زیــارت
.jpg)
مستي نه از پياله نه از خم شروع شد
از جادة سهشنبه شب قم شروع شــد
آيينه خيره شد به من و من به آيـينـه
آن قدر خيره شد كه تبسم شروع شـد
خورشيد ذرهبين به تماشاي من گرفت
آنگاه آتـش از دل هـيـزم شروع شـــد
وقتي نسيم آه من از شيـشهها گـذشـت
بيتابي مزارع گـندم شروع شــــــــد
موج عذاب يا شب گرداب؟! هيچ يك
دريا دلش گرفت و تلاطم شروع شـد
از فال دست خود چه بگويم كه ماجرا
از ربـناي ركعــت دوم شـروع شــــد
در سجده توبه كردم و پايان گرفت كار
تا گـفـتم الـــسلام علـيكم ... شروع شـد
(فاضل نظری)
+ نوشته شده در سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۸۷ ساعت 0:23 توسط حسينی
|
پایگاهی برای گردهمایی لحظه به لحظه و مجازی فارغ التحصیلان دورهی 12 دبیرستان و راهنمایی احسان