اصولاً شب‌های قدر كه به آستانه‌ی زندگانی ما پای می‌نهند ۱، يك نشاط ذاتی در انسان پديدار می‌شود، يك شور و اشتياق عجيب كه بعضاً موجب و مقدمه‌ی برخی تحولات روحی نيز می‌گردد. شوری كه شايد مشابه‌اش را در محرم و صفر و گاهاً در رويدادهای ديگر بيابيم ولی آنها فقط مشابه هستند، اين يكی جنسش فرق می‌كند - نه اينكه بالاتر از آنهای ديگر است، قياس و رتبه‌بندی اينها محلش اينجا نيست - منظور اين است كه ذاتش متفاوت است. شايد بتوان گفت كه بی‌واسطه با خود پروردگار رايزنی می‌كنی! همين آخری را كه ياد كرديم، شيرينی بی حد و اندازه‌ی آن است. می‌خواهی تا محبوبت آنچه تقدير توست برای آينده، نيكو نگارد و از آنچه خيرش نمی‌چربد، بكاهد.

اما اينجا دو نكته عميقاً پا به جاست:

اول آنكه در كنار اين‌همه عظمت و معرفت و لطافت و زيبايي، روشن است كه برخی آفت‌های دنيايی و غيرالاهی نيز نفوذ كرده و رو به رشد خواهند گذاشت، يا با ظواهر درگير می‌كنند و به دنبال ته‌ديگ‌های بی‌مايه جستجوگر می‌نمايند و يا اصلاً بر صورت پرسش قلم نيستی كشيده و آن را در ذهن بی‌جلوه پندار می‌كنند. ...
اگر آن اولی باشيم كه فقط تلاش كنيم تا بخوانيم و بخوانيم و بخوانيم بی‌آنكه بفهميم و هرزمان كه سخن معرفت و اصلاحی نيز به پيش آيد، خاك‌آلود همان خواندن‌ها، خميازه‌های مستی و خماری سردهيم و همان‌طور كه بوديم گذر كنيم، كه خب فقط - البته تقريباً فقط - شب را گذرانده‌ايم و صد البته كه خسته نباشيم، چراكه شايد اقل بهره‌ها را از دريای منفعت‌ها صيد كرده‌ايم.۲ يعنی خيلی عادی هستيم!

دوم نيز، تكليفش از اول روشن‌تر است، بخار معرفت اولی حداقل ما را تا جايی ولو اندك مهيای تحرك می‌كند، امّا در اين مرتبه‌ی اخير همان بخار و غبار رقيق را نيز حول خويش نمی‌بينيم.
انسان وقتی خودش نخواهد و نپندارد و مايل نباشد، تقصير از آن ديگری نيست.

اين شب‌ها خوب است و عالی است كه انسان رنج عبادت به جان كشد و وقت خويش را به ندبه و ناله گذراند، اما حال و معرفت جايگاهی اَهَمّ دارد، آنجا كه معرفت باشد، الطاف و رحمت‌ها در سكوت و غير ادعيه نيز حاصل می‌شود چه رسد به همراهی آنان.
گرچه آن پروردگار رحيم و رحمانی كه نفسمان به وجود او گره خورده، همين كاستی‌ها را نيز با رأفت پرمايه‌ی خويش ارج گذاشته و دست رد بر سينه‌ای روانه نمی‌دارد ...

فَلَم أرَ مَوْلًی كريماً أصبَرَ علی عَبْدٍ لَئيمٍ ۳

------------------------------------------
۱. البته دقيق‌ترش شايد پانهادن ما به آستانه‌ی آنهاست!
۲. هرچند صيد كه شايد نتوان گفت، چرا كه در عرضه‌مان نمی‌گنجد؛ بلكه از روی كرامت و بزرگواری چيزی در كف تهی دستانمان گذارده‌اند و اينگونه امر برمان مشتبه گشته است!
۳. از دعای پرمعنای افتتاح

از وب‌نوشت حيران