نمایشگاه قرآن
گروه ابوتراب ارائه می نماید:
عرضه ی کتب تخصصی امیرالمؤمنین علیه السلام همراه با معرفی سایت ابوتراب در نمایشگاه قرآن غرفه ی حنیف.(تمامی کتب با 30% تخفیف ویژه نمایشگاه عرضه خواهند شد)
گروه ابوتراب ارائه می نماید:
عرضه ی کتب تخصصی امیرالمؤمنین علیه السلام همراه با معرفی سایت ابوتراب در نمایشگاه قرآن غرفه ی حنیف.(تمامی کتب با 30% تخفیف ویژه نمایشگاه عرضه خواهند شد)
یکی از شعارهای محوری مردم ایران در انقلاب اسلامی در سال 57 آزادی بوده است. در آن زمان، آزادی اجتماعی و به نوعی فرهنگی که از آن به عنوان بیبندوباری نیز یاد میشد، وجود داشت، اما چرا آزادی باز هم از جمله آرمانهای مردم کشورمان بود؟
استاد شهید مطهری از جمله متفکران بزرگ انقلاب اسلامی ماست و سیری در اندیشههای سیاسی ایشان به خوبی میتواند بیان کننده این آرمان ملی ما در دهههای گذشته باشد. اتفاقا از این نقطه نظر، ارتباط آزادی با انقلاب «اسلامی» معنایی خاص پیدا میکند. شهید مطهری از منظر یک اندیشمند برجسته اسلامی به دفاع و تأکید بر آزادی بیان و اندیشه و در کل آزادی سیاسی میپرداخت.
با نگاهی به اندیشههای ایشان به خوبی میتوان دریافت که نه تنها نباید از آزادی سیاسی حتی برای مخالفان بیمناک بود بلکه باید از آن استقبال کرد؛ هم حق انسانی است و هم برای دفاع از آرمان و باورهای دینیمان سودمند است.
به باور مطهری «اگـر در جـامـعـه ما محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بـیـایـد، به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مـطـرح کـنـند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کـنـیـم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتـر رشد میکند و به اعتقاد من، تنها طریق درست برخورد با افکار مـخـالـف، همین است والا اگر جلو فکر را بخواهیم بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست دادهایم، در جمهوري اسلامي هيچ محدوديتي در افكار وجود ندارد و از به اصطلاح، كاناليزه كردن انديشهها اثر نخواهد برد؛ همه بايد آزاد باشند كه حاصل انديشهها و تفكرات اصلي خود را عرضه كنند. (1)
حضرت علی (ع) که شیوه حکومتداری عادلانهشان زبانزد دوستان و دشمنان است، در پاسخ به یکی از یاران درباره به زندان افکندن و برخورد با یکی از مخالفان که قصد شورش و توطئه داشت، میفرمایند:
(انـا لو فعلنا هذا لکل من نتهمه من الناس ملانا السجون منهم ولا
ارانی یسعنی الوثوب علی الناس والحبس لهم و عقوبتهم حتی یظهروا لنا الخلاف)
اگر ما این کار [زندانی کردن] را درباره همه کسانی که آنان را بـه مـخـالـفـت مـتهم میکنیم، انجام دهیم، باید زندانها را از مـخـالـفان پر کنیم. من از آنان نیستم که به مردم بتازم و آنان را زنـدانـی کـنم و کیفر دهم، جز آن گاه که با ما اظهار مخالفت کنند و البته منظور حضرت از «اظهار» مخالفت هم مشخص است. در حالی که خوارج با حضرت مخالف بودند و به گفته شهید مطهری در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند، اما حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبهرو مىشدند و صحبت مىكردند، طرفين استدلال مىكردند، استدلال يكديگر را پاسخ مىگفتند.
شايد اين مقدار آزادى در دنيا بىسابقه باشد كه حكومتى با مخالفان خود تا اين درجه با دمكراسى رفتار كرده باشد. مىآمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على پارازيت ايجاد مىكردند و حتی به ایشان ناسزا میگفتند اما حضرت تا آن زمان که خوارج دست به اسلحه برای اظهار مخالفتشان نبردند، حضرت به مقابله با آنان برنخاست. به گفته استاد مطهری «امـیـرالـمـومنین(ع) با خوارج در منتهی درجه آزادی و دمکراسی رفـتـار کـرد. او خلیفه است و آنها رعیتش، هرگونه اعمال سیاستی بـرایـش مـقـدور بود، اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سـهمیه آنان را از بیتالمال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افـراد مینگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست، اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد.» (2)
از سوی دیگر، حضرت علی که حکومتداری او جایگاه خاصی در اندیشه سیاسی مطهری دارد حق انتقاد از حاکم را برای مردم محترم میشمرد و حتی از آن به عنوان حق خود بر آنها یاد میکند. حضرت علی ـ علیه السَّلام ـ میفرماید: و امّا حقی علیکم فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب. نهجالبلاغه، خطبهی 43.
و امّا حق من بر شما این است که به عهدتان وفا کنید و مرا در نهان و آشکار نصیحت نمایید.
حضرت امام خمینی نیز به پیروی از همین سیره بود که میفرمودند:«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمام دار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد. (صحیفه نور، ج7، ص 91 ) یا آنجا که میگفتند: «اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتهای، خودت را حفظ کن.» (صحیفه نور، صص 33 و 43)
مطهری حتی امکان اشتباه کردن مردم را دلیل گرفتن آزادی سیاسی از آنها نمیدانند: «اگر به بهانه اين كه مردم قابل و لايق نيستند و خودشان نميفهمند آزادي را از آنها گرفت، اين مردم تا ابد بيلياقت ميمانند. مثلاً در انتخاب وكيل اگر بخواهند فردي را كه از نظر آنها شايسته است، تحمل كنند اين مردم تا قيامت مردمي نخواهند شد كه رشد اجتماعي پيدا كنند. رشد مردم به اين است كه آزادشان بگذاريم، ولو در آن آزادي ابتدا اشتباه هم بكنند.»(3)
امروز اما جامعه ما همچنان اصول و آرمانهای خود را طلب میکند و برای تحقق آنها تلاش میکند. نسل امروز نیازمند آشنایی و ارتباط بیشتر با این اندیشههای ناب است. اندیشه نابی که متحجران تاب تحملش را نداشتند و با گلوله در برابر آن قرار گرفتند. اگر مطهری و بهشتی امروز نیستند، اما همچنان اندیشهشان زنده است.
انقلاب ما برای آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی بود. اگر خوارج در حکومت علی آنهمه آزادی داشتند، اگر اسلام با همین آزادیها زنده بوده است، اگر با آزادی بیان میتوان از دین دفاع کرد، چرا نباید آنهایی که دلبسته به همین انقلاب و کشور و دینند بتوانند آزادانه حرفشان را بزنند؟
آیا اگر کسانی با برداشتهایی متحجرانه سد راه این آزادیها بشوند و اجازه طرح و بیان افکار و آرای گوناگون را در جامعه ندهند و به این حق انسانی نامهایی برای توجیه کردن گرفتن این حق طبیعی از آنها بدهند، نباید امروز نگران باشیم و خواهان بازگشت به همان اصول؟ آیا اینکه امروز چگونه میتوان از دین، از باورها، از انقلاب و نظام دفاع کرد دغدغه ما نیست؟ آیا همانگونه که نگران اسلامیت نظام باید باشیم نباید نگران سدکردن آزادی بیان و اندیشه و جمهوریت باشیم؟
امروز دفاع از حق انتقاد از حاکمان و مسئولان و بیان آزادانه انتقادات و آرا و اندیشهها و جلوگیری از برخوردهای تحدیدی و سلبی و کاهش هزینه فعالیتهای سیاسی، عدم برخوردهای قهرآمیز با فعالان سیاسی و مدنی به عنوان دغدغهای مهم برای بازگشت به آرمانهای انقلاب شکوهمند اسلامیمان مطرح است. نباید تصور کنیم همه خطرها از بیرون متوجه ماست، هر چقدر از این فضای آزادی که مطهری و بهشتی و امام برایمان ترسیم میکردند، تحت هر نامی فاصله بگیریم این هم یک خطر است؛ خطری بزرگ.
باور کنیم همان گونه که استاد مطهری میگفت: «اسلام به اين دليل باقي مانده كه با شجاعت و صراحت با افكار مختلف مواجه شده است. در آينده هم اسلام تنها و تنها با رویارویی صريح شجاعانه با عقايد و افكار مختلف است كه مي تواند به حيات خود ادامه دهد و من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار ميدهم كه خيال نكنند راه حفظ معتقدات اسلامي جلوگيري از ابراز عقيده ديگران است. از اسلام فقط با يك نيرو ميشود پاسداري كرد و آن علم است و آزادي دادن به افكار مخالف و مواجهه صريح و روشن با آنها.»
هر رفتار و برخوردی که باعث برخورد با فعالان سیاسی و منتقدان و جلوگیری از حق انتقاد و بیان بشود و به سلب حقوق مدنی دامن بزند و به افزایش هزینه فعالیتهای سیاسی در جامعه ما دامن بزند، با اندیشه مطهری به عنوان یک تئوریسین بزرگ انقلاب اسلامی و آنچه در حکومت علی(ع) در برخورد با مخالفان سرسختش دیدیم که از فضای آزادی بیان برای مخالفت و برخورد با حکومت حضرت استقاده میکردند، همخوانی و همراهی ندارد.
امروز باید از ارزشهای انقلابمان دفاع کنیم. بپذیریم که آزادی سیاسی در متن تعالیم اسلام عزیز و سیره ائمه و آرمانهای انقلاب شکوهمند ماست و نمیتوان با براندازی نرم ارتباطی داشته باشد. مراقب باشیم برخورد با براندازی نرم و دفاع از نظام و ایران عزیز، معنای سلب آزادیهای سیاسی را پیدا نکند.
1- پیروامون انقلاب اسلامی صفحه 49
2- جاذبه و دافعه علی(ع) شهید مطهری143
3- پيرامون جمهوري اسلامي، ص 12 – 124
4- پیرامون انقلاب اسلامی صفحه 16
مهدی مکارمی(سایت تابناک)
| شهدا را در بیت رهبری دفن کنید ! | ![]() |
| مقالات و نامه ها |
| سه شنبه, 13 اسفند 1387 ساعت 06:01 |
استفاده ابزاری از شهدا از یک سو و اعتراض دانشجویان به استفاده ابزاری از شهید موجب شد که خواسته یا نا خواسته به ساحت مقدس شهدا اسائه ادب شود، اینان جان خویش در راه آزادی ما فدا کردند، چون شمع سوختند تا به محفل ما نو ر بخشند و امروز استخوان های این عزیزان را - که بی هیچ توقعی جان خویش فدای آرمانهای بلند ملت کردند - بر سر دانشجو می کوبند ! شهدا با استبداد مبارزه کردند و هرگز راضی نیستند که نام و یادشان بهانه ای برای سرکوب و برخورد با دانشجویان شود. از سوی دیگر دانشجویان نیز از جنس همین شهدا هستند و روزی باید راه آنان را ادامه دهند، بر روی نیمکت هایی می نشینند که شهدا می نشستند و فریادی سر می دهند که شهدا سر در آن راه دادند، قطعاً دانشجو و استاد شهیدشان را در آغوش گرفته و چون گل می بویند، اگر اعتراضی است نه بر مهمانی شهداست - که آنان صاحب البیت اند - نگران موجودات دوپایی هستند که می خواهند زیر تابوت شهید وارد دانشگاه شوند، همان کسانی که 16 آذر - روز شهدای دانشجو - جرات ندارند به خیابان 16 آذر بیایند و امروز زیر تابوت شهیدی را گرفته و لا اله الا الله گویان می خواهند سنگر دانشگاه را فتح کنند، غافل از این که شهید نور است، چراغ هدایت است، خون است در رگهای دانشجو، سنگری است برای استاد، گلی است که هر کجا بکارید گلستان می شود، ودانشجو اگر به این شهدا اقتدا کند، کار شما بسی دشوارتر است! امروز کسانی از شهدا استفاده ابزاری می کنند که در گذشته هم آنان را ابزاری برای به قدرت رسیدن خود می دانستند، کسانی که خود و فرزندانشان رنگ جبهه را ندیدند، آنروزها که شهدا را به مسلخ می فرستادند خود در پشت جبهه پایه های ریاست و قدرت رابر استخوان شهدا خراطی می کردند! من شهدا را به روی چشم جای می دهم " رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست " و آنان را صاحبان این خانه و مرز و بوم می شناسم، ملک و حکومت را از آنان می دانم و معتقدم قبل از دانشگاه و کوه و امامزاده بایستی شهدا را در کانون های قدرت وارد کرد، تا بدانیم حکومتی که در دست ماست مرهون ایثار و جانبازی شهداست، بدانیم که جمهوری اسلامی بر شانه های 230 هزار شهید و یک میلیون مجروح و جانباز استوار است ! باید شهدا را در بیت رهبری، خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست جمهوری، قوه قضاییه، مجلس و تمامی وزارتخانه ها دفن کرد، باید سر راه هر وزیری شهیدی دفن کرد، تا بداند برای رسیدن به وزارت پای بر خون شهدا نگذارد! باید هر صبح مسئولین با عبور از مرقد شهید با او پیمان بندند که راه آنان را در مبارزه با استبداد ادامه داده و خود دچار غرور ، تکبر و استبداد رای نشوند . 12/12/87 دکتر مهدی خزعلی |
وقتی از صهیونیستها حرف میزنیم که در جبههی مقابل ایستادهاند، منظورمان فقط اسراییلیها نیست. هرکس که دشمن اسلام باشد، در این جبهه جای میگیرد. اسراییلی باشد یا آمریکایی، فرقی نمیکند. مهم این است که دشمن خداست و تلاش میکند حق را نابود کند.
این دشمنی از دو راه بروز میکند. ممکن است این شخص حقیقی یا حقوقی، پشتیبان اسراییل ـ که قبلاً دانستیم مهمترین دشمن ماست ـ یا امثال آن باشد و این پشتیبانی را هم اظهار کند یا ممکن است ظاهراً هیچ ربطی به این دولت نامشروع و وابستگانش نداشته باشد، اما توانایی اقتصادی، سیاسی و تبلیغی خود را در راه مبارزه با اسلام و امت اسلامی خرج کند.