام رضا علیهم السلام  ، قصد داشتم به مناسبت شهادت پیامبر بحر طویلی به روال سابق برای دوستان در سایت قرار بدم ، ولی به شعری برخوردم که دیدم حیفه ازش بگذرم . مصیبت پیامبر و آل پیامبر قابل وصف نیست ولی این شعر نکات قابل توجهی از اون مصایب رو در کنار هم جمع کرده که خوندنش خالی از لطف نیست . شعر سروده ی آقای " سازگار" ه . انشالله که مورد استفاده قرار بگیره .

                                        التماس دعا                 یا علی

ادامه نوشته

اربعین حسینی و بحر طویلی دیگر

با عرض تسلیت به مناسبت اربعین سید و سالار شهیدان ، حضرت اباعبدالله الحسین ، متناسب با ایام و به در خواست دوستان بحرطویلی با موضوع اربعین براتون میگذارم .

 التماس دعا

اربعین

اربعین آمد و شد وقت عزا شور و نوا قافله ای آمده از شام بلا رو به سوی کرب و بلا خاک مصیبت به سر اهل ولا ناله مرغان چمن آید و با سوز و محن آید و با قافله سالار که بد عابد بیمار ولی دیده خونبار ز داغ پدر و اکبر و عباس علمدار علی اصغر و هم قاسم و عبداله و یاران وفادار در آن وادی خونخوار ز جور و ستم فرقه کفار که گلها همه پرپر شد و در بر بگرفتند به بر راه بقا را

گفت زینب به عزیزان جوان مرده افسرده درمانده که ای نجمه و کلثوم و رباب آنکه جان فاطمه ای نوگل گلزار مدینه مه رخشنده سکینه همه آیید لب آب روان مشک بیارید از این آب بریزید روی قبر شهیدان همگی با لب عطشان همه شان در ره قرآن و ره دین خدا روی زمین گشته ز کین بر سر نی رفت سر نور خدا خون خدا زاده زهرای بتول آن گل گلزار رسول ای به فدای تو حسین نور دو عین قلب نبی جان علی زینب تو آمده با خیل یتیمان و اسیران همه سرگشته و حیران همه با دیده گریان دمی ای شاه بپا خیز ببین این دل افسرده ما را

ای برادر به خدا جای تو خالی که از این قوم چه دیدم چه کشیدم ز جفا طعنه شنیدم به تن این جامه دریدم به روی خاک خزیدم چه بگویم که در آن طشت طلا راس پر از خون تو دیدم به خرابه شبی ای وای چه آمد به سرم خون شدی آن شب جگرم مرد ضیاء بصرم طفل صغیر تو ز بس گفت کجا شد پدرم عمه چه شد تاج سرم از چه نیامد ببرم خیز و ببین چشم ترم وای از آن دم که بیامد به خرابه سر پر خون تو ای جان برادر چه شبی بود که جان داد رقیه هله کوتاه کن ای «صالح» این قصه پر غصه و این ماتم و این رنج و بلا را

ائمه چه میگویند . . . ؟!

بسمِ الله الرَّحمن الرَّحیم

صلّی الله علیک یا ولیّ العصر ادرکنی

حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا صلوات الله علیهما فرمودند:

...مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِي الْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِل...

...كسى كه راضى باشد بعملى مثل اينست كه اين عمل از او صادر شده باشد و اگر مردى در مشرق كشته شود و مردى در مغرب راضى بقتل او باشد در نزد خدا راضى شريك قاتل است...

(عیون اخبار الرضا 1: 273)

بارها و بارها شده است که در این عصر و زمانه ی ما، اخباری از انجام افعال خیر یا شرّ به گوشمان می رسد؛ ما در دل خود از شنیدن آن اخبار چگونه می شویم؟ آیا به عمل خیر آن ها راضی و از عمل بد آنان بیزاری می جوییم؟! اگر این گونه هستیم براساس فرمایش حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیهما؛ فَطوبی لَنا.

اما در رابطه با مسلمانان دیگر(غیر از شیعه اثنی عشریه) چه وظیفه ای داریم؟

قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صلوات الله علیه يَقُولُ: إِيَّاكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا يُعَيِّرُونَّا بِهِفَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ يُعَيَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ كُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناًصَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لَا يَسْبِقُونَكُمْ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَيْرِفَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الْخَبْ‏ءِ قُلْتُ: وَ مَا الْخَبْ‏ءُ؟ قَالَ التَّقِيَّة.

هشام كندى گويد: شنيدم امام صادق صلوات الله علیه ميفرمود؛ مبادا كارى كنيد كهما را بدان سرزنش كنند، همانا فرزند بد، پدرش را بكردار او سرزنش كنند،براى كسى كه باو دل داده‏ايد (امام خود) زينت باشيد و عيب و ننگ مباشيد،در ميان عشاير آنها نماز بخوانيد (بنماز جماعت عامه حاضر شويد) و از بيمارانشان عيادت كنيد و بر جنازه آنها حاضر شويد، مبادا آنها در هيچ خيرى از شما پيشى گيرندكه شما نسبت بخير از آنها سزاوارترند، بخدا سوگند كه خدا بچيزى كه محبوبتر باشد نزد او از خب‏ء عبادت نشده، عرضكردم خب‏ء چيست؟ فرمود: تقيه.

(الکافی2: 319)

اگر ما تابع ولیّ الله هستیم و اگر ولیّ الله حقیقتاً محور و گرداننده ی ماست در درون و بیرون، پس باید آن گونه عمل نماییم که مورد رضایت آنان است و در روایات آمده است که آخر الزمان- یعنی تا پیش از ظهور امام عصر صلوات الله علیه - دوران تقیّه است؛ پس بنابه فرمایش حضرت باید بر اساس تقیّه عمل نماییم آن گونه که فرموده اند.

 حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع لَمْ يُقَاتِلْ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً قَالَ لِآيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً قَالَ قُلْتُ وَ مَا يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ قَالَ وَدَائِعَ مُؤْمِنِينَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِينَ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ ع لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ تَعَالَى فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَتَلَهُم‏

جعفر بن محمّد بن مسرور رحمة اللَّه عليه مى‏گويد: حسين بن محمّد بن عامر، از عمويش عبد اللَّه بن عامر، از محمّد بن ابى عمير از كسى كه نامش را برده، از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام، راوى مى‏گويد: محضر مبارك امام عليه السّلام عرض كردم: چرا امير المؤمنين عليه السّلام با فلان و فلان و فلان مقاتله و ستيز نفرمودند؟

فرمودند به خاطر يك آيه‏اى كه در قرآن شريف مى‏باشد و آن اين است: لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً (اگر شما كفّار و مؤمنين از هم جدا مى‏شديد محققا آنان كه كافرند را به عذاب خود معذّب مى‏ساختيم).

راوى مى‏گويد: محضر امام عليه السّلام عرض كردم: مقصود از "تزايل كفّار و مؤمنين" چيست؟

امام عليه السّلام فرمودند: امانت‏هاى مؤمنين در اصلاب كافرين بوده تا ظهور حضرت قائم عليه السّلام و تا مادامى كه اين ودائع از اصلاب كفّار خارج نشده‏اند حضرت ظهور نمى‏فرمايند ولى پس از خروج آنها حضرت نيز ظهور كرده و بر اعداء و دشمنان غلبه نموده و آنها را مى‏كشند.

(علل الشرائع    ج‏1   ص 147) 

در کربلا چه گذشت . . .

سلام دوستان ،
 همه اونهایی که کربلا مشرف شدن ، میدونن که اگه اگه کمی تو محل قرار گرفتن حرمین ، خیام حسینی ، نهر القمه و . . . دقت کنن ، میشه حدود صحنه جنگی که در ۶۱ ه.ق در روز عاشورا رخ داد برای آدم تداعی بشه . در ادامه مطلب از روی عکس ماهواره ای کربلا سعی دارم که این صحنه رو برای کسانی که نرفتن یا اونایی که رفتن ولی به این موضوع دقت نکردن ترسیم کنم تا سوغاتی باشه از سفرهایی که رفتم و انشالله در این ایام وقتی مداحان این صحنه رو توضیح میدن راحت تر براتون قابل تصور باشه . امیدوارم ما رو هم از دعافراموش نکنید .

یاعلی

ادامه نوشته

باز این چه شورش است که در خلق عالم است .....

با سلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام محرم حسینی و با ابراز برائت از دشمنان اهل بیت و مخصوصاً این ایام " و آخر تابع له علی ذلک" .

از اونجایی که خیلی این ترجیع بند محتشم برام زیباست و البته این ایام خیلی خوانده میشود ، در ادامه مطلب متن کامل اون رو میذارم تا دوستان در صورت تمایل بهره ببرند .

ما رو در این ایام از دعا فراموش نکنید.

یاعلی

ادامه نوشته

اي غبارت توتياي چشم ما ای کربلا

 

 

در محرم سینه ها غرق ملالی دیگر است

جاری از چل چشمه دلها زلالی دیگر است

 

با حلولش برنخیزد جز فغان از عاشقان

طاق ابروی محرم را هلالی دیگر است

 

بس که لحظه لحظه هایش سرخ و عاشورایی است

سیر شیون کردنش امر محالی دیگر است

 

لحظه ای با لحظه هایش اشک حرمان ریختن

نیست ناممکن ولی محتاج حالی دیگر است

 

ماتمش اطفال را سازد چو زالان سوگوار

در غمش هر شیرخواری شیر زالی دیگر است

 

چند روزی با علم نی اسبها را هی کنند

کودکان را در محرم قیل و قالی دیگر است

 

هیچ کس چون ما نگیرد ماتم این ماه را

با محرم شیعیان را اتصالی دیگر است

 

تشنه یک سینه ی سیرم، مرا بسمل کنید

بال بال مرغ بسمل، بال بالی دیگر است

 

عزتی گرهست جز" هیهات منَ الذِله" نیست

درس عشق آموختن کسب کمالی دیگر است

 

هرچه داریم از حسین(ع) و عشق او داریم ما

کربلا ای کربلا ای کربلا ای کربلا

 

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا ....

صل الله  علیک یا اباعبدالله

باز هم محرم آمدم و شال های سیاه عزا بر دوش محبین حضرتش نمایان گردید .
شما بهتر از ن میدونید که تا چند روز دیگه محرم شروع میشه و همه مشتاقیم در مجالس عزای سرور و سالار شهیدان ، حضرت ابا عبدالله الحسین شرکت کنیم .
از دوستان خواهشمندم در قسمت نظرات مراسم های عزایی که به این مناسبت برپا میشود را با ذکر زمان ، آدرس و سخنران و مداح معرفی کنید تا ما هم توفیق شرکت در آن را داشته باشیم .

اعظم الله عجورنا وعجورکم بمصیبة مولانا الحسین

روز معرفی امیرالمومنین به عنوان نفس پیامبر ........روز مباهله

      در ۲۴ ذی الحجه سال دهم هجری واقعه ای در نجران رخ داد که به عالمیان اعلام کرد تا بدانند اگر پیامبر بخواهد نفس خود را معرفی کند ، با علی معرفی میکند . همان که پیامبر وی را امیرمومنان خواندند ، همان که او را بر دست بلند کردند و به همگان گفتند : هر که من مولای اویم ، "این علی" مولای اوست و هر که این سخن را شنید به دیگران بگوید ، تا روز قیامت . همان که وقتی در حال دفن پیامبر بود ، مردانی نامرد در پی غصب خلافتش بودند . همان که . . . دیگر نگویم ، زیرا هرچه بگویم کم است از مظلومیتش . و پیامبر فرمود : هیچ کس علی را نشناخت جز من و خدای تبارک وتعالی .

روز مباهله روز بیان این مطلب بود که هر که هر شأنی برای پیامبر قائل است باید برای نفس رسول هم قائل باشد و همان طور در حق جگر گوشه ی رسول .

در ادامه مطلب شرح مختصری از واقعه مباهله آورده شده است . خوب است بدانیم و به همگان بگوییم تا بدانند .

 

ادامه نوشته

وحدت اسلامی یا . . .  ؟!!

حج ، واقعه ای عظیم و فریضه ای الهی که در طول عمر بر هر مسلمانی واجب است تا اگر مستطیع شود ، ۱ بار حج تمتع را به جای آورد . یعنی هر سال تعداد بسیار زیادی از ایرانیان حج تمتع را به جای می آورند .
حتما شنیده اید که هر سال در میان حجاج کتب بسیار زیادی با الوان گوناگون و چاپ هایی که در کشور ما با قیمت زیادی عرضه می شوند ، به طور رایگان پخش می شود و در آنها شبهات بسیار بحث بر انگیزی مطرح شده و چه بسا بسیاری از حجاج را از راهی که باید ، دور می کند .

در حالی که در کشور ما نه تنها برای مبارزه با اینگونه شبهات کتابی به رایگان در اختیار حجاج قرار نمی گیرد ، بلکه به تعدادی از کتبی که در مورد حضرت زهرا و خیانت های برخی از افراد به خاندان نبوت که بعضی آنها را صحابه می خوانند ، اجازه چاپ داده نمی شود !!!

به راستی ما چه راهی را در پیش داریم ؟! آیا به نام وحدت اسلامی آرمانهای دینی خود را نادیده میگیریم ؟! یا فقط نام جامعه خود را شیعه گذاشته ایم و هیچ تلاشی برای ترویج آن نمیکنیم ؟! در حالی که وهابیت در زیر لوای اهل تسنن سالهای متمادی حجاج شیعه را تحت تاثیر قرار داده اند !

حتما شنیده اید که در حج اخیر به شیعیان ایرانی میگفتند :" شیعیان ایران کم هستند ، بلکه سنی ها در ایران زیادند." (البته گویا کم هم بی راه نمی گویند ؟! ۲۰ میلیون سنی جمعیت کمی نیست !)

آیا وحدتی که پیامبر میگفتند این چنین بوده که ما دین خود را برای جلوگیری از تهدیدات یا ایجاد یک حامی ( که خود دوست دشمن ماست! ) نادیده بگیریم یا آن را کم رنگ جلوه دهیم ؟!

 من نمی خوام با وحدت مخالفت کنم ، بلکه همونجور که دوستان ملتفت هستند ، وحدت فقط جنبه سیاسی داره . اگه آقا دم از وحدت سیاسی میزنند ، ما باید جلوی سود جویانی رو که وحدت رو در همه چیز تعمیم میدهند بگیریم و باید بکوشیم تا در تبلیغ دین روز به روز کوشا تر باشیم . مبادا دین رو مانند دیگر مسایل روزمره تلقی کنیم و اون رو کوچک بشمریم .

بد نیست این کلیپ آقای دانشمند رو ببینید . (روی "این کلیپ" کلیک راست کنید و گزینه Save as target رو بزنید.)

از حراست خواهشمندم این کلیپ را ساسور نکند.

عمره

سلام به همگی

همونطور که احتمالاً اس ام اس اِش براتون اومده،سایت لبیک امکان دوباره ای برا اونایی که امسال اسمشون برای حج عمره در نیومده،مهیا کرده که اونم فرستادن جواب ۱سری سؤال در مورد خطبه ی غدیره. من جواب سؤالا رو با آدرس ایمیل تو ادامه مطلب میذارم.هر کی خواست بفرسته حالشو ببره.

 

در ضمن از تمام کسانی که قبلاً جوابا رو درآوردن میخوام که اگه مشکلی بود حتماً بگن.

مهلت ارسال : ۱۵/۱۰/۸۷

 

ادامه نوشته