حمایت از فلسطین ؛ چرا ؟؟؟

بسم الله الرحمان الرحیم

سلام بر همه ی دوستان عزیز بدون مقدمه می رم سر اصل مطلب!

چرا باید از فلسطین دفاع کنیم؟؛ آن ها که هم نژاد یا هم وطن یا هم مذهب ما نیستند . چه دلیلی و چه الزامی بر کمک به مردم فلسطین داریم؟ آیا یک وظیفه دینی است یا یک وظیفه انسانی؟!!!
این مقاله پاسخی است جامع به این سوال مهم !!!

فهرست مطالبی که در ادامه ی مطلب قرار دادم رو در قسمت زیر می بینید.

نگاه اول : دفاع از حرمت وکرامت انسانی ، توحیدی و اسلامی 

نگاه دوم : حمایت از جامعه اسلامی (فلسطین دروازه بزرگ جامعه اسلامی)     

نگاه سوم : دفاع از فلسطین  دفاع از ایران، حمایت از خود

نگاه چهارم: حمایت از سرزمین قدس

نگاه پنجم: دعوت عملی به مذهب (تالیف قلوب)

حاشیه: مذهب مردم فلسطین

حرف آخر : سرانجام ...

ادامه نوشته

بنز طلایی !!

سلام ،

حتماٌ تا حالا تو خیابون بنز C کلاس دید . اما در این پست می خوام یه بنز بهتون معرفی کنم که با بنز های دیگه خیلی متفاوته .این بنز به سفارش یکی از ثروتمندان ابوظبی در آلمان تولید شده .
 اولین تفاوتش اینه که بدنه این بنز از طلا ساخته شده و برای زیبایی بر روی شیشه های این بنز لعابی از رنگ طلا پاشیده شده است !!
از همه جالب تر قیمتشه !! قیمت بنز C کلاس عادی حدود ۸۲ هزار دلاره ولی قیمت این یکی ۸.۵ میلیون دلار تعیین شده !!

تفاوت دیگرش هم موتورشه که مشخصاتشو اینجا میارم :

volume:  6.2-liter

motor form:    V8

horsepower:  451

pound-feet of torque:   443

8.4 pounds for every horsepower

 0to 100 Km time of 4.5 seconds

عکسهاشو بهتره تو ادامه مطلب ببینید تا ببینید که عرب ها پولشون رو بالای چی میدن  !! بیشنهاد میکنم از دست ندین !!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ادامه نوشته

داستان کوتاه: انتخاب واحد!

دیروز سه شنبه من به نمایندگی از حسنی به دانشگاه رفتم و اطلاعات دروس رو در آوردم تا فردا که نوبت انتخاب واحد ماست مثلا راحت باشیم. شب، بعد از یک ساعت تلفن صحبت کردن، درسها رو با حاج آقا (همون حسنی!) هماهنگ کردیم تا با هم باشیم و یه جوری کردیم که ۱۸ واحد برداریم!!!

خلاصه امروز به دستور حاجاقا از ساعت ۹ صبح رفتیم دانشگاه که یه وقت عقب نیوفتیم! این در حالی بود که زمان ثبت نام من ساعت ۲.۳۰ بعد از ظهر بود، یعنی آخرین نفر!

خلاصه همه که انتخاب کردن و همه درسا تموم شد، تازه نوبت بنده حقیر شد و قربونش برم فقط یه ریاضی۲ به ما رسید و یه فیزیک۲و به زور نقشه کشی. یعنی ۸ واحد! اونم کی؟ منی که میخواستم خیر سرم ۱۸ واحد بردارم! نمیدونید چه حالی شدم جلوی اون همه آدم داشت گریم میگرفت!(منم که احساساتی!) خلاصه تصمیم به پاچه خواری و دستمال یزدی آموزش گرفتم اونا هم کاری نتونستن بکنن .فقط یه راه داشتم اونم معاونت آموزشی دانشکده بود. یه نامه فدایت شوم نوشتم بدبختیهامم تنگش. رفتم دادم به معاون آموزشی و ایشون لطف کردن ۵ واحد بهم دادن که یه وقت پس نیوفتم!

حالا اینجانب ترم اوّلو که ۱۴ واحده پاس کردم و اکنون با اخذ تنها ۱۳ واحد به استقبال ترم دوم میروم!! با این حساب ۱۲ ترمه هم نمیتونم تموم کنم چه برسه به ۸ ترم!

چه کنیم حالا؟ راستی شما چه خبر چی کار کردید؟

 

ممکن است مشکل از خودت باشد!!!!

سلام خدمت همه ی عزیزانم...

این پست رو در راستای تغییر جو وبلاگ که در حال حاضر زیاد از اون راضی نیستم قرار میدم.انشاالله که بقیه ی دوستان هم یاری کنند.

داستانی کوتاه:

مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنواییش کم شده است. به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد .

بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت.

دکتر گفت براى این که بتوانى دقیقتر به من بگویى که میزان ناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش سادهاى وجود دارد.

این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو:

«ابتدا در فاصله ٤ مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو.

اگر نشنید همین کار را در فاصله ٣ مترى تکرار کن.

همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد

آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق تلویزیون نشسته بود.

مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ٤ متر است.بگذار امتحان کنم.

سپس با صداى معمولى از همسرش پرسید: عزیزم شام چى داریم؟

جوابى نشنید.

بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید:عزیزم شام چى داریم؟

باز هم پاسخى نیامد.

باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: عزیزم شام چی داریم؟

باز هم جوابى نشنید.

باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید.سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد...

این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: عزیزم شام چى داریم؟

زن گفت: مگه کر شدی؟

براى پنجمین بار میگم: خوراک مرغ!

 

نتیجه:

مشکل ممکن است آنطور که ما همیشه فکر میکنیم در

دیگران نباشد و شاید در خودمان باشد

 آیا شما هم همیشه ایراد رو در طرف مقابلتون می بینید؟

ناطوردشت

سلام

برای بخش معرفی کتاب و ادبیات،امین رضا می خواست چند نفر رو دور هم جمع کنه که با کمک هم این بخشو اداره کنن و به سرنوشت بخش سینمایی(منو و سینا) دچار نشه.(با تشکر از حسینی که بخش انتخاباتش هر چند ضعیف ادامه پیدا کرد.)چون حسینی خیلی احساس کمبود پست می کرد منم پا تو کفش امین رضا کردم تا امتحاناش تموم بشه خودش کارو شروع کنه.(چرا نادری به عنوان کارخونه ی مطلب سازی دیگه پست نمی ذاره؟)

در مورد جشنواره هم که قول مطلب داده بودم باید بگم که نتونستم بلیط بگیرم چون کلی دانشجوی بی کارتر از خودم بودن که از شب قبل شروع بلیط فروشی جلو در سینما خوابیده بودن!!!!کسی نمی تونه برام بلیط جور کنه؟؟

ناطوردشت-جی.دی.سلینجر

این کتاب در مورد 3 روز از زندگی  پسری 16 ساله به نام هولدن کالفیلد است که در در حدوده دهه ی 30 میلادی در امریکا زندگی می کنه.می تونم بگم که تا حالا هیچ کدوم از کتابایی خواندم قهرمانی اینقدر عوضی نداشتن!یه پسر فوق العاده بدبین که برای 5 دقیقه بعدش نمی تونه برنامه ریزی کنه،بی نهایت کله شق و از خود متشکر!تقریبا هر صفت اخلاقی بدی که بتونین تصور کنین تو وجود این پسر وجود داره!جالبتر جواب من به این سوال بود که چرا من این کتاب 330 صفحه ای رو تو 24 ساعت خواندم؟

من در تمامی لحظات فکر می کردم دارم داستان زندگی خودمو می خوانم!!!!!این شخصیت عوضی طوری خلق شده که من خودمو به جاش تصور نمی کردم بلکه خودمو به جاش می دیدم!!

کتاب ضرباهنگ سریعی دارهو معمولا در هیچ صحنه ای بر خلاف رمان های کلاسیک خیلی به توصیف صحنه نمی پردازه.همین موضوع علاوه بر سریع کردن ریتم داستان ،یه اثر جادویی دیگه داره:داستان مستقل از زمان و مکان شده و به راحتی میشه اونو تو  هر نقطه از جهان و در هر زمان تصور کرد.کاری که من کردم:تصور ایران در بهمن سال 1387 بود.

داستان از دید قهرمانش تعریف میشه و همین دست نویسنده رو برای بیان تمام افکار مغشوش و دیوانه وار هولدن باز گذاشته.نویسنده هم کاملا توانایی خودش رو نشون داده و با مهارت و ظرافت طرز فکر یک جوان گیر کرده در دنییایی مخالف خواسته هاش رو نشون داده.

کتاب 26 فصل دارد که در 25 تا از اون ها داستان به سرعت جلو میره.تقریبا هم در هر فصل به یک قسمت از ماجراهای انسان ساز هولدن رو به رو میشیم و به آهستگی مسیر تغییر اونو می بینیم .من از 2 فصل کتاب بی نهایت لذت بردم.به ترتیب :فصل 25 که روایتی استثنایی برای جمع بندی و نشان دادن تغییرات در هولدن در زمینه ای معصومانه بودو فصل چشم گیر دیگر این کتاب فصل 13 بود.در این فصل هولدن در موقعیت برقراری ارتباط با یک فاحشه قرار می گیره و خودش نمی دونه می خواد چه کاری انجام بده!این فصل برای من فوق العاده تاثیر گذار بود.

کتاب توسط انتشارات ققنوس و به ترجمه ی احمد کریمی منتشر شده.چاپ های دیگری هم از کتاب در بازار موجود است ولی من از ترجمه ی این کتاب خیلی لذت بردم چون کاملا لحن عامیانش و اصطلاحات دبیرستانی ها رعایت شده بود.برای مثال بندی از داستان رو می نویسم:

...ادبانکی دبیر ورزش مدرسه بود.استرادلیتر از نوچه های او حساب می شد،برای اینکه توی تیم بیسبال بازیکن وسط بود و هر وقت که اتومبیل لازم داشت از ادبانکی می کرفت.شاگرد ها حق نداشتند که اتومبیل معلم ها را بگیرند.اما این ورزشکار های حرامزاده برای خودشان یک باند بودند و با هم اتحاد داشتند.من به هر مدرسه ای که رفته ام دیده ام که تمام این ورزشکارهای حرامزاده با هم اند و هیچ کس را به باند خودشان راه نمی دهند....

قسمتی از نوشته ی پشت جلد کتاب رو هم می نویسم ولی با توصیف خودم از کتاب بیشتر حال می کنم.

هولدن کالفیلد، قهرمان رمان ناطور دشت،بیگانه ای است از جنس بیگانگان جهان، جوانی جسور و جستجوگر که حدیث جستجو و جستجوگر را به تصویر می کشد.هولدن به تعبیر خالقش از جهان «عوضی»،جهانی به وسعت زمین، گریزان است و به جهان «قشنگ»، جهانی محدود با مردمانی به نا گزیر قربانی،تعلق دارد،همراه با همراهان انگشت شمارش در پی مفهوم زندگی،سرگردانی را مکرر می کند و از یاسی به یاسی دیگر فرو می آید.

زیــارت

   

مستي نه از پياله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شــد
آيينه خيره شد به من و من به‌ آيـينـه
آن قدر خيره شد كه تبسم شروع شـد
خورشيد ذره‌بين به تماشاي من گرفت
آنگاه آتـش از دل هـيـزم شروع شـــد
وقتي نسيم آه من از شيـشه‌ها گـذشـت
بي‌تابي مزارع گـندم شروع شــــــــد
موج عذاب يا شب گرداب؟! هيچ يك
دريا دلش گرفت و تلاطم شروع شـد
از فال دست خود چه بگويم كه ماجرا
از ربـناي ركعــت دوم شـروع شــــد
در سجده توبه كردم و پايان گرفت كار
تا گـفـتم الـــسلام علـيكم ... شروع شـد

(فاضل نظری) 

سنجش 1

با سلام به همه دوستان

درصدديم که چند پست آماری با نام "سنجش" در سایت قرار بديم ، تا چند نظر سنجی و . . . انجام بدیم و از بازدید کنندگان سایت هم تقاضای همکاری داريم .

سنجش ۱

در اولین سنجش میخوایم ببینیم چه کسانی از سایت بازدید میکنند . به همین منظور از تمام کسانی که از سایت بازدید میکنند خواهشمندیم که در قسمت نظرات نام خود را درج نمایند.

بدیهی است نامهایی چون "سوباسا ، تارو ،کاکرو یوگا ، کله گنده ، دوستت ، همگروهیت ، مخالف + موافق ، ایرانی ، مطمئن و ..." جایی در این پست ندارد .

از دوستانی هم که با نام های اختصاری یا نام مستعار مانند " حامد ، طه ، راد ، سعید ، دوست و . . ." در سایت نظر میدهند ، با وجود اینکه ایشان برای دوستان شناخته شده هستند ، خواهشمنديم در این مطلب با نام حقیقی خود یعنی "محمد علی سیف ، طه تهرانی فر ، . . . " نظر بگذارند .

اگر هم کسی از بازدید کنندگان از دوستان خارج دوره ۱۲ هستند خواهشمنديم معرفی کوتاهی از خود ارائه کنند .

لازم به ذکر است که قصد ما این نیست که شما بگویید که بوده اید ، بلکه فقط میخواهیم بدانیم چه کسانی از سایت دیدن میکنند . پس نیازی نیست بگویید مثالاً طه ، طه تهرانی فر است ، نوشتن نام طه تهرانی فر کافیست تابدانیم اگر خبری در سایت منتشر شود ، طه تهرانی فر  آن را میبیند !

تاکید میکنم که این مطلب صرفا جهت آمار گیری است پس با همکاری خود ما را یاری کنید .

 

پیشاپیش از همکاری شما متشکريم

نظرات !

تا کنون چندین بار صفحه سایت دوره را باز کرده و در آن سیری داشته اید .
ولی آیا تا به حال به این نکته توجه کرده اید که وقتی صفحه سایت باز می شود ،
اولین نگاه شما متمرکز کدام قسمت سایت می شود ؟ (البته به جز تبلیغات!)

مطالب گذشته ، پست های جدید ، پیوند های روزانه ، آمار سایت یا شاید هم
نظرات ؟!!

چندی پیش چند چنفر از دوستان گفتند که وقتی وارد سایت می شوند فقط به نظرات سایت
مراجعه می کنند !!!

آیا سایت دوره ۱۲ احسان فقط به خاطر نظرات گاهاً جنجالیش برپاست ؟!!!

نظر شما چیست ؟!!!!!!
شما به کدام قسمت سایت توجه بیشتری دارید ؟!!!!!!

 

 

قذافي:  اوباما به بن‌لادن فرصتي براي برقراري صلح بدهد      كشور واحد اسراييل-فلسطين با نام "اسراطين"

رهبر ليبي در پيشنهادي عجيب به باراك اوباما، گفت: به بن لادن فرصتي براي برقراري صلح بده!

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، معمر قذافي رهبر ليبي كه به دليل اظهارات صريح و تندش شهرت دارد، از طريق يك ويدئو كنفرانس در جمع دانشجويان دانشگاه جورج تاون اظهار داشت: بن لادن نشان داده كه آماده گفت‌وگوست.

قذافي به باراك اوباما، رييس جمهور آمريكا پيشنهاد داد كه راه را براي رهبر القاعده كه از وي به عنوان دشمن شماره يك آمريكا نام برده شده، باز كند.

قذافي گفت: فكر مي‌كنم بن لادن كسي است كه مي‌توان به او فرصت داد.

محور سخنراني قذافي براي دانشجويان جورج تاون بيشتر ارايه طرحي براي تشكيل يك كشور مشترك از اسراييلي‌ها و فلسطينيان با نام "اسراطين" بود.

قذافي گفت: راه‌حل تشكيل يك كشور واحد به نفع اسراييل است، چرا كه همواره با كشمكش و منازعه در خاورميانه روبه‌روست. من از حق يهوديان حمايت مي‌كنم اما مي‌گويم جهان بايد راه‌حل تشكيل دو كشور جداگانه را كنار بگذارد.

رهبر ليبي افزود: اگر بخواهيد حق يك گروه يعني يهوديان به عنوان يك گروه قومي را محفوظ بداريد در آن صورت فلسطين در جايگاه درستي قرار نخواهد گرفت. خاورميانه درياي اعراب است. مي‌توانيد آنها را به آلاسكا، هونولولو يا جزاير هاوايي يا جزاير اقيانوس آرام ببريد. در آن صورت آنها مي‌توانند در صلح و آرامش زندگي كنند.

We don't need no thought control

یه سواله که چند وقته بدجوری ذهنمو مشغول کرده دیدم بد نیست مطرحش کنم شما نظرتونو بدین.فقط قبلش یه خبر بدم که می خوام جشنواره فیلم فجر امسالو شرکت کنم و هر روز فیلم شب قبل رو با حواشی جشنواره تو وبلاگ بذارم (بذارم یا نه؟).

سوال من در مورد مهندسی ذهن افراد و جامعه است.من نسبت به کنترل فکر مردم احساس نیاز می کنم ولی از جهت دیگه که بهش فکر می کنم به نظرم خیلی کار پستییه چون قدرته تفکر و انتخاب رو از افراد می گیره.منظورم از مردم فقط کشور نیست می تونه کارمندای یک شرکت یا دانش آموزای یک مدرسه هم باشه یا خیلی چیزای دیگه.این کنترل تبعاتی هم داره که مثلا اتفاقات اخیر برنامه نود هم نشون دهنده ی این موضوع هست. متن زیر رو از وبلاگ مازیار ناظمی (گوینده خبر ورزشی) گرفتم که مثال دیگری از این موضوع رو نشون می ده.

بگذارید یاد دکتر حسن خجسته معاون سابق صدا را با یک خاطره ورزشی زنده کنیم ، بعد از مسابقات جام جهانی المان و برکناری دادکان رئیس وقت فدراسیون فوتبال، گفت و گویی اختصاصی با دکتر برای پخش در رادیو گفت و گو تهیه کردم ( دادکان با هیچ رسانه ای قبل از ان صحبت نکرده بود و همین اهمیت موضوع را دو چندان میکرد ) از لحظه ای که خبر پخش ان را اعلام کردیم فشارهای پیدا و پنهان سازمان تربیت بدنی برای جلوگیری از پخش این مصاحبه شروع شد ، از تماس با اعضای شورای هماهنگی ورزش تا زنگ زدن به خودم که بهتر است ( یا به نفع خودت است ! ) که این گفت و گو روی آنتن نرود..... برنامه جمعه ساعت ۲۲ باید پخش میشد .....به حدی سازمان ورزش عرصه را برما (رادیو گفت و گو ) تنگ کرد که خاطرم هست در ساختمان شیشه ای اقایی جلوی مرا گرفت و گفت شما ناظمی هستی ؟ شنیده ام گفت و گوی دادکان می خواهد پخش شود به دفتر رئیس سازمان اعلام کرده ایم به هیچ عنوان! برنامه پخش نشود ،گفتم شما ؟ گفت من نماینده سازمان تربیت بدنی در صداو سیما هستم !.....خلاصه کار مشکل شد با مدیر وقت رادیو گفت و گو آقای محمدیان صحبت کردیم و عنوان شد اگر رادیو گفت و گو نتواند حتی صحبت دادکان را پخش کند بهتر است آن را جمع کنیم ! .... پیگیری و شجاعت اقای مهندس محمدیان برای پخش این مصاحبه به عنوان یکی از اصول چند صدایی بودن در رادیو گفت و گو ستودنی بود ... به ساعت پخش نزدیک می شدیم امیدی به پخش برنامه نداشتم ، تا روز جمعه که اقای خجسته وارد بحث شد و گفت : برنامه سر ساعت، حتما پخش شود ! .... یادش بخیر.

علت اولیه ی ایجاد این سوال هم شعر زیر از پینک فلوید بود. این شعر به همراه 2 اثر دیگه از این گروه مجموعه ی The wall رو تشکیل می دن و به عنوان آهنگ های قرن آمریکا شناخته شده اند.(اجرا در سال ۱۹۷9)

We don't need no education

We don't need no thought control

No dark sarcasm in the classroom

Teachers leave them kids alone

Hey teacher leave them kids alone

All in all it's just another brick in the wall

All in all you're just another brick in the wall