تلخي بي پايان

یادم نمی رود که یک بعد از ظهر داغ و خاکی و چرک، کنار ریل فراموش شده ی قطاری که جیغ هایش شبیه ترس هایمان بود نشسته بودیم، دل دل می زدیم که قصه ای داریم و فیلمی داریم و در این فیلم آدم هایی داریم که میانشان گیر افتاده ایم و نمی دانیم طرف کدام را بگیریم.

قصه ی ما درباره ی گناه بود، درباره ی قتل بود، درباره ی عشق بود، درباره ی مجازات بود و احساس... احساس. درباره ی همه ی آن چیزهایی که انگار عیب ترین عیب ها بود اما بخشیدنی می شد وقتی که فهمیدنی می شد و وقتی می شد فکر کرد و شاید، شاید، حق داد.

یادم نمی رود جمله اش را که "خوب نگاه کنی می بینی که چند بار در این فیلمنامه کلمه ی «حق» شنیده می شود. بارها شنیده می شود. از زبان خیلی ها، هر کسی به قد خودش، در حد خودش، به زبان ناقص یا کامل خودش... هر کس به شکلی این واژه را می گوید. پیش از این که آن ها مهم باشند، واژه ی «حق» است که باید شنیده شود. ده بار. صد بار. آن قدر که یاد همه بماند."

این یکی از نخستین چیزهایی بود که از اصغر فرهادی آموختم. که حق را باید آن قدر گفت که یاد همه بماند.

نگفتن حق سخت است. درد دارد. به دل آدم می ماند.

حرف حق... قضاوت این که حرفی حق هست یا نه شاید کار هر کسی نباشد.

اما این که انسان ها حق دارند حرف بزنند را، به قول خودش، یک بچه ی پنج ساله هم می فهمد.

این چند خط هنوز هم شاید تکاندن غبار از این صفحه به حساب نیاید. چرا که غبار این اطراف بوی گند همین نگفتن ها را می دهد. نگفتن هایی که از ریخت می اندازندت.

این چند خط شاید فقط صدای چهار تا استخوان است که زیر بار این همه حرفی که نتوانستیم بگوییم و نتوانستیم بشنویم خرد می شوند.

این چند خط معنی طرفداری و نرخِ وسطِ معرکه و لشکرکشی نمی دهد. این چند خط افاضاتی در باب تعیین حقوق فیلمساز و هنرمند نیست. این چند خط، حیرت است. وحشت است. ناباوری است نسبت به فاصله ی باور نکردنی میان حقِ «گفتن» و منطقِ «نگفتن» . خشم است به نفع هر آن چیزی که قرار است بشود اسم حق -اسم حرف- رویش گذاشت. همدردی است از طرف هر کسی که ناحق شنیدن را درک کرده، با کسی که به تازگی ناحق شنیده و من، لا اقل من، خبر دارم که روزی پامال کردن حق برایش درد بزرگی بود.


یادم نمی رود روزی را که فیلممان پایان نداشت، از ترس این که تمام شود و توی دل آدمهای خیالی اش حرف نگفته ای مانده باشد هنوز.

نمی دانم آقای فرهادی، نمی دانم چطور شده که ارزش کار و بارمان، دغدغه های مان، ادعاهایمان، آرزوهایمان، توی این تورمِ خودی و ناخودی ست که از سکه می افتد. نمی دانم.

اما جای خالیِ حرف حق درد می کند، آشنای قدیمی سالهای شهر زیبا. می فهمی که.

پی نوشت: این متن صاحب پانزده مرتبه تکرار واژه ی حق است.


برگرفته از وبلاگ ترانه علیدوستی

پیامبر(لینک اضافه شد)

به نظر می آد جریانی در سینما امریکا شکل گرفته که سالها پیش بعد از جنگ ویتنام هم شاهدش بودیم.دوره ای که پسران به جنگ رفته مرد به جامعه امریکا برگشتنند.مردانی که در جایی دور از خانواده هاشون و جامعه مردی رو به سبک خودشون تجربه کردند و حالا باید خودشون رو با قواعد مردانه ولی شکننده دنیای اطرافشون سازگار کنند.در دوره بعد از جنگ ویتنام فیلم های "اینک آخرالزمان"،"متولد چهارم جولای" و"غلاف تمام فلزی" ساخته شدند.در سینمای خودمون هم فیلم "آژانس شیشه ای" از این نوع بود.حالا در دو سال اخیر فیلم های ضد جنگ یا دقیق تر فیلم هایی که روایت زندگی قهرمان های قهرمان های از جنگ برگشته است در اثار شاخص سینمای امریکا دیده می شوند.جریانی که فکر کنم از فیلم های مهم شروع کننده اش in the valley of elah باشه و در سال قبل با سه فیلم "برادران"،"hurt locker و "پیامبر" ادامه پیدا کرد.یکی از مهم ترین شاخصه های این فیلم ها بازی های عالی نقش های اصلی و مکمل فیلم ها بود که در باور پذیری و تاثیر گذاری این فیلم ها نقش مهمی داشت،در برادران بازی درخشان توبی مکگوایر که باور نمی کردم در بازی کردن نقشی غیر از اسپایدرمن اینقدر موفق باشه یا ناتالی پورتمن زجر کشیده و حتی جک جینهال(توانمندی این دو تا رو می دونستم برای همین شگفت زده نشدم.)یا قهرمانی که زندگی از دست رفته اش رو به جای کوکائین مثل قهرمانان جنگ ویتنام در خنثی کردن بمب در عراق جستجو می کنه و در آخر فیلم محبوب من از بین این موج،پیامبر،فیلمی در مورد جانبازی که تازه از جنگ عراق برگشته بعد از طی کردن مراحل بهبود برای ادامه مدت تعهد خدمتش، ماموریت اطلاع دادن کشته شدن سربازان امریکایی به خانواده هاشون بهش ابلاغ میشه.سربازی که با این برنامه به جنگ رفته بود که هرگز برنگرده(به عنوان مثال جدا شدن از نامزدش)حالا وظیفه داره خبر کشته شدن دیگر سرباز ها رو به خانواده هاشون اعلام کنه و شاهد زجر کشیدن بازماندگان جنگی باشه که خودش توش شرکت داشته.فیلم به دو نکته تاکید داره یکی وضع قهرمان تنهای از جنگ برگشته و دیگری وضع خانواده هایی که جنگ روشون تاثیر گذاشته.سرباز تنهای از جنگ برگشته تنها کسی رو که کنارش می بینه افسر مافوق از خود راضیشه که فکر می کنه همه چیز رو می دونه،با سبک زندگی عجیب.تقابل این دو شخصیت یکی از اصلی ترین موضوعات فیلم میشه که فقط در یک مستی و درد به تفاهم ختم میشه.کلا با توجه به تاکیید فیلم به روابط انسانی پیشنهاد می کنم که حتما فیلم رو ببینین چون خیلی قابل توضیح نیست.

دقت کردین چقدر زندگیمون تحت ناثیر اخبار قرار داره؟کافیه که پیامبری بیاد خبری بده و زندگی دگرگون بشه فقط به شرطی که به عمق خبر پی ببریم.شروع اعلام مهمترین خبر مبارک.

لینک:http://tinyurl.com/messnger

 

vantage point

این فیلم روایت داستان ترور رئیس جمهور امریکا در یک همایش مبارزه با تروریسم در اسپانیا است.داستانی که بار ها به شکل های مختلف توسط افراد مختلف تعریف شده،عاملی که باعث تفاوت این فیلم با بقیه فیلم هایی که در این دسته قرار می گیرند مثل "shooter" یا "ترور ریچارد نیکسون" با بازی شون پن و Naomi watts می شود، نحوه روایت داستان است که از قواعد معمول پیروی نمی کند.داستان فیلم چندین بار از حدود 20 دقیقه قبل از انجام ترور شروع می شود که در هر بار روایت داستان، دوربین یکی از حاضران در صحنه ترور را دنبال می کند و ما داستان را از زاویه دید این شخصیت پیگیری می کنیم.با هر بار تعریف داستان به تصویر روشن تری از شخصیت ها و روابط بین آن ها می رسیم و داستان هم مقداری از نطر زمانی پیشرفت می کند.کارگردان با کمک این روش چندین بار از آرامش اولیه که در هر داستانی معمول است شروع می کند و داستان را در نقطه اوج و هیجان بالا ختم می کند تا اینکه در یک قسمت نهایی با حضور اکثر شخصیت ها هیجان با نهایت می رسد.این موضوع باعث شده که شما هیجان چندین فیلم اکشن را در یک فیلم تجربه کنید بدون اینکه به خاطر ریتم سریع، داستان را از دست بدهید و سر در گم شوید.کار کارگردان در مدیریت صحنه های اکشن و استفاده خوب از جلوه های ویژه و از همه مهم تر کنترل عالی جمعیت برای نمایش فضای آشوبی که بعد از ترور در شهر رخ می دهد قابل احترام است.فیلم به خاطر استفاده مناسب از محیط و بافت سنتی اسپانیا و بازی های یکدست فیلم خوش ساخت از کار در آمده و ارزش دیدن دارد.نکته قابل توجه دیگر هم بازی فارست ویتاکر در فیلم است که سال قبل از اکران این فیلم به خاطر فیلم "آخرین پادشاه اسکاتلند"جایزه اسکار را گرفت،در اینجا هم به میزان حضورش در فیلم موثر بازی کرده و در صحنه نهایی درخشان.
پی نوشت:
1.فکر کنم زیادی در مورد این فیلم مثبت نوشتم که دلیل شخصی داره،اگر کسی فیلم را دیده نقاط ضعف فیلم را بنویسد.
2.انیمیشن the secret of kells را هم حتما ببینید.

آيا سينما مي تواند مظهر تجليات ديني باشد


این مقاله یکی از بهترین مطالبیه که امسال خواندم و مرتبط با بحث این دوست بنیادگراست.

پرداختن به تعابيري از قبيل «سينماي ديني» و «سينماي معنوي» و ساختن ترکيباتي مثل «سينماي معناگرا» و «سينما در جست و جوي حقيقت» نزد ما دلايل و سوابقي دارد به کلي متفاوت با جريان عمومي سينما در جهان. گمان مي کنم ابتدا بايد اين تفاوت مشخص شود و مورد تاکيد قرار گيرد تا بدانيم تلقي ما از اين تعابير چيست و چرا به آنها مي پردازيم و تا چه اندازه ممکن است بتوان بين دغدغه هاي خاص ما با مباحث طرح شده در تاريخ نظريه پردازي سينما به نقطه اشتراکي دست يافت.

ادامه نوشته

بهشت یا وعده ی بهشت (2)

همیشه در پی این بودم که حقیقت این واقعه را فارغ از جهت گیری های مختلفی که وجود دارد ، ببینم. نه پذیرفتن اینکه تمام آنان هدف الهی دارند منطقی بود ،و نه آنکه تمامی آنان برده های گروهک های سیاسی باشند قابل باور است . در این فیلم انگیزه ها را میتوان خیلی عریان مشاهده کرد.پس از مدت زیادی بود که فیلمی جانب دارانه نمی دیدم.سازنده در مرز باریکی حرکت می کند که افتادن به هر سو جهت خاصی را به مخاطب القا میکند.

سه شخصیت محوری در فیلم موجود است. لحظه ای که متوجه می شویم سعید و خالد برای عملیات شهادت طلبانه نام نویسی کرده اند،تعجب وجودمان را فرا میگیرد.بر خلاف تمام شنیده های قبلی با تصویری مواجه میشویم که ساده و بی آلایش ،جوانانی را نمایش میدهد که به دور از هرگونه فرآیند مغزشویی آماده می شوند تا فردا در تل آویو هم بکشند و هم کشته بشوند .

سعید در توضیح اینکه چرا این عملیات را انجام می دهد،می گوید که زندگی در این شرایط شرفی ندارد.ترجیح می دهد بمیرد تا اینکه در حقارت و بدون آزادی زندگی کند.او در دیالوگی کلیدی می گوید :" آنها ما را میکشند و در دنیا مظلوم شناخته می شوند.مگر می شود که هم ظالم بود و هم مظلوم؟ پس من هم چاره ای ندارم جز این که هم  قاتل باشم و هم مقتول ."

در مقابل خالد است. خالد که در ابتدا آتشی تند تر از سعید برای انجام عملیات دارد ، به محض اینکه در برابر دلایل نسبتا منطقی سها قرا میگیرد ،سست انگیزه بودنش عیان می شود. سها می گوید ما نباید کسی را بکشیم که در این صورت با اسرائیل تفاوتی نخواهیم داشت .چه سودی از سیر مداوم کشتن و کشته شدن حاصل خواهد شد ؟ ما باید جنگ را به جنگی اخلاقی تبدیل کنیم گرچه اسرائیل اخلاقی نجنگد .البته خالد با سها بحث هایی هم می کند که در این  دیالوگ  به زیبایی بیان میشود ؛" سها: بهشتی وجود نداره .بهشت فقط در ذهن توئه. خالد : ترجیح میدم در بهشت ذهنی خودم زندگی کنم تا توی این جهنم ." ولی به هر حال دیدن زرق و برق های شهر تل آویو کافی است تا او از کار دست بکشد.

در نهایت این انگیزه قوی سعید است که پیروز میشود تا بلأخره کاری را که باید ، به پایان ببرد.اما در اتوبوسی که سرنشینانش فقط افراد نظامی هستند و نه زنان و کودکان .

برداشت های مختلفی از فیلم شده است . ولی به عقیده من فیلم چیزی جز بیان بدون جانبداری حقیقت نیست . قضاوت کاملا بر عهده بیننده است و هیچ چیز به او دیکته نمی شود  که  اینان شهادت طلبند یا تروریست  .

بهشت یا وعده ی بهشت(1)

"روز گذشته یک جوان فلسطینی کمربند انفجاری خود را در یکی از مناطق صهیونیست نشین منفجر کرد و در پی آن چند نفر به هلاکت رسیدند" . این خبری است که گاه به گاه می شنویم ؛البته بستگی دارد از کدام منبع مطلع شویم اگر از بخش خبری ساعت 21باشد  عبارت "یک جوان شهادت طلب"، از BBC "یک بمب گذار انتحاری" و اگر از FOX یا CNN به گوشمان برسد ، "یک تروریست"را خواهیم شنید. این ها تماماً نامگذاری هایی است که از سوی اقشار مختلف سیاسی جهان برای حرکتی واحد انجام می پذیرد.یک چیزدر میان هیاهوی رسانه ای و سیاسی این حرکت گم میشود تا همیشه این عمل را به صورت نمای بسیار بازی ببینیم که در آن لاشه ی یک خودرو دیده می شود و تجمع مردم و آژیر و افراد پلیس و نوار نارنجی رنگی که به دور صحنه حادثه کشیده شده و نه بیشتر. مسئله ای که کمک می کند تا بهتر ریشه های این حوادث را واکاوی کنیم ،انگیزه های شخصی تک تک افرادی است که مرتکب چنین اعمالی می شوند؛عملیات شهادت طلبانه یا حمله انتحاری یا اقدام تروریستی . اگر انگیزه یک فرد از انجام این کار مشخص باشد و به درستی معرفی شود،راحت تر میتوان از میان سه عبارت فوق آنی را برگزید که مفهوم این حرکت را تبیین میکند.

اینک بهشت . فیلمی ساخته "هانی ابو اسعد" که متولد فلسطین و ساکن کشور هلند است. داستان دو جوان  بیست و چند ساله فلسطینی که قرار است عملیاتی شهادت طلبانه را در خاک تل آویو به انجام برسانند. سعید و خالد دو شاگرد مکانیک مثل هر روز از خواب بیدار می شوند و به کار روزانه خود مشغول هستند. شبی به آنها اطلاع می دهند که فردا باید به عملیاتی بروند که قبلاً برای آن نام نویسی کرده بودند. شب سپری می شود و این دو برای اجرای عملیات آماده می شوند. به دلیل اختلال ناخواسته ای که در ابتدای اجرای عملیات رخ می دهد ، سعید در مناطق صهیونیست نشین سرگردان می شود و خالد به نزد گردانندگان عملیات بازمی گردد.فرماندهان در موضوع شک می کنند و گمان می برند که سعید عامل نفوذی بوده و قصد فاش گویی عملیات را داشته است. در این میان خالد که از صداقت دوست خود اطمینان دارد،به همراه سها که علاقه ای نسبی به سعید دارد،به دنبال وی می گردند.سها دختر یکی از شهدای بزرگ انتفاضه است که به تازگی از اروپا برگشته و این عملیات برای انتقام جویی از کشتن پدر اوست . بالأخره سعید پیدا می شود و برای توضیح به نزد فرمانده عملیات برده می شود.او در این گفتگو انگیزه اش را برای انجام عملیات شرح می دهد و می گوید که چاره ای جز به پایان بردن برنامه ندارد.و دوباره هر دو برای انجام عملیات عازم تل آویو می شوند. اما این بار در پای عملیات خالد دچار تردید و دوگانگی میشود و از کار کناره گیری میکند و سعید به تنهایی عهده دار این کار میگردد.

فیلم در پی به تصویر کشیدن حقایق چنین عملیاتی است.در این داستان از هر طیف شخصیتی وجود دارد  و در نهایت انگیزه شخص  که  محرک اصلی این گونه فعالیت هاست، برای مخاطبان معرفی می شود. سؤال این است که چرا و چطور کسانی قانع میشوند تا خود را به آتش و خون بکشند.به پای کدام هدف می سوزند؟هدفی که قطعاً انجامش با نبودن آنها در دنبای مادی برابری می کند؛بهشت یا بهتر بگویم ، وعده بهشت.نام فیلم به زیبایی لحظه ی انفجار را ترسیم میکند.کشیدن ضامن بمب آخرین فعلی است که احساس میشود و پس از آن بدون هیچ احساسی از درد یا رنج ، رسیدن به بهشتی است که انتظارش را میکشیدند. حتی متوجه نمی شوند که گفته اند "اینک بهشت" یا نه .   

                                                                                                                ادامه دارد...

دشمنان جدید و قدیم ایالات متحده در یک داستان(قسمت آخر)

با سلام خدمت دوستان

با این پست نقد فیلم بادبادک باز به پایان رسید(خودمم از دستش خسته شده بودم)اگه لطف کنید و نظر بدید که اصلا از این تیپ نقد ها خوشتون میاد یا نه‌ ممنون میشم .اگر با نظرات به نوع فیلم هایی که انتخاب میشن و نوع تحلیل هایی که انجام میشه جهت بدید باز هم ممنون میشم.یک سوال دیگه رو هم لطفا پاسخ بدید.آیا به مسائل فنی فیلم هم علاقه مندید یا در همین حد کافیه؟آیا از این مطلب سه قسمته استفاده کردید یا اینکه مذخرف بود؟

 

 

چه موقعیتی بهتر از این برای به تصویر کشیدن دشمنان جدید و قدیم ایالات متحده ؟ پیدا کردن کشوری که در طول پنجاه سال اخیر مورد هجوم مهمترین دشمنان امریکا بوده کار دشواری نیست اما پیدا کردن قالبی داستانی که روایتگر ظلم و ستم رفته بر مردم توسط این دو باشد یقیناً کاردشواری است.(ادامه مطلب)

ادامه نوشته

دشمنان جديد و قديم ايالات متحده در يک داستان(قسمت دوم)

با سلام خدمت دوستان

قرار بود نقد فیلم بادبادک باز رو در دو بخش تقدیم کنم . بخش اول حدود 2 ماه پیش بر روی سایت قرار گرفت .تنبلی بنده باعث شد که بخش بعدی تا امروز به تاخیر بیفتد . بخش دوم رو که نوشتم دیدم طولانی شد ، پس تصمیم گرفتم که این مطلب رو به سه بخش تقسیم کنم. این کاهلی رو بر من ببخشید.

امیر و حسن در نمایی از فیلم

ادامه نوشته

اعتراض!!!

سلام خدمت همه ی عزیزان....

امروز یکی از بچه ها ازم خواست که دوباره یه پست برای یادآوری قضیه ی اعتراض به فیلم چهار چنگولی بذارم.تو پست قبلی گفتم و این بار هم میگم "این شروع بی حرمتی در سینماست".نگذارید این مساله هم مانند سایر مسایل عادی شود....

یه نفر یه نظر جالب داد که میتونیم یه منبع خبری مثل خبرنگار  روزنامه یا یه گزارشگر یا مثل اون رو پیدا کنیم و بلیط یک سانس سینما رو به طور کامل بخریم .بعد موقع پخش فیلم به نشانه اعتراض از سالن خارج شیم.اگر این عمل به خوبی بازتاب داده بشه نتایج جالبی به همراه خواهد داشت.اگر شما فکر میکنید نظر بهتری دارید اون رو از ما دریغ نکنید.

راستی مجله ی همشهری جوان تو این هفته یه مصاحبه خبری با کارگردان چهار چنگولی آقای سعید سهیلی کرده که خوندنش خالی از لطف نیست.تیتر مصاحبه هم اینه:

یا شما خیلی مذهبی هستید یا من بی دینم!!!

                                                                               

فروش به چه قیمتی؟!

  فیلم چهار چنگولی قطعا پرفروش ترین فیلم کارگردانش خواهد بود اما به چه قیمتی؟!کافی است آنهایی که فیلم را دیده اند و چشم و گوششان بابت دیدن و شنیدن بعضی شوخی های جنسی از تعجب گشاد شده بیرون سالن در حالی که لبشان را میگزند آنها را تکرار کنند تا بقیه هم برای دیدن این فیلم ترغیب شوند.واقعا سینمای ما به جایی رسیده که چنین الفاظی در آن میگویند.الفاظی که حتی نمیشود آنها را در جمع خانوادگی بازگو کرد؟!بله...مخاطب میرود این تابوشکنی را ببیند.سازندگان هم این را می دانسته اند که فیلمشان از راه همین تبلیغ نا خواسته دهان به دهان خواهد فروخت.

                          Click to view full size image

  والدین چه جوابی به سوال های بچه هایشان راجع به در حوض رفتن برادرها و حرف هایشان در موقع خواب میدهند؟!این درست که بچه های این دوره زمانه پدر و مادرها را در جیبشان گذاشته اند اما قصه شکستن حرمت ها در سینماست سینمایی که قرار است مامن خانواده هایی باشد که با خیال راحت می خواهند از یک محصول فرهنگی سالم لذت ببرند."چهار چنگولی"محصول سالمی نیست ولی میفروشد به خاطر همه لب گزیدن ها و مخالفت هایی که مثل این مطلب درباره آن میشود.

حالا بحث کنید که چرا وهابیون در حال گسترش اند.آیا کسی هست جلوی شیعیان را بگیرد؟.....


منبع:مجله ی همشهری جوان

سینما-بررسی transporter3

نمی خواستم تا قبل از حذف شدن مطلب سینا در مورد بادبادک باز از صفحه ی اول در مورد سینما چیزی بنویسم که دوستان شاکی نشن و بگن سایتو سینمایی کردین ولی فکر کنم تحت تاثیر درخواست سینا برای کپی/پیست نکردن سرعت تولید مطلب همه کم شده برای همین مجبور شدم این نقد رو زودتر بنویسم.لازمه که قبل از شروع نقد بگم که بر خلاف سینا که می خواد فیلمای تاثیر گذار رو بررسی که من سراغ همه جور فیلمی می رم .

ادامه نوشته

نقد فیلم

با سلام خدمت دوستان

دوست داشتم یک بخش راجع به فیلم در سایت وجود داشته باشه و این پست میتونه شروع این حرکت باشه .از این به بعد سعی میکنم درباره ی فیلم هایی که روی خودم تاثیر داشتن یه تحلیل جامع ارائه بدم . البته این نقدها نظرات منه و میتونه نظرات مخالف و متفاوت دیگری هم وجود داشته باشه.نقدها رو در دو بخش تقدیم میکنم : بخش اول راجع به خود فیلم ،شامل اطلاعاتی مثل بازیگرها ، سال تولید، موسیقی فیلم واز این جور چیزها وبخش دوم رو به لایه های درونی تر فیلم و اهداف سیاسی ،اجتماعی سازندگان اختصاص میدم.امیدوارم استقبال بشه.

برای این بار فیلم بادبادک باز رو در نظر گرفتم.ادامه ی مطلب را کلیک کنید!!!

ادامه نوشته

اخرا جی های 2

سلام ، چند تا عکس از فیلم اخراجی های ۲ خالی از لطف نیست .شاید فیلم دوم اون رکورد فیلم اول رو هم بشکونه !

 با هم سری به ادامه مطلب بزنیم !

ادامه نوشته

راه اندازی بخش سینما

من می خوام برای وبلاگ بخش سینمایی راه بندازم ولی هنوز تصمیم نگرفتم چه نوع مطالبی بزارم.

سه نوع مطلب به فکرم رسیده که اگه بگین بیشتر روی کدوم وقت بزارم ممنون میشم.اگه نوع نوشته دیگری به ذهنتون می رسه هم بگین.

۱.معرفی فیلم و عوامل

۲.نقد فیلم

۳.خبرهای زرد مثل:که با کی عروسی کرد و تولد هر بازیگر چه روزیه و کلا حواشی.من خودم با این نوع مطالب اصلا حال نمی کنم ولی هر طور شما مایل باشین!