سنت وينسنت و گرنادينس(برگی زرین از کارنامه دولت مهرورز در سیاست خارجی)

«سنت وينسنت و گرنادينس»؛ چنين واژه يي شما را به ياد چه مفهوم يا موضوع يا سوژه يي مي اندازد؟ اگر راهنمايي و گفته شود که «سنت وينسنت و گرنادينس» نام مکاني است، تصور مي کنيد با چه جايي طرف خواهيد شد؟ يک کليسا، يا يک محله، يا منطقه يي از يک کشور يا ...؟ کاش مي شد مسابقه يي با اين مضمون حتي در سطح کارشناسان ارشد وزارت امور خارجه نه فقط کشورمان، که کشورهاي جهان برگزار کرد. نتيجه چنين مسابقه يي، به شکلي قابل حدس، جالب مي شد. جالب از آن جهت که «سنت وينسنت و گرنادينس» نام کشوري است در جهاني که ما در آن زندگي مي کنيم. جزيره يي کوچک در درياي کارائيب که از سال 1979 ميلادي استقلال يافته است. پيدا کردن چنين کشوري در نقشه جغرافيا، حوصله و انگيزه یی نه چندان اندک نياز دارد چرا که بايد ذره بيني به دست گرفت و در غرب اقيانوس اطلس شمالي، حدفاصل شرقي ميان ونزوئلا و کوبا را ميان آب هاي کارائيب کاويد تا موقعيت و موجوديت آن را کشف کرد. کل مساحت اين کشور، حدود 389 کيلومتر مربع است.
در حد اين يادداشت کافي خواهد بود که اضافه شود، پايتخت اين کشور 120 هزار نفري، شهر کينگر تاون است که حدود 17 هزار نفر جمعيت دارد. نوع حکومت کشور مورد اشاره نيز، «فرمانداري کل» (تحت حکومت تشريفاتي انگلستان) است. به سهولت مي توان دريافت که بسياري از شهرهاي کشورمان، جمعيت و گاه مساحتي بيش از کشور يادشده دارند.
غرض از اين مقدمه، تاملي در رفتار سياست خارجي دولت محمود احمدي نژاد است. مي توان حدس زد که در يکي از سفرهاي احمدي نژاد به ونزوئلا، ايشان از فراز يا کنار اين «نقطه کوچک» در ميان آب هاي اقيانوس اطلس و درياي کارائيب، از وجود چنين کشوري مطلع شده است. و اين گونه، روابط ايران و سنت وينسنت و گرنادينس، از سال 1387 آغاز مي شود. ماه پيش بود که رسانه هاي رسمي کشور از ديدار پرويز داوودي معاون اول رئيس جمهور با رالف اوارد گونزالس نخست وزير سنت وينسنت و گرنادينس خبر دادند (8 ارديبهشت). معاون اول احمدي نژاد در ديدارش تصريح کرده بود؛ « ايران براي توسعه روابط دوستانه با کشور سنت وينسنت و گرنادينس اهميت زيادي قائل است.» گونزالس نيز عنوان کرده بود؛ «ما هشتمين کشور در جامعه کارائيب هستيم که با ايران رابطه برقرار کرده ايم و سال گذشته در ماه سپتامبر و در جريان مجمع عمومي سازمان ملل متحد افتخار ملاقات با رئيس جمهور ايران را داشتم که وي از من دعوت به سفر به ايران کرد.» وي افزوده بود؛ «در مذاکرات با مقامات وزارت راه و ترابري، جمهوري اسلامي ايران سخاوتمندانه قبول کرد که در اين پروژه ( احداث فرودگاه) ما را ياري کند که بزرگ ترين پروژه از زمان حضور نيروهاي استعماري در کشورمان است.»
وي همچنين گفته بود؛ «ما به دليل کمبود زمين مسطح پروژه بزرگي را آغاز کرده ايم که براي ساختن آن سه تپه بزرگ را بايد جابه جا کنيم و دو دره را پر و روي يک رودخانه پل بزنيم و خوشبختانه متخصصان و مهندسان ايراني تجربه گسترده يي در اين زمينه دارند.» نخست وزير سنت وينسنت و گرنادينس همچنين از پيشنهاد سخاوتمندانه ديگر ايران براي ارائه بورس به دانشجويان اين کشور براي تحصيل در رشته هاي مهندسي و پزشکي خبر داده بود.
قابل اشاره است که شهريورماه سال گذشته نخست وزير اين جزيره اعلام کرده بود، ايالات متحده نسبت به توسعه روابط اين کشور با ايران معترض است، اما «کينگر تاون» به ادامه روابط خود با تهران ادامه خواهد داد. «آسوشيتدپرس» نيز خبر داده بود قرار است ايران براي ساخت فرودگاه در سنت وينسنت و گرنادينس هفت ميليون دلار به اين کشور کمک کند.
وقتي جيب دولت رانتي، از درآمدهاي نجومي ناشي از ثروت هاي بادآورده و خدادادي (مانند نفت و گاز) آکنده باشد، قابل پيش بيني است که با ذره بيني در دست، مناسبات با کشورهايي که اينجا و آنجاي جهان، پراکنده اند، محقق شود و رو به فزوني گيرد. کسي هم نخواهد بود که حاصل اين همه آمد و شد و هزينه هاي استقبال و ميزباني، يا سفر هيات هاي عاليرتبه را به دورافتاده ترين و گم گشته ترين نقاط کره خاکي، نقد کند، يا توضيح و پاسخي در خور گيرد.
اينکه چنين مناسباتي در کجاي کادر «منافع ملي» ايران و ايرانيان قابل دسته بندي و تعريف است، يا راهبرد دولت احمدي نژاد از بازتوليد جهاني خود، آن هم در اقيانوس و در جزايري کوچک و دورافتاده، چيست، پرسش هايي است که نمي توان به آنها پاسخي روشن داد. مگر آنکه سياستگذاران سياست خارجي کشور، استدلالي درخور داشته باشند، يا چون اغلب موارد، توجيهي در جيب و جوابيه يي آماده براي مطبوعات منتقد.
بد نيست در اين روزهاي تبليغات براي انتخابات آتي، احمدي نژاد چنين سياست هايي را در بوته «هزينه- فايده» نهد و براي افکار عمومي، اهميت و ضرورت آنها را توضيح دهد. آقاي رئيس جمهور البته با اعتماد به نفسي که در اين چهار سال از خود نشان داده است، نقدي را بر سياست ها و تصميم هاي خود برنمي تابد. هيچ چيز آسان تر از دست يازيدن به توجيه، از موضع بالا، و ريشخند و تحقير منتقدان نيست. آن روستانشين درگير هزار و يک مشکل، يا فلان کارگر و جوان جوياي کار در شهرستان را هم مي توان با «سفري» يا يکي دو چک پول اهدايي، براي «زماني» راضي و آرام نگه داشت و کسي نخواهد پرسيد که با کمک هاي اهدايي به امثال «سنت وينسنت و گرنادينس» چند کارگاه را مي شد راه اندازي و تجهيز کرد و دست چند بيکار و خانواده محتاج ايراني را گرفت، يا...
باورکردني نيست که در اين وضع و روزگار، باز هم بخش هايي از جامعه، در قبال انتخابات و سرنوشت و منافع و منابع کشور (و خويش)، انفعال پيشه کنند و با بي تفاوتي نسبت به اهميت انتخابات، زمام امور و رشته کار را در اختيار کساني قرار دهند که خود را فاعل مطلق و فعال مايشاء نسبت به سرمايه هاي ملي و دارايي هاي ايرانيان بدانند؛ کساني که معتقدند؛ «توسعه روابط با کشور سنت وينسنت و گرنادينس بسيار مهم است.»

انصافا جایه قشنگی نیست؟
پایگاهی برای گردهمایی لحظه به لحظه و مجازی فارغ التحصیلان دورهی 12 دبیرستان و راهنمایی احسان