انتخاب10

                           

مهندس میر حسین موسوی خامنه ای پنجمین نخست وزیر جمهوری اسلامی است. او متولد 1320 در خامنه است و در سال 1348 از دانشگاه ملی آن زمان (شهید بهشتی کنونی) در رشته معماری کارشناسی ارشد دریافت داشته است و از سال 1358 تا کنون عضو شورای انقلاب فرهنگی است.از دیگر فعالیت های وی میتوان موارد زیر را نام برد:

مدرس دانشگاه ملی (شهید بهشتی) سال ۱۳۵۳ - ۱۳۵۴

استادیار دانشگاه ملی (شهید بهشتی) سال ۱۳۵۴ - ۱۳۵۶

عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۷ - ۱۳۶۰

رئیس دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی۱۳۵۸

دبیر و مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی

وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران

نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۶۰ - ۱۳۶۸

مشاور سیاسی رئیس جمهور

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۶۸

استادیار علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس ۱۳۶۸ - ۱۳۷۶

مشاور عالی رییس جمهور از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴

رئیس فرهنگستان هنر ایران از سال ۱۳۷۸ تاکنون

حال که کمی با ایشان آشنا شدید، به سراغ اخبارهایی که امروزه درباره ایشان گفته میشود میرویم. اول از همه شایعه ایست که هفته پیش در دهان مردم و روزنامه نگاران افتاده بود که خبر از نامه گلایه آمیز مهندس موسوی به خاتمی میداد. ولی خاتمی در راهپیمایی 22 بهمن گفته که همچین نامه ای به ایشان نوشته نشده و آنرا تکذیب میکند! سید محمد خاتمی در پاسخ به دیگر سوالات خبرنگاران در  خصوص اینکه آیا با حضور شما میرحسین موسوی هم در صحنه خواهد بود، پاسخ نداد.

همچنین محمد رضا عارف عضو هیئت رئیسه بنیاد باران گفته که حضور میر حسین موسوی بسیار مفید و مغتنم است و جو انتخابات را نیز گرمتر میکند. (به ما چه؟)

خبر دیگه ای که تازه به دست رسیده حاکی از اینه که مشاور ارشد میر حسین موسوی(علیرضا بهشتی) در همین روزهای اخیر از قصد او برای تداوم حضور در صحنه انتخابات خبر داده است. پس از اعلام کاندیداتوری رسمی آن دو فرشته نجات ، اکنون میر حسین موسوی با هدف پایان دادن به تردیدهایی که درباره قصد او به تداوم حضور در عرصه به وجود آمده بود اعلام کرده که به صحنه اومده و به طور "فعال" ، "مستقل" و"موثر" در صحنه باقی خواهد ماند. علیرضا بهشتی در این بیانیه نیز اعلام حضور موسوی در صحنه صریحاً اعلام کرده که البته عملا به گونه ای نوشته که موضوع "فعالیت" در آن بیشتر تاکید شده تا موضوع "کاندیداتوری"!

(کیهان:) با همه این اظهارات هنوز هم ارزیابی روشنی از موضع مهندس موسوی نمیتوان ارائه داد. اتفاقات و اظهار نظرهای روزهای اخیر را با توجه به مجموعه قرائن ، بیشتر باید به عنوان پاسخی به حملات و جوسازی های حامیان خاتمی تفسیر کرد که طی هفته های گذشته فشار سنگینی بر موسوی با هدف کنار گذاشتن او از صحنه انتخابات وارد کرده اند. میر حسین موسوی که مدتهاست از ناحیه رفتار حامیان خاتمی احساس خطر میکند اکنون قصد دارد به آنها نشان دهد مهره ای نیست که بتوانند هر طور خواستند با او بازی کنند.

(خودم:)در دهه فجر مهندس ، یک سخنرانی هم در جمع دانشجویان داشته که درباره مسائل مختلفی چون برنامه ها و نظراتش در مورد دهه چهارم انقلاب ، مشکلات جوانان با انقلاب ، طرح تحول اقتصادی ، دولت سالاری و... صحبت کرده که اگر مشتاق بودید من خلاصه خلاصه سخنرانی را در ادامه مطلب گذاشتم. اگر هم مشتاق تر بودید متن تمام سخنرانی را بخوانید(که میدانم نیستید!)، به سایت کلمه مراجعه کنید.  

ادامه نوشته

ما رای می دهیم چون رای ندادن یعنی...

به نقل از سايت ... !

مطلبی که با این عنوان توی سایت گذاشته شد کار من نبود ، بلکه یکی از دوستانم وقتی صفحه باز بوده و من حواسم نبوده این مطلب رو گذاشته .
از هر کسی هم که نظر داده ممنون ولی بهتر بود نظرات دوستانه تری میذاشتید .
باتشکر و عرض معذرت

موسیقی song for Gaza

این ترک رو من خیلی اتفاقی تو کوشیم پیدا کردم و کلی فکر کردم تا بفهمم کار کدوم یکی از دوستامه!این آهنگ در مورد جنگ غزه است و شعر خوبی داره ولی موسیقیش کمی نقص داره.شعرش رو تو ادامه مطلب ببینید.

دانلود

 

ادامه نوشته

نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)

 

امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

چون در همه عمر داشتم حب علی
آمد به سرم چهارده نور علی
گفتم كه شفیع من كدامین شماست؟
كردند اشارت به حسین بن علی

اربعین حسینی و بحر طویلی دیگر

با عرض تسلیت به مناسبت اربعین سید و سالار شهیدان ، حضرت اباعبدالله الحسین ، متناسب با ایام و به در خواست دوستان بحرطویلی با موضوع اربعین براتون میگذارم .

 التماس دعا

اربعین

اربعین آمد و شد وقت عزا شور و نوا قافله ای آمده از شام بلا رو به سوی کرب و بلا خاک مصیبت به سر اهل ولا ناله مرغان چمن آید و با سوز و محن آید و با قافله سالار که بد عابد بیمار ولی دیده خونبار ز داغ پدر و اکبر و عباس علمدار علی اصغر و هم قاسم و عبداله و یاران وفادار در آن وادی خونخوار ز جور و ستم فرقه کفار که گلها همه پرپر شد و در بر بگرفتند به بر راه بقا را

گفت زینب به عزیزان جوان مرده افسرده درمانده که ای نجمه و کلثوم و رباب آنکه جان فاطمه ای نوگل گلزار مدینه مه رخشنده سکینه همه آیید لب آب روان مشک بیارید از این آب بریزید روی قبر شهیدان همگی با لب عطشان همه شان در ره قرآن و ره دین خدا روی زمین گشته ز کین بر سر نی رفت سر نور خدا خون خدا زاده زهرای بتول آن گل گلزار رسول ای به فدای تو حسین نور دو عین قلب نبی جان علی زینب تو آمده با خیل یتیمان و اسیران همه سرگشته و حیران همه با دیده گریان دمی ای شاه بپا خیز ببین این دل افسرده ما را

ای برادر به خدا جای تو خالی که از این قوم چه دیدم چه کشیدم ز جفا طعنه شنیدم به تن این جامه دریدم به روی خاک خزیدم چه بگویم که در آن طشت طلا راس پر از خون تو دیدم به خرابه شبی ای وای چه آمد به سرم خون شدی آن شب جگرم مرد ضیاء بصرم طفل صغیر تو ز بس گفت کجا شد پدرم عمه چه شد تاج سرم از چه نیامد ببرم خیز و ببین چشم ترم وای از آن دم که بیامد به خرابه سر پر خون تو ای جان برادر چه شبی بود که جان داد رقیه هله کوتاه کن ای «صالح» این قصه پر غصه و این ماتم و این رنج و بلا را

دنیای نهج البلاغه 3

اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان، و اعجز منه من ضیّع من ظفر به منهم

حضرت در اینجا میفرماید: "ناتوانترین مردم کسیه که از دوستیابی ناتوان باشه، و ناتوانتر از او هم کسیه که دوستشو از دست بده"

طبق آیه 10 سوره حجرات(انما المومنون اخوه) منظور از "اخوان" در این حکمت برادرای دینی یا دوستان راستینه. حقیقت هم همینه، خودتون مستحضرید، دوست خوب جز برادری و ادای حق اخوت و دلسوزی کاری نمیکنه.با دوست خوب میتونیم یک شبه، ره صد ساله بپیماییم.چرا؟چونکه آدم الگو میگیره ازش، علمای علم روانشناسی میگن، آدم سعی میکنه خودشو به کسی که علاقه داره شبیه کنه. همینطور دوست بد میتونه دستاوردهای صد ساله انسان رو یک شبه بر باد بده.لذا گفته شده: دوست مثه وصله ایه برای پیرهن، نگاه کن ببین پیرهنتو با چی وصله میکنی.

اینجا امام میفرماید: "اکتساب" و این به معنی دوست شدن نیست، به معنی بدست آوردن دوسته، یعنی اینکه دوست خوب همینجوری نمیاد، باید دنبالش بگردی و باهاش ارتباط برقرار کنی و حضرت میفرماید: باید حفظش کنی.امام صادق میفرماید:برای هر چیزی یه زینتی وجود داره و زینت مرد، دوستان صمیمی اویند.

اما باید توجه داشت صرف یافتن دوست بدرد نمیخوره، باید یه ارتباط دو سویه وجود داشته باشه.یافتن دوست خوب به هر حال با زحمت همراهه، و از دست دادنش خیلی راحت و آسونه.ولی فواید داشتن دوست خوب و صمیمی بسیار زیاده.

مرحوم فیض کاشانی میگه: دو تا دوست بودند، یکیشون یه روز به اون یکی گفت: "من گرفتار هوای نفس شدم و تو میتونی دوستیتو با من بهم بزنی" اون یکی دوست گفت: "من دوستیمو با تو بخاطر این مرض روحی بهم نمیزنم اما روزه میگیرم تا خدا مشکل تورو برطرف کنه" میگن بعد از چهل روز که این آقا روزه گرفت و لاغر و نحیف شده بود دوستش اومد سراغش و گفت: "خداوند بخاطر تو این مرض رو از من دفع کرد و من رو نجات داد"

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق                  گرت مدام میسر شود زهی توفیق

این عکس چیه؟

دنیای نهج البلاغه 2

بازم امیرالمومنین میفرماید، صدر العاقل صندوق سرّه، و البشاشه حباله الموده، و الاحتمال قبر العیوب

قسمت اول میگه قلب آدم عاقل مخزن رازشه، به قول یه بنده خدا چیزیو که خودت نمیتونی تو قلبت نگهداری چطوری انتظار داری دیگران نگه دارند؟بله، در این راستا صائب میگه، راز خود با یار خود چندان که بتوانی مگو

و اما قسمت دوم میگه خوش رویی دام دوستیه، یعنی چه بسا یک لبخند به جا، در همون دیدار اول، دل کسی رو صید کنه، هرچند صاحب اون لبخند نه بیان درست و حسابی داشته باشه، نه دانش و علم و هنری...

سومی هم میگه تحمل، بدیها و عیوب رو قبر میکنه، دو جا هم این خیلی جدی آزمایش میشه، اول موقع جبهه گیری علیه دیگران، دوم موقعی که رفتار و گفتار کسی قابل تحمل نباشه. حضرت علی میفرماید در این دو جا اگه تحمل کنی، مثه قبر که بوی بد مردار رو میگیره، تو هم جلو عیبهاتو گرفتی.

خردمند را، سینه صندوق  راز          ز حوش خویی است، دام مهری بساز

تحمل کن و عیب را خاک کن          به  سازش، ز خود  عیب را  خاک  کن

سنجش 2

با سلام؛

همان طور که دوستان مستحضر هستند، چند روز پیش شورایی برای بررسی جلسات آتی دوره برگزار گردید.
در این شورا تصمیم گرفته شد تا در فضای مجازی دوره از پیشنهادات شما عزیزان جهت بهبود روال جلسات دوره بهره گیری کنیم. لذا از همه دوستان خواهشمندیم در قسمت نظرات برنامه های پیشنهادی خود را برای جلسات دوره بیان کنند تا بتوانیم جلساتی همراستای خواسته های شما برقرار کنیم.
در ذکر ایده های خود لطفاً به نکات زیر توجه داشته باشید:
1. ایده شما هرچه باشد ارزشمند است، پس ما را از آن محروم نکنید.
2. اگر ایده شما به نظر دور از ذهن رسید، باز هم از ذکر آندریغ نکنید.
3. هرچه ایده ها بیشتر باشد بهتر است.
4. لطفاً در مورد نظرات دیگر نظر ندهید!

(خلاصه اینکه می خواهیم طوفان فکری راه بندازیم تا ایده هايی برای برگزاری جلسات دوره جمع آوری و بررسی کنیم.)

منتظر ایده‌هایتان هستیم.

عکس های برتر سال  2008

سلام به همه دوستان ،

همون طور که میدونید من علاقه زیادی به عکس و عکاسی دارم . به همین منظورم چند تا عکس زیبا رو برای اونهایی که علاقه مند هستند در ادامه مطلب میگذارم . باشد که از آنها لذت ببرید . ضمناً این عکسها ، بهترین های ۲۰۰۸ هستند که  از سایت : boston.com/bigpicture/2008 تلخیص شده اند .

فقط لطفاً نظر بدین که بدونم از این جور مطالب بذارم یا نه !

رعد و برق !

ادامه نوشته

دختری از نسل شهروند امروز

چند وقت از تعطیلی شهروند امروز می گذره،تعطیلی که فقط از روی جهالت و کوته اندیشی مسولان فرهنگی کشور بود.اوایل امیدوار بودم این تعطیلی بیشتر حالت اخطار داشته باشه و مجله پس از مدتی راه بیفته ولی دیگه داشتم نا امید می شدم که مجله ی ایران دخت دوباره متولد شد.دوباره محمد قوچانی دست روی یک نشریه گذاشت ولی این بار به گفته ی خودش قرار نیست مجله خیلی سیاسی باشه ولی من که بعید می دونم بتونه جلو خودشو بگیره.این مجله به طور کامل دختر شهروند امروز به حساب می آد،چون دقیقا همون فرم و اجرا رو داره ولی کمی جوان پسند تر شده،یه کم قرتی شده و بدش نمی اد با نوآوری خودشو تو دل همه جا کنه.مجله از سه مجله (بخش اصلی)تشکیل شده با شرح وظایف زیر:

1.       مجله اجتماعی،علمی و فرهنگی

2.       جهان زنان که بر خلاف نام خود اصلا فیمینیستی نیست.

3.       بازارچه خانواده که سعی در ایجاد نوع جدیدی از نیازمندی ها در مطبوعات داره.

تا حالا فقط شماره اول این هفته نامه چاپ شده که قیمتش 1000 تومن و 98 صفحه است.به جز کم شدن(نیستی) بخش سیاسی تفاوت دیگر دختر با پدر نداشتن یادداشت های فوق العاده از افراد بی شماره که واقعا نقص بزرگیه وبه خاطر همون قرتی بودن مجله کمی هم زردی دارد ،دقیقتر بگم مطالب به شدت عوام فهم تر(نه لزوما عوام پسندتر)شده.امیدوارم که این بار کسی مزاحم این دختر ایرانی نشه تا موفقیتشو ببینیم.

*ببخشید که مطلب عکس مجله رو نداره ولی هر چه گشتم پیدا نکردم حتی تو سایت magiran.com که قراره بانک طالاعات نشریات کشور باشه.

هدیه به دوستان به مناسبت دهۀ مبارک فجر

خالطو الناس مخالطه ان متّم معها بکو علیکم، و ان عشتم حنّو الیکم.

این حدیث از امیرالمومنین میفرماید با مردم طوری رفتار کن که اگه در اون حال مردی مردم برات گریه کنند، اگه هم زنده موندی، بخوان باهات معاشرت داشته باشند.

به نظرم واضح باشه که امام میخواهند از معاشرتی بگویند که در اون آزار و اذیتی وجود نداره، بلکه یاری و دوستی حضور داره.حقیقت اینه که مردم همیشه آرزوی مردن انسانهای بد رفتار و ظالم و آزار دهنده رو دارند.

هرچند همیشه نمیشه مردم رو راضی کرد، یعنی بالاخره هر کسی دشمنی داره.اما ما عملا میبینیم ائمۀ اطهار الگوی بسیار زیبایی در این زمینه به ما دادند.شما حتما شنیدید که اون مرد شامی که بر اثر تبلیغات مسموم معاویه، وقتی به امام حسین رسید شروع کرد به دشنام دادن اما وقتی رفتار خوب حضرت رو دید، اون هم بعد از اینهمه بد و بیراهی که گفته بود، شرمنده شد و گفت کاش زمین دهن باز میکرد و منو میبلعید.بعد گفت تا الان برای من مبغوض ترین انسان های روی زمین امام حسین و پدرش بودند اما الان محبوب ترین ها شدند.

به هر حال از امام خمینی هم زیاد گفته شده، که مسیحیان و سنی ها و ... که تو پاریس امام رو دیده بودند و اخلاق نیک ایشون رو مشاهده کرده بودند، حتی دشمنان امام، پس از مرگ ایشون ناراحت شدند.

دیشب بود که در جشن 22 بهمن یکی از دوستان پدرم رو دیدم که در رژیم شاهنشاهی شکنجه شده بود. میگفت ما تو زندان سیاسی که بودیم نماز جماعت میخوندیم.بعد برای اینکه مشکل پیش نیاد مارو بردن بندی که توش قاتلها و دزدای سابقه دار بودند.میگفت من و شهید رجایی و ... حدود پونزده نفر بودیم، که قرار بود مارو ببرند اونجا تا اینکه یه دعوای الکی راه بندازن و مارو به دست این زندانیها بکشند و بعد هم بگن دعوا شد و کشته شدند.وقتی رفتیم اونجا شهید رجایی گفت فقط به اینها محبت کنید.ما هم همینکارو کردیم.زندانو تمیز کردیم و با همشون با محبت برخورد کردیم.میگفت یک ماه نگذشته بود که وقتی شهید رجایی وایمیستاد سر نماز همه این قاتلها و دزدا بهش اقتدا میکردند و شیفتۀ اخلاقش شده بودند.رژیم شاهنشاهی هم که فهمید چه اشتباه بزرگی کرده مارو برگردوند...

به مردم  درآمیز  با  مهر و یاری      که بر مرده ات گریه آرند و زاری

وگر زنده مانی چو پروانه گردت       برآیند  و  سوزند از شرمساری

چرا من به خاتمی رای نمی دهم!

همونطور که می دونید خاتمی اعلام رسمی کرد که در انتخابات آینده کاندید می شود.خبری که من انتظارشو داشتم ولی امیدوار بودم اتفاق نیفته چون فکر می کنم اگر رای نیاره ارزشش زیر سوال می ره و اگر هم رای بیاره لحظه ای امانش نمی دن که کارشو بکنه و انتظار هرگونه تخریبی رو باید داشت، همون طور که این تخریب از قبل اعلام رسمی کاندیداتوری خاتمی شروع شده بود(چه در روزنامه ها و چه در مجلس(برای مجلس نمونه آماده ندارم)).متن زیر  سرمقاله 14 بهمن روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است:(حداقل جملات قرمز را بخوانید)

ادامه نوشته

چند داستان از پائولو کوئیلو...

سلام خدمت همه ی دوستان...

این چند داستان زیبا را از پائولو کوئیلو حتما بخونید.واقعا جالبه و البته آموزنده

مرغ توکا تصمیم می گیرد

توکای پیری تکه نانی پیدا کرد ، آن را برداشت و به پرواز در آمد . پرندگان جوان این را که دیدند ، به طرفش پریدند تا نان را از او بگیرند .

وقتی توکا متوجه شد که الان به او حمله می کنند ، نان را به دهان ماری انداخت و با خود فکر کرد:

- ((وقتی کسی پیر می شود ، زندگی را طور دیگری می بیند : غذایم را از دست دادم ؛ اما فردا می توانم تکه نان دیگری پیدا کنم . اما اگر اصرار می کردم که آن را نگه دارم ، در وسط آسمان جنگی به پا می کردم ؛ پیروز این جنگ ، منفور می شد و دیگران خود را آماده می کردند تا با او بجنگند و نفرت قلب پرندگان را می انباشت و این وضعیت می توانست مدت درازی ادامه پیدا کند.

فرزانگی پیری همین است : آگاهی بر این که باید پیروزی های فوری را فدای فتوحات پایدار کرد.))

 

چگونه جهنم را پر نگه می دارند ؟

در قصه ای قدیمی آمده است که وقتی حضرت عیسی روی صلیب درگذشت بی درنگ به دوزخ رفت تا گناه کاران را نجات دهد.

شیطان بسیار ناراحت شد و گفت :

- دیگر در این دنیا کاری ندارم . از حالا به بعد ، همه تبه کارها و خلاف کارها و گناه کارها و بی ایمان ها ، همه یکراست به بهشت می روند !

عیسی به شیطان بیچاره نگاه کرد و خندید :

- ناراحت نباش . تمام آنهائی که خودشان را بسیار با تقوا می دانند و تمام عمرشان کسانی را که به حرف های من عمل نمی کنند محکوم می کنند ، به این جا می آیند .چند قرن صبر کن تا ببینی که دوزخ پُرتر از همیشه می شود !

 

بقیه داستان ها رو در ادامه مطلب بخونید

ادامه نوشته

Not made in Israel  

وقتی از صهیونیست‌ها حرف می‌زنیم که در جبهه‌ی مقابل ایستاده‌اند، منظورمان فقط اسراییلی‌ها نیست. هرکس که دشمن اسلام باشد، در این جبهه جای می‌گیرد. اسراییلی باشد یا آمریکایی، فرقی نمی‌کند. مهم این است که دشمن خداست و تلاش می‌کند حق را نابود کند.

این دشمنی از دو راه بروز می‌کند. ممکن است این شخص حقیقی یا حقوقی، پشتیبان اسراییل ـ که قبلاً دانستیم مهم‌ترین دشمن ماست ـ یا امثال آن باشد و این پشتیبانی را هم اظهار کند یا ممکن است ظاهراً هیچ ربطی به این دولت نامشروع و وابستگانش نداشته باشد، اما توانایی اقتصادی، سیاسی و تبلیغی خود را در راه مبارزه با اسلام و امت اسلامی خرج کند.
ادامه نوشته

داستان بیسکویت

سلام دوستان! فرا رسیدن ایام الله مبارک!

لازم دونستم به پیشنهاد یکی از دوستان، مطلبی رو به حضورتون برسونم و اون هم خونه تکونی وبلاگه!

به این صورت که اولا هر کس با این قضیه که اصلا"مشخصات ظاهری وبلاگ تغییر اساسی بکنه یا نه، موافقه بگه! بعدش هم اگر پیشنهاد یا مثلا قالبهای زیبا و مناسبی سراغ داره به شورا میل کنه. من که موافقم و این کار رو کردم. راستی بچه های شورا ناراحت نشینا..... من به دستور یکی از دوستان این را متذکر شدم.

یک عذر خواهی هم بدهکارم و اون هم این که مدتیست پستهای انتخاب۱۰ تعطیل شده. البته این از کم کاری من نبوده. من دائما اخبار انتخابات را چک میکنم. ولی این آقایون خاتمی و موسوی یه روز میگن میایم یه روز میگن اگه اون بیاد من نمیام. یه روز میگن موسوی نمیاد. دو باره فرداش میگن نه خاتمی نمیاد!!! برای همین من گیج شدم و هنوز نتونستم پست قابل قبولی (از نظر خودم) بذارم! خلاصه بهم نخندین که منی که مطالب سیاسی میذاشتم حالا رو اوردم به داستان و شعر و عرفان و... که البته اینا واقعا خیلی بهتر از سیاست هستن! حالا دیگه ازین حرفها بگذریم و باهم داستان بیسکویت رو بخونیم:

 

زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.

چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود ، تصميم گرفت براي گذراندن وقت كتابي خريداري كند. او يك بسته بيسكويت نيز خريد.

او بر روي يك صندلي دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب كرد.

در كنار او يك بسته بيسكويت بود و در كنارش مردي نشسته بود و داشت روزنامه مي خواند.

وقتي كه او نخستين بيسكويت را به دهان گذاشت ، متوجه شد كه مرد هم يك بيسكويت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.

پيش خود فكر كرد: «بهتر است ناراحت نشوم ، شايد اشتباه كرده باشد.»

ولي اين ماجرا تكرار شد. هر بار كه او يك بيسكويت برمي داشت ، آن مرد هم همين كار را مي كرد. اين كار او را حسابي عصباني كرده بود ولي نمي خواست واكنش نشان دهد.

وقتي كه تنها يك بیسکویت باقي مانده بود ، پيش خود فكر كرد:

«حالا ببينم اين مرد بي ادب چه كار خواهد كرد؟»

مرد آخرين بيسكويت را نصف كرد و نصفش را خورد.

اين ديگه خيلي پررويي مي خواست!

او حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام كرد كه زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن كتابش را بست ، چيزهايش را جمع و جور كرد و با نگاه تندي كه به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.

وقتي داخل هواپيما روي صندلي اش نشست ، دستش را داخل ساكش كرد تا عينكش را داخل ساكش قرار دهد و ناگهان با كمال تعجب ديد كه جعبه بيسكويتش آنجاست ، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد و از خودش بدش آمد...!!

 

فیلمی برای ندیدن

امروز فیلم "عیار 14" رو با سعید تقی پور و علی پهلوانی دیدم که به شدت مزخرف بود!!!!!من نمی دونم کارگردان فیلم چطور این مزخرفو ساخته و جالبتر اینکه داوران جشنواره هم اجازه ورود بهش دادن!خود کارگردان هم که می دونست چه مزخرفی ساخته توی جلسه نقد فیلم که دیشب بود شرکت نکرده و با همه ی عوامل موبایلشون رو خاموش کردن و در رفتن! کلا فیلمی که اگه بلیط مجانیشم بهتون دادن نرین ببینین.بازم در موردش حرف دارم ولی اینقدر اعصابمو بهم ریخته که نمی خوام اصلا بهش فکر کنم.شاید وقتی دیگر؟!

داغ داغ از جشنواره فیلم فجر

زادبوم

بنا به حرفی که زده بودم چون بلیط جشنواره جور شد هر فیلمی رو که دیدم یه کم معرفیش می کنم(با چاشنی نقد).

امروز فیلم زادبوم به کارگردانی ابوالحسن داوودی رو تو سالن اختصاصی وزارت ارشاد دیدم.(شروع فیلم ساعت5/4 بود.داری با چه سرعتی مطلب آماده کردم!؟)به نظرم فیلمی بالاتر از نرمال سینمای داخلی بود.فیلم روایت موازی زندگی یک خانواده ایرانی و مشکلات ناشی از دور بودنشون از هم بود.پدر خانواده با بازی خوب مسعود رایگان یک سیاستمدار بود که تمام زندگیشو حتی دخترشو قربانی اهداف قدرت طلبانش کرده.مادر با بازی رویا تیموریان به خاطر عدم سازش باهمسرش خودشو با کارهای تحقیقاتی و سفر سرگرم کرده و نمیشه گفت که یک مادر واقعی به حساب می آمد ولی دلسوزی و مسولیت پذیری زن ایرانی در شرایط سخت رو می شد توش دید.بهرام رادان ،پسر خانواده است که در آلمان زندگی می کند.به خاطر مشکلات با پدر ایران رو ترک کرده و در آلمان دانشمند موفقی به حساب می آد.(اسمش تو فیلم امیر علی است که یه دختر آلمانی هی تکرار می کنه :عجب اسم قشنگی داری!قابل توجه بعضیا)پگاه آهنگرانی هم به خاطر ازدواج اجباری با مهدی سلوکی(افتضاح بازی کرده) در دوبی زندگی می کند و کلی مشکل تو زندگیش داره.پدر بزرگ فامیل هم که سرهنگ بازنشسته زمان شاه است مقیم آلمان و نقشش رو هم عزت الله انتظامی بازی کرده که مثل همیشه کارشو خوب انجام داده.

فیلم در کل به شدت استعاریه ولی دیر فهم نیست چون استعاره ها به نسبت گل درشت هستند و تماشاگر عام هم معنی اکثرشون رو می فهمه.استفاده از لاک پشت در این استعاره ها کمی رو اعصابه!ریتم فیلم به هیچ وجه خوب تنظیم نشده چون ابتدا خیلی برق آسا با تعداد زیادی شخصیت رو به رو می شیم ولی بعد ریتم فیلم تا حد یک سریال کند میشه.فکر کنم علت این مشکل هم ضعف در تدوین موازی داستان این شخصیت ها باشه.فیلم کلی شخصیت بی فایده و قابل حذف داره که با حذفشون داستان تغییری نمی کنه و و زمان کسالت آور و طولانی فیلم هم کم میشه.(بیش از 2 ساعت)فیلم نامه فیلم رو هم رضا میرکریمی(زیر نور ماه،خیلی دور-خیلی نزدیک،به همین سادگی) به همراه داوودی و یکی دیگه که یادم نیست! نوشتن.

بعد از دیدن فیلم حسرت خوردم که ای کاش بازیگر ها بهتر بودن مخصوصا در یکی از سکانس های پایانی فیلم که پگاه آهنگرانی راز خودشو به مادرش میگه  به خاطر بازی افتضاح هر دوشون نا بود شده با این حال صحنه ی فوق العاده ای یه که من ترجیح میدم فقط صدا بود و با بازی این 2تا بازیگر خراب نمی شد.در کل فیلم دیالوگ های قوی زیاد داره و انتظامی هم با اینکه نقش کمی داره ولی بازی درخشانی ارائه کرده است.

موسیقی فیلم هم ساخته ی کارن همایونفر است که از آثار آشنای دیگرش موسیقی سریال "مرگ تدریجی یک رویا" رو میشه نام برد.موسیقی روی فیلم نشسته و بیشتر سعی در فضاسازی داشته که کاملا موفق بوده.

1.       در آخر هم به چند نکته اشاره کنم:تیموریان و رایگان زن و شوهرند پس توی اگه فیلمو دیدین تعجب نکنین که با هم تماس فیزیکی دارند.

2.       پروژه شدیدا به مشکلات مالی خورده بود و چند بار به همین علت متوقف شده بود.

3.        این فیلم اصلا با فیلم قبلی(تقاطع) کارگردانش قابل مقایسه نیست و فیلم ضعیف تریه ولی به دیدنش می ارزه.

4.       داوودی کارگردان که دغدغه های اجتماعی خوبی داره.

 امروز برامون(من،خامنه و قربانی) اتفاقی افتاد که به سبک ... نقل می کنم!بعد از پایان فیلم زن و مرد جلویی برگشتند و از ما اسم فیلم رو پرسیدن!بعد از اینکه 6 بار برایشون تکرار کردیم و نفهمیدن قربانی هم با سبک همیشگیش مرد رو به خاک و خون کشید و گفت:شما ول کن همون بگو وطن!

به مقصد خدا!

قطاری که به مقصد خدا می رفت ٬ لختی در ايستگاه دنيا توقف کرد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست ٬ کيست که با ما سفر کند ؟ کيست که رنج و عشق توامان بخواهد ؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهی است تنها برای گذشتن ؟
قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند .
از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود . در هر ايستگاه که قطار می ايستاد ٬ کسی کم می شد . قطار می گذشت و سبک می شد . زيرا سبکی، قانون راه خداست .
قطاری که به مقصد خدا می رفت ٬ به ايستگاه بهشت رسيد . پيامبر گفت :‌اينجا بهشت است . مسافران بهشتی پياده شوند . اما اينجا ايستگاه آخرين نيست .
مسافرانی که پياده شدند ٬ بهشتی شدند . اما اندکی ٬ باز هم ماندند ٬ قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند .آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت : درود بر شما ٬ راز من همين بود . آن که مرا می خواهد ٬ در ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد .
و آن هنگام که قطار به ايستگاه آخر رسيد ٬ ديگر نه قطاری بود و نه مسافری.

بهترین راه جلب رضایت خدا...

طلبه ای نزد پدر روحانی ماکاریو رفت و از او خواست بهترین راه جلب رضایت خدا را به او بگوید .

-ماکاریو گفت : به گورستان برو و به مرده ها توهین کن .

طلبه دستور پدر روحانی را انجام داد و روز بعد نزد او برگشت .

-پدر روحانی گفت : جواب دادند ؟

- نه .

- پس برو آنها را ستایش کن .

طلبه اطاعت کرد و همان روز عصر ، نزد پدر روحانی برگشت .

 -پدر از او پرسید : که آیا مرده ها جواب داده اند ؟

-طلبه گفت: نه .

پدر روحانی گفت : برای جلب رضایت خدا همین طور رفتار کن . نه به ستایش های مردم توجه کن و نه به تحقیرها و تمسخرهایشان .

 

جلسات بهمن‌ماه شورای دوره

بسم الله

شبکه اطلاع رسانی دوره12 احسانشنبه ۱۲ بهمن ماه و همچنین سه شنبه ۸ بهمن ماه، جلسات شورای دوره در محل دبیرستان برگزار شد و طی آنها پیرامون سیستم شبکه ارتباطی دوره، تنظیم زمان و چگونگی جلسات عمومی دوره و موارد دیگری به بحث و تبادل نظر پرداخته شد.
تنها غایب مجموع این جلسات احمد بود (که البته عذر سفر داشت!) .

شبکه ارتباطی دوره (تلفنی و پیامکی)، شبکه‌ای است که در اواسط تابستان امسال با محوریت اعضای شورا تدوین شده بود و به مرور با اضافه شدن افراد و همچنین مشخص شدن دانشگاه دوستان و موارد دیگر، تکمیل و تصحیح شد. و اکنون نسخه نهایی آن در تصویر فوق موجود است. در صورت تمایل برای بزرگنمایی، روی تصویر کلیک کنید. 
البته به دلیل فراگیر شدن فناوری هایی چون پست الکترونیک و ... هدف گذاری آتی شورا بر مبنای مجازی شدن اطلاع رسانی هاست (و فقط اطلاع رسانی ها!)؛ به همین دلیل ممکن است تغییراتی در نحوه اطلاع رسانی پدید آید که بازهم مطلع خواهید شد.

(همچنین زمان، محتوا و سایر موارد جلسات عمومی دوره، تا آخر هفته در سایت به بحث گذارده خواهد شد.)

برای تمامی دوستان در ترم جدید آرزوی موفقیت داریم!
التماس دعا!

بحر های طویل !!

درصددم دوباره این قسمت رو شروع کنم !!  ایندفعه به مناسبت ایام ، بحر طویل خطبه ی حضرت زینب رو میذارم . پس اگه مایلید بخونید ، سری به ادامه مطلب بزنید !!
این بحر از کتاب "یك ماه خون گرفته،‌هفتاد و دو ستاره" نوشته جناب آقای غلامرضا سازگار گرفته شده . البته این فقط مضمون خطبه است و نه عین آن .
یاد آوری میکنم که وزن و آهنگ و پشت هم خوندن رو هنگام خوندن اون فراموش نکنید !

بحر طویل خطبه ی حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

(از زرنگ ممنونم که تذکر داد چون اشتباهی یه بحر تکراری گذاشته بودم ، امیدوارم این یکی مورد تاییدتون قرار بگیره.)

یاعلی

ادامه نوشته

حمایت از فلسطین ؛ چرا ؟؟؟

بسم الله الرحمان الرحیم

سلام بر همه ی دوستان عزیز بدون مقدمه می رم سر اصل مطلب!

چرا باید از فلسطین دفاع کنیم؟؛ آن ها که هم نژاد یا هم وطن یا هم مذهب ما نیستند . چه دلیلی و چه الزامی بر کمک به مردم فلسطین داریم؟ آیا یک وظیفه دینی است یا یک وظیفه انسانی؟!!!
این مقاله پاسخی است جامع به این سوال مهم !!!

فهرست مطالبی که در ادامه ی مطلب قرار دادم رو در قسمت زیر می بینید.

نگاه اول : دفاع از حرمت وکرامت انسانی ، توحیدی و اسلامی 

نگاه دوم : حمایت از جامعه اسلامی (فلسطین دروازه بزرگ جامعه اسلامی)     

نگاه سوم : دفاع از فلسطین  دفاع از ایران، حمایت از خود

نگاه چهارم: حمایت از سرزمین قدس

نگاه پنجم: دعوت عملی به مذهب (تالیف قلوب)

حاشیه: مذهب مردم فلسطین

حرف آخر : سرانجام ...

ادامه نوشته

بنز طلایی !!

سلام ،

حتماٌ تا حالا تو خیابون بنز C کلاس دید . اما در این پست می خوام یه بنز بهتون معرفی کنم که با بنز های دیگه خیلی متفاوته .این بنز به سفارش یکی از ثروتمندان ابوظبی در آلمان تولید شده .
 اولین تفاوتش اینه که بدنه این بنز از طلا ساخته شده و برای زیبایی بر روی شیشه های این بنز لعابی از رنگ طلا پاشیده شده است !!
از همه جالب تر قیمتشه !! قیمت بنز C کلاس عادی حدود ۸۲ هزار دلاره ولی قیمت این یکی ۸.۵ میلیون دلار تعیین شده !!

تفاوت دیگرش هم موتورشه که مشخصاتشو اینجا میارم :

volume:  6.2-liter

motor form:    V8

horsepower:  451

pound-feet of torque:   443

8.4 pounds for every horsepower

 0to 100 Km time of 4.5 seconds

عکسهاشو بهتره تو ادامه مطلب ببینید تا ببینید که عرب ها پولشون رو بالای چی میدن  !! بیشنهاد میکنم از دست ندین !!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ادامه نوشته

داستان کوتاه: انتخاب واحد!

دیروز سه شنبه من به نمایندگی از حسنی به دانشگاه رفتم و اطلاعات دروس رو در آوردم تا فردا که نوبت انتخاب واحد ماست مثلا راحت باشیم. شب، بعد از یک ساعت تلفن صحبت کردن، درسها رو با حاج آقا (همون حسنی!) هماهنگ کردیم تا با هم باشیم و یه جوری کردیم که ۱۸ واحد برداریم!!!

خلاصه امروز به دستور حاجاقا از ساعت ۹ صبح رفتیم دانشگاه که یه وقت عقب نیوفتیم! این در حالی بود که زمان ثبت نام من ساعت ۲.۳۰ بعد از ظهر بود، یعنی آخرین نفر!

خلاصه همه که انتخاب کردن و همه درسا تموم شد، تازه نوبت بنده حقیر شد و قربونش برم فقط یه ریاضی۲ به ما رسید و یه فیزیک۲و به زور نقشه کشی. یعنی ۸ واحد! اونم کی؟ منی که میخواستم خیر سرم ۱۸ واحد بردارم! نمیدونید چه حالی شدم جلوی اون همه آدم داشت گریم میگرفت!(منم که احساساتی!) خلاصه تصمیم به پاچه خواری و دستمال یزدی آموزش گرفتم اونا هم کاری نتونستن بکنن .فقط یه راه داشتم اونم معاونت آموزشی دانشکده بود. یه نامه فدایت شوم نوشتم بدبختیهامم تنگش. رفتم دادم به معاون آموزشی و ایشون لطف کردن ۵ واحد بهم دادن که یه وقت پس نیوفتم!

حالا اینجانب ترم اوّلو که ۱۴ واحده پاس کردم و اکنون با اخذ تنها ۱۳ واحد به استقبال ترم دوم میروم!! با این حساب ۱۲ ترمه هم نمیتونم تموم کنم چه برسه به ۸ ترم!

چه کنیم حالا؟ راستی شما چه خبر چی کار کردید؟

 

ممکن است مشکل از خودت باشد!!!!

سلام خدمت همه ی عزیزانم...

این پست رو در راستای تغییر جو وبلاگ که در حال حاضر زیاد از اون راضی نیستم قرار میدم.انشاالله که بقیه ی دوستان هم یاری کنند.

داستانی کوتاه:

مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنواییش کم شده است. به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد .

بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت.

دکتر گفت براى این که بتوانى دقیقتر به من بگویى که میزان ناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش سادهاى وجود دارد.

این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو:

«ابتدا در فاصله ٤ مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو.

اگر نشنید همین کار را در فاصله ٣ مترى تکرار کن.

همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد

آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق تلویزیون نشسته بود.

مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ٤ متر است.بگذار امتحان کنم.

سپس با صداى معمولى از همسرش پرسید: عزیزم شام چى داریم؟

جوابى نشنید.

بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید:عزیزم شام چى داریم؟

باز هم پاسخى نیامد.

باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: عزیزم شام چی داریم؟

باز هم جوابى نشنید.

باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید.سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد...

این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: عزیزم شام چى داریم؟

زن گفت: مگه کر شدی؟

براى پنجمین بار میگم: خوراک مرغ!

 

نتیجه:

مشکل ممکن است آنطور که ما همیشه فکر میکنیم در

دیگران نباشد و شاید در خودمان باشد

 آیا شما هم همیشه ایراد رو در طرف مقابلتون می بینید؟

ناطوردشت

سلام

برای بخش معرفی کتاب و ادبیات،امین رضا می خواست چند نفر رو دور هم جمع کنه که با کمک هم این بخشو اداره کنن و به سرنوشت بخش سینمایی(منو و سینا) دچار نشه.(با تشکر از حسینی که بخش انتخاباتش هر چند ضعیف ادامه پیدا کرد.)چون حسینی خیلی احساس کمبود پست می کرد منم پا تو کفش امین رضا کردم تا امتحاناش تموم بشه خودش کارو شروع کنه.(چرا نادری به عنوان کارخونه ی مطلب سازی دیگه پست نمی ذاره؟)

در مورد جشنواره هم که قول مطلب داده بودم باید بگم که نتونستم بلیط بگیرم چون کلی دانشجوی بی کارتر از خودم بودن که از شب قبل شروع بلیط فروشی جلو در سینما خوابیده بودن!!!!کسی نمی تونه برام بلیط جور کنه؟؟

ناطوردشت-جی.دی.سلینجر

این کتاب در مورد 3 روز از زندگی  پسری 16 ساله به نام هولدن کالفیلد است که در در حدوده دهه ی 30 میلادی در امریکا زندگی می کنه.می تونم بگم که تا حالا هیچ کدوم از کتابایی خواندم قهرمانی اینقدر عوضی نداشتن!یه پسر فوق العاده بدبین که برای 5 دقیقه بعدش نمی تونه برنامه ریزی کنه،بی نهایت کله شق و از خود متشکر!تقریبا هر صفت اخلاقی بدی که بتونین تصور کنین تو وجود این پسر وجود داره!جالبتر جواب من به این سوال بود که چرا من این کتاب 330 صفحه ای رو تو 24 ساعت خواندم؟

من در تمامی لحظات فکر می کردم دارم داستان زندگی خودمو می خوانم!!!!!این شخصیت عوضی طوری خلق شده که من خودمو به جاش تصور نمی کردم بلکه خودمو به جاش می دیدم!!

کتاب ضرباهنگ سریعی دارهو معمولا در هیچ صحنه ای بر خلاف رمان های کلاسیک خیلی به توصیف صحنه نمی پردازه.همین موضوع علاوه بر سریع کردن ریتم داستان ،یه اثر جادویی دیگه داره:داستان مستقل از زمان و مکان شده و به راحتی میشه اونو تو  هر نقطه از جهان و در هر زمان تصور کرد.کاری که من کردم:تصور ایران در بهمن سال 1387 بود.

داستان از دید قهرمانش تعریف میشه و همین دست نویسنده رو برای بیان تمام افکار مغشوش و دیوانه وار هولدن باز گذاشته.نویسنده هم کاملا توانایی خودش رو نشون داده و با مهارت و ظرافت طرز فکر یک جوان گیر کرده در دنییایی مخالف خواسته هاش رو نشون داده.

کتاب 26 فصل دارد که در 25 تا از اون ها داستان به سرعت جلو میره.تقریبا هم در هر فصل به یک قسمت از ماجراهای انسان ساز هولدن رو به رو میشیم و به آهستگی مسیر تغییر اونو می بینیم .من از 2 فصل کتاب بی نهایت لذت بردم.به ترتیب :فصل 25 که روایتی استثنایی برای جمع بندی و نشان دادن تغییرات در هولدن در زمینه ای معصومانه بودو فصل چشم گیر دیگر این کتاب فصل 13 بود.در این فصل هولدن در موقعیت برقراری ارتباط با یک فاحشه قرار می گیره و خودش نمی دونه می خواد چه کاری انجام بده!این فصل برای من فوق العاده تاثیر گذار بود.

کتاب توسط انتشارات ققنوس و به ترجمه ی احمد کریمی منتشر شده.چاپ های دیگری هم از کتاب در بازار موجود است ولی من از ترجمه ی این کتاب خیلی لذت بردم چون کاملا لحن عامیانش و اصطلاحات دبیرستانی ها رعایت شده بود.برای مثال بندی از داستان رو می نویسم:

...ادبانکی دبیر ورزش مدرسه بود.استرادلیتر از نوچه های او حساب می شد،برای اینکه توی تیم بیسبال بازیکن وسط بود و هر وقت که اتومبیل لازم داشت از ادبانکی می کرفت.شاگرد ها حق نداشتند که اتومبیل معلم ها را بگیرند.اما این ورزشکار های حرامزاده برای خودشان یک باند بودند و با هم اتحاد داشتند.من به هر مدرسه ای که رفته ام دیده ام که تمام این ورزشکارهای حرامزاده با هم اند و هیچ کس را به باند خودشان راه نمی دهند....

قسمتی از نوشته ی پشت جلد کتاب رو هم می نویسم ولی با توصیف خودم از کتاب بیشتر حال می کنم.

هولدن کالفیلد، قهرمان رمان ناطور دشت،بیگانه ای است از جنس بیگانگان جهان، جوانی جسور و جستجوگر که حدیث جستجو و جستجوگر را به تصویر می کشد.هولدن به تعبیر خالقش از جهان «عوضی»،جهانی به وسعت زمین، گریزان است و به جهان «قشنگ»، جهانی محدود با مردمانی به نا گزیر قربانی،تعلق دارد،همراه با همراهان انگشت شمارش در پی مفهوم زندگی،سرگردانی را مکرر می کند و از یاسی به یاسی دیگر فرو می آید.

زیــارت

   

مستي نه از پياله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شــد
آيينه خيره شد به من و من به‌ آيـينـه
آن قدر خيره شد كه تبسم شروع شـد
خورشيد ذره‌بين به تماشاي من گرفت
آنگاه آتـش از دل هـيـزم شروع شـــد
وقتي نسيم آه من از شيـشه‌ها گـذشـت
بي‌تابي مزارع گـندم شروع شــــــــد
موج عذاب يا شب گرداب؟! هيچ يك
دريا دلش گرفت و تلاطم شروع شـد
از فال دست خود چه بگويم كه ماجرا
از ربـناي ركعــت دوم شـروع شــــد
در سجده توبه كردم و پايان گرفت كار
تا گـفـتم الـــسلام علـيكم ... شروع شـد

(فاضل نظری) 

سنجش 1

با سلام به همه دوستان

درصدديم که چند پست آماری با نام "سنجش" در سایت قرار بديم ، تا چند نظر سنجی و . . . انجام بدیم و از بازدید کنندگان سایت هم تقاضای همکاری داريم .

سنجش ۱

در اولین سنجش میخوایم ببینیم چه کسانی از سایت بازدید میکنند . به همین منظور از تمام کسانی که از سایت بازدید میکنند خواهشمندیم که در قسمت نظرات نام خود را درج نمایند.

بدیهی است نامهایی چون "سوباسا ، تارو ،کاکرو یوگا ، کله گنده ، دوستت ، همگروهیت ، مخالف + موافق ، ایرانی ، مطمئن و ..." جایی در این پست ندارد .

از دوستانی هم که با نام های اختصاری یا نام مستعار مانند " حامد ، طه ، راد ، سعید ، دوست و . . ." در سایت نظر میدهند ، با وجود اینکه ایشان برای دوستان شناخته شده هستند ، خواهشمنديم در این مطلب با نام حقیقی خود یعنی "محمد علی سیف ، طه تهرانی فر ، . . . " نظر بگذارند .

اگر هم کسی از بازدید کنندگان از دوستان خارج دوره ۱۲ هستند خواهشمنديم معرفی کوتاهی از خود ارائه کنند .

لازم به ذکر است که قصد ما این نیست که شما بگویید که بوده اید ، بلکه فقط میخواهیم بدانیم چه کسانی از سایت دیدن میکنند . پس نیازی نیست بگویید مثالاً طه ، طه تهرانی فر است ، نوشتن نام طه تهرانی فر کافیست تابدانیم اگر خبری در سایت منتشر شود ، طه تهرانی فر  آن را میبیند !

تاکید میکنم که این مطلب صرفا جهت آمار گیری است پس با همکاری خود ما را یاری کنید .

 

پیشاپیش از همکاری شما متشکريم